حکمت 117
(و قال عليه السلام: شتان بين عملين) چه دور است ميان دو كردار (علم تذهب لذته) كردارى كه برود لذت آن (و تبقى تبعته) و بماند آنچه تابع آن است از شقاوت اخرويه (و عمل تذهب مونته) و كردارى كه برود رنج و گرانى آن (و يبقى اجره) و باقى ماند ثواب آنحکمت 118
(و قال عليه السلام: و قد تبع جنازه) در وقتى آن حضرت مى رفت در پى جنازه اى (فسمع رجلا يضحك) پس شنيد كه مردى خنده مى كرد (فقال عليه السلام) پس فرمود آن حضرت عليه السلام كه: (كان الموت فيها) گوييا كه مرگ در دنيا (على غيرنا كتب) برغير ما نوشته شده (و كان الحق فيها) و گوييا حق- كه كنايت است از وجوب نزول موت- در دنيا (على غيرنا وجب) بر غير ما واجب گشته (و كان الذى نرى) و گوييا كه آنچه مى بينيم (من الاموات) از مردگان (سفر عما قليل) مسافرانيند كه از پس اندك زمانى (الينا راجعون) به سوى ما باز گردندگانند (نبوئهم اجداثهم) فرو مى آوريم ايشان را به قبور ايشان (و ناكل تراثهم) و مى خوريم ميراث ايشان را بى حضور ايشان (كانا مخلدون بعدهم) گوييا ما خواهيم بود جاويدان بعد از ايشان در اين جهان (قد نسينا كل واعظه) به تحقيق كه فراموش كرديم كلمه و قصه پند دهنده را يا هر نفس پند گوينده را از هلاكت.(و رمينا بكل جائحه) و انداخته شديم به هر آفت مهلكه و داهيه مستاصله يعنى به هر چيزى كه موجب هلاكت دنيا و عقبى است از انواع معصيت (طوبى لمن ذل فى نفسه) خوش مر آن كسى راست كه رام شد و شكستگى نمود در نفس خود و مىتواند بود كه مراد از طوبى درخت طوبى باشد و آن درختى است واقع در جنت در خانه رسول الله صلى الله عليه و آله.يعنى درخت طوبى مر شخصى را كه كسر نفس خود نمود (و طاب كسبه) و پاك شد يعنى حلال گشت كسب دست او (و صلحت سريرته) و به صلاح آمد سر درون او يعنى معتقد به اصول خمسه شد و كسب اخلاق حسنه نمود (و حسنت خليقته) و نيكو شد كردار بيرون او يعنى مرتكب عمل صالح گشت و از قبايح اجتناب كرد (و انفق الفضل من ماله) و نفقه كرد افزونى را از مال خود يعنى آنچه زياده بود از مايحتاج خود، تصدق فرمود (و امسك الفضل من لسانه) و نگه داشت افزونى را از زبان خود يعنى زبان خود را نگاه داشت از چيزى كه فايده بر آن مترتب نبود (و عزل عن الناس شره) و جدا كرد از مردمان، بدى افعال خود را و اصلا مرتكب ايذا و آزار ايشان نشد (و وسعته السنه) و گنجايش داد او را سنت يعنى در جميع اوان اشتغال نمود به امور شرعيه و در همه حالات مشغول گشت به طريق و روش حضرت رسالت (و لم ينسب الى بدعه) و منسوب نشد به بدعت كه آن راه شيطنت است و طريقه ضلالت (قال السيد) سيد قدس سره مى فرمايد (و من الناس) و بعضى از مردمان (من ينسب هذا الكلام) كسى است كه نسبت مى ده
د اين كلام عالى مقام را (الى رسول الله صلى الله عليه و آله) به حضرت رسالت پناه صلى الله عليه و آله