حکمت 121 - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

فتح الله کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حکمت 121

(و قال عليه السلام عجبت للبخيل يستعجل الفقر) عجب دارم مر بخيل را كه مى خواهد به تعجيل درويشى را (الذى هو منه هرب) كه او از آن مى گريزد زيرا كه فايده نمى گيرد از آنجه در دست او است پس گوييا فقير است و محتاج (و يفوته الغنى) و فوت مى شود او را توانگرى (الذى اياه طلب) كه او را طلب مى كند زيرا كه حظ او به مال بسيار، اندك است و يسير مثل فقير (فيعيش فى الدنيا) پس زندگانى مى كند در اين جهان (عيش الفقراء) مانند زيستن فقيران و درويشان به سبب عدم حظ او به امتعه دنيا (و يحاسب فى الاخره) و حساب كرده مى شود در آن جهان (حساب الاغنياء) مانند حساب توانگران به واسطه جمع كردن اموال و فراهم آوردن اسباب غنا شعر: مى شتابد سوى درويشى بخيل بدگمان اين جهان چون مفلسان روز جزا چون منعمان (و قال عليه السلام: و عجبت للمتكبر) و عجب دارم مر تكبر كننده گردنكش را (الذى كان بالامس نطفه) كه بود ديروز نطفه اى بى مقدار و آب منى بى اعتبار (و يكون غدا جيفه) و فردا خواهد بود جيفه و مردار (و عجبت لمن شك فى الله) و عجب دارم مر كسى را كه شك كند در وجود و وحدانيت معبود به سزا (و هوى يرى خلق الله) و حال آنكه مى بيند آفر
ينش او را زيرا كه فعل، بر فاعل دلالت درد التزاما و متصور نيست خلق بى خالق، چنانكه او سبحانه فرموده كه (فاطر السموات و الارض) (و عجبت لمن نسى الموت) و عجب دارم از كسى كه فراموش كند مردن را (و هو يرى من يموت) و حال آنكه مى بيند مر كسى را كه مى ميرد و در بعضى روايت (يرى الموتى) واقع شده يعنى و حال آنكه مشاهده مى كند مردگان را (و عجبت لمن انكر النشاه الاخرى) و عجب دارم مر كسى را كه انكار كند آفريدن دوم را كه آن معاد است (و هو يرى النشاه الاولى) و حال آنكه مى بيند آفريدن اول را كه آن وجود او است به نطفه.

چه ايجاد انسان از نطفه ابدع است از اعاده.

قال الله تعالى (و لقد علمتم النشاه الاولى فلولا تذكرون) يعنى چون دانستيد نشاه اولى را پس اعتبار گيرد و استدلال كنيد به نشاه اولى بر اخرى (و عجبت لعامر دار الفناء) و عجب دارم عمارت كننده سراى فنا را (و تارك دار البقاء) و ترك كننده عمارت سراى بقا را حضرت ياد فرموده محل تعجب را در اين گروه از براى تنفير نمودن از ايشان و تحقير كردن احوال ايشان

/ 651