حکمت 217 - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

فتح الله کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حکمت 217

(و قال عليه السلام: الطامع فى وثاق الذل) طمع كننده به مال و جاه كسان در بند خوارى است و گرفتارى در دست خسان.

شعر: بگذر ز طمع كه آفت جان و دل است طامع همه جا از همه كس منفعل است

حکمت 218

(و قد سئل عن الايمان) پرسيده شد آن حضرت از حقيقت ايمان (فقال عليه السلام) پس در جواب فرمود كه (الايمان معرفه بالقلب) يعنى ايمان كامل، شناخت دل است و اعتقاد به اصول خمسه (و اقرار باللسان) و اقرار كردن به زبان به موافقت جنان (و عمل بالاركان) و كردارد به دست و پا بر وفق شريعت غرا.

حکمت 219

(و قال عليه السلام: من اصبح على الدنيا حزينا) كسى كه گرديد بر فوت متاع دنيا حزين و غمگين (فقد اصبح لقضاء الله ساخطا) پس به تحقيق كه گرديد مر قضا و حكم خدا را خشمگين زيرا كه لازم آن حزن، عدم رضا است به مقضى رب العالمين.

(و قال عليه السلام: من اصبح يشكوا مصيبه) كسى كه گرديد به مثابه اى كه شكايت نمايد از مصيبتى و بليتى (نزلت به) كه فرود آمدن آن مصيبت به او (فقد اصبح يشكوا ربه) پس به تحقيق كه گرديد به مرتبه اى كه شكايت نمايد از پروردگار خود زيرا كه لازم شكواى مصيبت مبتلى آن است كه آن از حضرت عزت است (و من اتى غنيا) و كسى كه آمد به نزد توانگرى (فتواضع) پس فروتنى نمود او را (لغناه) از جهت غنا و توانگرى او (ذهب ثلثا دينه) برفت چهار دانگ دين او در آن كار زيرا كه مدار دين در اعتقاد است و قول و عمل، و متواضع مذكور در تواضع خود از دو اخير خارج است، پس او خارج باشد از دو ثلث دين.

يا آنكه مدار دين بر كمال نفس است به فضيلت حكمت و عفت و شجاعت، و متواضع مذكور مضيع حكمت خود است از جهت وضع تواضع در غير موضع آن و مضيع عفت خود است از جهت خروج آن از آن صفت به رذيلت فجور تا به مرتبه اى كه گوييا عابد
غير خدا است، پس او هادم دو ثلت دين خود باشد.

(و قال عليه السلام: من قرا القران) كسى كه خواند قرآن را (فمات فدخل النار) پس بعد از موت داخل شد در آتش نيران (فهو ممن كان) پس او از آن كسى خواهد بود كه (يتخذ ايات الله هزوا) كه فراگيرد آيتهاى خدا را سخريه و افسون زيرا كه دخول قارى در نار مستلزم آن است كه تدبر و تفكر نكرده باشد در معانى قرآن و عمل ننموده باشد به مضمون آن فحينئذ او مثل مستهزء قرآن باشد و غير معتقد به صدق آن.

و لفظ (هزوا) مستعار است از براى شخصى آنچنان.

(و قال عليه السلام: من لهج قلبه بحب الدنيا) كسى كه مولع و حريص باشد دل او به دوستى دنياى غدار (التاط منها بثلث) ملتصق شود و بچسبد دل او از حب دنيا به سه كار (هم لا يغبه) اندوهى كه نيايد به او روزى دون روزى بلكه مستمر با او باشد بدون تفاوت (و حرص لا يتركه) و حرصى كه فرو نگذارد او را بلكه هميشه با او باشد به طريق ملازمت (و امل لا يدركه) و اميدوارى كه در نيابد آن را در عاقبت.

/ 651