حکمت 110 - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

فتح الله کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حکمت 110

(و قال عليه السلام: اذا استولى الصلاح) چون مستولى شود صلاح و غالب گردد نيكو حالى (على الزمان واهله) بر روزگار و مردمان آن روزگار (ثم اساء رجل الظن) پس از آن بد كند مردى گمان خود را (برجل لم يظهر منه حوبه) به مردى كه ظاهر نباشد از او فضيحتى و در بعضى روايت (خزيه) است.

يعنى به مردى كه نمايان نباشد از او اثمى و خطيئتى (فقد ظلم) پس به تحقيق ظالم باشد و ستمكار در آن كما قال الله تالى (ان بعض الظن اثم) (و اذا استولى الفساد) و هرگاه كه مستولى گردد فساد و تباهى (على الزمان و اهله) بر زمان و اهل زمان (و احسن رجل الظن برجل) پس نيكو گرداند مردى گمان را به مردى در آن اوان (فقد غرر) پس انداخته باشد خود را در فريب غفلت به سبب آن گمان.

حکمت 111

(و قيل له عليه السلام) و گفتند مر آن حضرت را (كيف تجدك يا اميرالمومنين) چگونه مى يابى خود را؟ يعنى چه حال دارى اى اميرمومنان (فقال) در جواب فرمود كه (كيف يكون حال من يفنى ببقائه) چگونه باشد حال كسى كه در معرض فنا در مى آيد به بقاى خود (و يسقم بصحته) و بيمار مى شود به صحت اعضا و اجزاى خود يعنى چه نوع باشد حال شخصى كه غايت بقاى او فناى او مى شود و سبب فوت او، و غايت صحت او بيمارى او مى شود و سبب عناى او (و يوتى من مامنه) و در مى آورند او را، يعنى به او داخل مى گردانند از مامن خودش كه دنيا است انواع مكاره و فتن و بلا را

حکمت 112

(و قال عليه السلام: كم من مستدرج) بسا كسى كه درجه، درجه نزديك گردانيده شده به عقوبت و مرتبه قرب پيدا كرده به غرور و غفلت (بالاحسان اليه) به سبب انعام نمودن او سبحانه به آن بد عاقبت به اين طريق كه هر بار خطايى كرده در مقابل او عطايى داده و او آن عطاء را تفضيل پنداشته تا به يك دفعه گرفتار شده به عقوبت، همچنانكه در قرآن وارد شده كه: (سنستدرجهم من حيث لا يعلمون و املى لهم ان كيدى متين) (و مغرور) و بسيار فريب داده شده (بالستر عليه) به سبب پوشيده شدن و مخفى بودن آن بر او (و مفتون) و بسيار در فتنه انداخته شده (بحسن القول فيه) به جهت حسن گفتار مردمان در حق او (و ما ابتلى الله احدا) و مبتلا و گرفتار نساخت خداى تعالى هيچ يك را (بمثل الاملاء له) به مانند مهلت دادن او در روزگار و از اين كلام عالى مقام چنان معلوم شد كه ابتلا و امتحان خداى تعالى بر چهار وجه است: اول- احسان نمودن به سوى عبد به ضروب نعم، دوم- شر معصيت، سوم- حسن قول در او و ثناى خلق بر او، چهارم- امهال و تاخير مدت او

/ 651