حکمت 262 - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

فتح الله کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حکمت 262

(و روى) و در روايت واقع شده كه (انه ذكر عند عمر بن الخطاب) كه ياد كردند نزد عمر بن خطاب (فى ايامه) در روزهاى خلافت او (حلى الكعبه) زيور كعبه را (و كثرته) و بسيارى آن (فقال قوم) پس گفتند گروهى از تابعان او در آن باب (لو اخذته) اگر فراگيرى آن حلى را (فجهزت به) پس ساز كنى به آن (جيوش المسلمين) لشگرهاى مسلمانان را (كان اعظم للاجر) باشد بزرگتر از براى اجر و ثواب (و ما تصنع الكعبه) و چه مى كند كعبه (بالحلى) به زر و زيور و كجا مى برد آن را (فهم عمر بن الخطاب بذلك) پس قصد كرد عمر به اخذ آن زيور (و سال عنه) و پرسيد از اخذ آن (من اميرالمومنين عليه السلام) از اميرالمومنين و امام المتقين على بن ابى طالب عليه السلام (فقال) پس آن حضرت فرمود كه: (ان القران انزل) به درستى كه قرآن فرستاده شد (على النبى (ص)) بر حضرت پيغمبر (ص) (و الاموال اربعه) و حال آنكه مالها در او بر چهار نوع مذكور است (اموال المسلمين) يكى مالهاى مسلمانان (فقسمها) پس قسمت فرموده آن را (بين الورثه) ميان وارثان (فى الفرائض) در فريضه هاى ايشان (و الفى ء) و دوم غنيمت دارالحرب (فقسمه) پس تقسيم نمود آن را (على مستحقيه) بر مستحقان آن
(و الخمس) و سوم خمس (فوضعه الله) پس وضع فرمود آن را حضرت معبود (حيث وضعه) آنجا كه تعيين نمود كه آن را به كه مى بايد داد يعنى به هاشميين (و الصدقات) و چهارم صدقات و زكوات (فجعلها الله) پس گردانيده آن را خداى تعالى (حيث جعلها) آنجا كه مقرر نمود آن را.

يعنى در ميان اصناف ثمانيه (و كان حلى الكعبه فيها) و بود زيور كعبه در كعبه (يومئذ) در آن روز (فتركه الله على حاله) پس واگذاشت آن را خداى تعالى بر حال خود همچنانكه بود (و لم يتركه) و ترك نكرد و وانگذاشت آن را (نسيانا) از روى فراموشى (و لم يخف عليه) و پوشيده نشد بر او (مكانا) از نظر موضع، بلكه علم داشت به آن موضع (فاقره) پس ثابت گردان آن را (حيث اقره الله) در آنجا كه ثابت گردانيده است آن را خداى تعالى (و رسوله) و فرستاده او.

(فقال له عمر) پس گفت عمر (لو لاك) اگر نمى بودى تو (لا افتضحنا) رسوا مى شديم و حال آنكه رسوا بود و خبر نداشت آن نادان از جهت تقدم او بر افضل عالميان (و ترك الحلى بحاله) پس واگذاشت آن زيور را به حال خود در آنجا.

/ 651