حکمت 109 - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

فتح الله کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حکمت 109

(و قال عليه السلام لا مال اعود من العقل) هيچ مالى پرفايده تر از خرد نيست.

زيرا كه او سرمايه هر دو سرا است.

(و لا وحده اوحش من العجب) و نيست هيچ تنهايى ترسناكتر از عجب و خودپسندى زيرا كه معجب به جهت تفوق خود و مردم را فروتر از خود ديدن، متنفر مى شوند مردمان از او و اين مستلزم وحدت و تنهايى است (و لا عقل كالتدبير) و نيست هيچ عقلى همچو تدبير كه آن تصرف عقل عملى است در مصالح بر وجهى كه سزاوار باشد ودلپذير (و لا كرم كالتقوى) و هيچ كرمى نيست همچو پرهيزگارى زيرا كه آن مستلزم زهد دنيا است و بذل اشرف متاع به سهولت و طيب نفس، پس هيچ كرمى مثل آن نباشد (و لا قرين كحسن الخلق) و هيچ همنشينى نيست همچو نيكويى خويى و خوش خلقى با خلق خدا زيرا كه آن سبب صيد دلها است و موجب مخالطت و مصاحبت ياران با صفا (و لا ميراث كالادب) و هيچ ميراثى نيست همچو ادب كه مى رهاند او را از رنج و تعب (ولا قائد كالتوفيق) و هيچ كشنده اى نيست به خير همچو توفيق الهى و مراد به توفيق، توافق اسباب شى ء است و وجود شرايط فايده به حصول آن (و لا تجاره كالعمل الصالح) و هيچ تجارتى نيست مانند كردار پسنديده زيرا كه به سبب آن به دست مى
آيد درجات عاليه در آخرت (و لا ربح كالثواب) و هيچ سودى نيست مثل ثواب زيرا كه با آن حاصل مى شود مزيت و تقرب نزد رب الارباب و اين اجل ارباح و اجم منافع است (و لا ورع كالوقوف عند الشبهه) و هيچ ورعى نيست همچو باز ايستادن نزد شبهه تا منجر نشود به حرام و مناهى و معاقب نگردد به عقوبت الهى.

و ورع عبارت است از بازايستادن از مناهى (و لا زهد كالزهد فى الحرام) و هيچ زهدى نيست همچو زهد درحرام و عدم رغبت در آن (و لا علم كالتفكر) و هيج علمى نيست همچو تفكر كردن در آلاى الهى زيرا كه به سبب آن مى رسند به عفران الهى كما هى.

و مصداق اين است اينكه در حديث وارد شدهه كه: (تفكر ساعه خير من عباده ستين سنه) يا آنكه مراد، تفكر باشد در منقولات همچو احاديث و تفاسير و ساير فقهيات (و لا عباده كاداء الفرائض) و نيست هيچ عبادتى همچو ادا كردن فريضه ها از اصناف واجبات زيرا كه صواب آن بيشتر است از مندوبات (و لا ايمان كالحياء و الصبر) و هيچ ايمانى نيست مانند ايمانى كه كمال پيدا كرده باشد به حيا و شكيبايى زيرا كه اين هر دو از اشرف شعب ايمانند و با اينها تمام مى گردد ايمان (و لا حسب كالتواضع) و هيچ مكرمنتى و نژادى نيست مثل فروتنى
نمودن با بندگان خدا زيرا كه آن موجب محبت است در دلهاى ايشان و سبب استعظام ايشان به او (و لا شرف كالعلم) و هيچ شرفى نيست همچو دانش زيرا كه آن موجب رفعت و مزيت عالم است در دنيا و آخرت (و لا مظاهره اوثق من المشاوره) و هيچ پشتيبانى استوارتر از مشورت كردن با اهل بينش زيرا كه آن مورث صواب است و ثواب (و لا عز كالحلم) و نيست هيچ عزت و ارجمندى همچو صفت بردبارى.

/ 651