خطبه 015-در برگرداندن بيت المال
و بعضى از كلام آن حضرت واقع شده: (فى ما رده على المسلمين) در چيزى كه رد فرموده بود آن را بر مسلمانان در زمان خلافت خود.
(من قطايع عثمان) از قطيعه هاى عثمان.
مراد قطعه هاى زمين و عقار و ضياعى است كه عثمان در زمان خلافت خود اخذ نموده بود از مسلمانان و بر بنى اميه كه اقرباى او بودند بخش كرده و آن كلام عدل نظام اين است: (و الله لو وجدته) به خدا سوگند كه اگر بيابم آن مال را.
(قد تزوج به النساء) كه تزويج كرده باشند به آن زنان را.
(و ملك به الاماء) و مالك شده باشند به آن كنيزكان را.
(لرددته) هرآينه رد كنم آن را بر مالك خود.
(فان فى العدل سعه) پس بدرستى كه در عدل وسعت و فراخى است چه تمكن انسان در تصرفى كه از روى عدل باشد اكثر است از تصرف او كه از ممر جور باشد زيرا كه تصرف عدل محل رضاى مظلوم و ظالم است: اما مظلوم: به جهت رد حق به او و دفع ظلم از او.
و اما ظالم: به جهت علم او به آنكه منتزع حق غير از او آخذ چيزى است كه نه حق او است پس آن مستلزم رضاى او باشد.
بعد از آن تاكيد اين قول مى نمايد به وعيد ظالم و مى گويد: (و من ضاق عليه العدل) و هر كه تنگ آيد بر او عدالت.
(فالجور عليه اضيق) پس جور و ستم بر او تنگ
تر است زيرا كه ظالم اگر چه نزد تسلط او بر حق غير، طريق عدل بر او تنگ است اما در محل رضا است چنانكه گذشت به خلاف جور كه آن تنگتر است بر او در دنيا و آخرت: اما دنيا: براى آنكه او امر و نواهى شرعيه وجوه تصرف را باطل نموده است بر او، بسا هست كه انتزاع حق غير از او موجب ضيق قلب و صعوبت نفس او مى شود و ديگر آنكه ظالم در عدل معتقد اخذ ماينبغى است و در جور معتقد اخذ ما لاينبغى، و شكى نيست كه اخذ مالاينبغى اصعب و اضيق است بر نفس او از اخذ ماينبغى.
و اما آخرت: به جهت صعوبت عذاب و شدت عقوبت، پس ستمكار در دنيا و آخرت تنگدل و گرفتار باشد و عادل در دنيا محمود و در آخرت رستگار.