حکمت 105
(و قال عليه السلام: لقد علق بنياط هذا الانسان بضعه) هر آينه آويخته است از رگ درون اين آدم كه مشاهد و محسوس است گوشت پاره اى (و هى اعجب ما فيه) و آن پاره گوشت عجيب ترين چيزى است در او (و ذلك القلب) و آن دل است (و له مواد من الحكمه) و مر حاصل است او را سرمايه ها از حكمت و انواع فضايل (و اضداد من خلافها) و ضدى چند از خلاف حكمت چون جهل و ساير رذايل (فن سنح له الرجاء) پس اگر پديد آيد او را اميد و آرزوى نفس و هوى (اذله الطمع) خوار سازد او را طمع و آز و آن رذيلت افراط است از فضيلت عدل و منفرعنه است به لزوم مذلت و حرص مهلك كما قال عليه السلام: (و ان هاج به الطمع) و اگر هيجان كند به او طمع (اهلكه الحرص) به هلاك دارد او را حرص در هر دو سرا (و ان مكله الياس) و اگر دست دهد او را نوميدى كه تفريط است از فضيلت (قتله الاسف) بكشد او را اندوه خوردن بر مافات (و ان عرض له الغضب) و اگر عارض شود مر او را غضب و خشم (اشتد به الغيظ) سخت شود به او خشم و شدت غليظ كه طرف افراط غضب بوده و مسمى است به طيش و آن موجب آزار است و تلخى عيش (و ان اسعده الرضا) و اگر يارى كند او را خشنودى در كارى (نسى التحفظ) فراموشكند نگه داشتن و ترك غفلت خود را و عدم تحفظ رذيله اى است كه لازم او افراط است در رضا به هرچه حاصل شود از دنيا (و ان عاله الخوف) و اگر غالب شود او را ترس در حين غفلت و در بعضى نسخ (غاله) به غين منقوطه است.يعنى اگر ناگاه فرا گيرد او را ترس (شغله الحذر) مشغول سازد او را ترسيدن و مشغول شدن به حذر، رذيلتى است كه لازم او افراط است در خوف.فحينئذ اعراض نمايد انسان از طريق حزم و عمل مى نمايد به آن امر مخوف (و ان اتسع له الامن) و اگر فراخ شود مر او را ايمنى و منبسط شود به آن (استلبته الغره) ربايد او را فريب و غرور و (استلاب غرور) رذيله اى است كه لازم آن افراط امنيت است (و ان اصابته مصيبته) و اگر برسد او را مصيبتى و بليتى (فضحه الجزع) رسوا كند او را بيقرارى و زارى و (فضيحت جزع) رذيله اى است كه لازم آن تفريط است از فضيلت صبر بر احتمال مكاره (و ان افاد مالا) و اگر فايده گيرد از مالى (اطغاه الغنى) طاغى سازد او را توانگرى و (اطغاء غنى) رذيله اى است كه لازم آن، افراط است در كثرت مال (و ان عضته الفاقه) و اگر بگزد او را درويشى و ضرر رساند به او بى چيزى (شغله البلاء) مشغول گرداند او را بلا و محنت اشتغال، رذيل
ه تفريط است از فضيلت صبر بر فقر (و ان جهده الجوع) و اگر كوشش دهد و در تعب اندازد او را گرسنگى (قعد به الضعف) بنشاند او را سستى و ناتوانى و قعود از ضعف، لازم تفريط است از عدل در اكل (و ان افرط به الشبع) و اگر از حد بگذرد او را سيرى و پرخوارى (كظته البطنه) در تعب و رنج اندازد او را پرى طعام و اين رذيله اى است كه لازم آن افراط شبع است از فضيلت عدل در اكل (فكل تقصير به مضر) پس هر تقصيرى و تفريطى از اين امور سانحه او را ضرر رساننده است (و كل افراط له مفسد) و هر افراطى و از حد درگذشتن از ان او را تباه كننده است و حد اعتدال در جميع امور، مستحسن است.حضرت ولايت پناه عليه السلام اشاره فرمود به اين كلمات با بركات به تقويم قومى و حفظ او بر حد اعتدال تا مودى نشود رجاء به ذل طمع و طمع به حرص، و ياس به اسف، و غضب به غيظ و غير ذلك از تفاصيل مذكورات