حکمت 166
(و قال عليه السلام: اذا هبت امرا) چون ترسى از كارى (فقع فيه) پس واقع شو در آن كار (فان شده توقيه) پس به درستى كه سختى حذر كردن و خود را نگاه داشتن از آن (اعظم مما تخاف منه) بزرگتر است از آنچه مى ترسى از آن زيرا كه بيم بلا اخوف است از بلا، بعضى از اكابر گفته اند كه هر بلا كه در دنيا است توقع از آن اعظم است از واقع شدن در آن، و هر بلا كه در عقبى است وقوع آن بر اضعاف آن چيزى است كه متوقع است.
حکمت 167
(و قال عليه السلام: اله الرياسه سعه الصدر) آلت سرورى فراخى سينه است در دادگرى و آن عبارت است از آنكه انسان منع نكند قوت تجلد را نزد ورود احداث مهمه و متوحش نشود در آنچه وارد مى گردد بر او از آن احداث.
و سعه صدر فضيلتى است مندرج در تحت شجاعت و لازم رياست است و مكمل سياست.
حکمت 168
(و قال عليه السلام: ازجر المسى ء بثواب المحسن) زجر كن و منع نماى بدكار را به پاداش نيكوكردار كه آن ثواب مالانهايت است از جانب پروردگار، زيرا كه تصور اين ثواب از حضرت پروردگار مايل مى كند او را به احسان و دور مى دارد از او عصيان را.
حکمت 169
(و قال عليه السلام: احصد الشر) بدرو و قطع كن بدى را (من صدر غيرك) از سينه غير خودت (بقلعه من صدرك) به كندن آن از سينه خودت زيرا كه نيت شر تو از براى غير ظاهر مى شود امارات او در فلوات قول و صفحات وجه، و اين مبدا تغير غير است و اضمار تحصيل آن.
پس عدم اين به عدم آن باشد.