(و قد قال طلحه و الزبير) و گفتند مر آن حضرت را طلحه و زبير (نبايعك) مبايعت مى كنيم به تو (على انا شركائك) بر اين شرط كه شريكان تو باشيم (فى هذا الامر) در اين امر خلافت (فقال عليه السلام) پس در جواب فرمود كه (لا) نه چنين است كه شما مى گوييد كه شريكان خلافت باشيم (و لكنكما شريكان) وليكن شما هر دو شريكان هم هستيد (فى القوه و الاستعانه) در توانايى و يارى خواستن (و عونان) و يار هم هستيد (على العجز و الاود) بر ناتوانى و كج باختن.
حکمت 194
(و قال عليه السلام: ايها الناس) اى گروه مردمان (اتقو الله) بترسيد از خدا (الذى ان قلتم سمع) آن خدايى كه اگر گفتيد، شنيد (و ان اضمرتم علم) و اگر در دل گرفتيد، دانست و به كنه او رسيد (و بادروا) و سبقت گيريد به طاعات (الموت الذى ان هربتم منه ادرككم) بر مرگى كه اگر گريزيد، دريابد شما را (و ان اقمتم اخذكم) و اگر بايستيد، فراگيرد شما را و به هلاك شما شتابد (و ان نسيتموه ذكركم) و اگر فراموش كنيد او را، يادآورد شما را يعنى به هر حالى كه باشيد پس اى خفتگان زمانه بيدار شويد كه مرگ در كمين است، و اى مستان زمانه هشيار گرديد كه رجوع به حضرت رب العالمين است، و اى مغرورشدگان به سرور ايام دنيا متنبه شويد، و اى مسرورگشتگان به هوش آييد كه ايام حيات را زمان ممات در قفا است.رباعى: آن كيست كه دل نهاد و فارغ بنشت (بنشست) پنداشت كه مهلتى و تاخيرى هست گو ميخ مزن كه خيمه مى بايد كند گو رخت منه كه بار مى بايد بست