(و قال عليه السلام: ما شككت فى الحق) شك نكردم در حق كه اصول و فروع شريعت غرا است (مذ اريته) از آن زمان كه نموده شدم به آن.
حکمت 176
(و قال عليه السلام: ما كذبت و لا كذبت) دروغ نگفتم اصلا و به دروغ نسبت نكردند مرا قطعا (و لا ضللت و لا ضل فى) و گمراه نشدم به هيچ يك از رفتن و گمراه نشدند به سبب من
حکمت 177
(و قال عليه السلام: للظالم البادى) مر ستم كننده اى را كه ابتدا نماينده باشد به ستم خود نه جزا دهنده ستم به مثل آن از روى شرع (بكفه عضه) به كف او گزيدنى است از ندامت كقوله تعالى (يوم يعض الظالم على يديه)
حکمت 178
(و قال عليه السلام: الرحيل و شيك) كوچ كردن از اين منزل پروحشت نزديك است نه دور
حکمت 179
(و قال عليه السلام: من ابدى صفحته) هر كه آشكارا كرد رخسار خود را يعنى نصب نمود نفس خود را (للحق) براى اظهار حق در روزگار (هلك عند جهله الناس) هلاك شد نزد مردمان نادان شرارت شعار به جهت ضعف حق و قوت باطل نزد آن اشرار