در اين كلام اشارت مى نمايد به امثال طلحه و زبير كه پيش از محاربه تهديد و وعيد نمودند و چون محاربه به سرحد مسابقه كشيد از جمله راهبان و خائفان گشتند و مى فرمايد: (و قد ارعدوا و ابرقوا) يعنى مانند رعد در تهديد مى غرند و مثل برق در بيم دادن مى جهند (و مع هذين الامرين) و با اين دو كار يعنى ارعاد و ابراق.(الفشل) مال ايشان ترس است و فرار.(و لسنا نرعد) و نيستيم ما كه بترسانيم.(حتى نوقع) تا آنكه واقع گردانيم.(و لا نسيل) و روان نمى گردانيم سيل را.(حتى نمطر) تا باران ببارانيم يعنى همچنان كه باران مقارن رعد و برق است و سيل مقترن به باران همچنين گفتار ما مقرون است به كردار نه آنكه از آن تخلف كند و متاخر شود.