(و قال عليه السلام: عجب المرء بنفسه) عجب و خودپسندى مرد به نفس خود (احد حساد عقله) يكى از حاسدان عقل او است زيرا كه مقتضاى عقل، ازدياد فضايل است و عجب مانع اين است.
حکمت 204
(و قال عليه السلام: اغض على القذى) چشم بپوش بر خار اين كنايت است از احتمال مكروه و كظم غيظ.يعنى تحمل نماى بر رنج و الم دنيا و خشم فرو خور در اين سراى پر غصه و بلا (و الا لم ترض ابدا) و اگر نه خشنود نخواهى شد هرگز زيرا كه طبيعت دنيا مشوب است به مكاره، پس واجب است احتمال آن و اگر موجب دوام تعب خواهد بود به سبب سخط و غضب.
حکمت 205
(و قال عليه السلام: من لان عوده) كسى كه نرم باشد چوب درخت او (كثفت اغصانه) سطبر باشد شاخه هاى او يعنى هر كه حسن خلق و خوبى سيرت پيشه كند و با مردمان، طريق مسامحه پيش گيرد، همه كس با او الفت و محبت نمايد و ملايمت و ملاطفت كنند و به واسطه حسن خلق و مسامحه، مال و جاه او زياده شود و قوت گيرد.