حکمت 366 - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

فتح الله کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حکمت 366

(و قد قال عليه السلام فى كلام اخر له) و به تحقيق كه فرموده است آن حضرت صلوات الله عليه در كلامى ديگر (يجرى هذا المجرى) كه جارى شده در مجراى اين كلام كه گذشت ماحصل هر دو نهى منكر است و آن كلام اين است كه: (فمنهم المنكر للمنكر بيده و لسانه و قلبه) پس بعضى از مردمان، انكاركننده فعل منكرند و عمل ناشايست به دست خود و زبان خود و دل خود (فذلك المتسكمل لخصال الخير) پس آن كس تمام كننده است خصلتهاى خير را و صفتهاى نيكو را (و منهم) و بعضى ديگر از ايشان (المنكر بلسانه و قلبه) انكاركننده است به زبان خود و دل خود (و التارك بيده) و ترك كننده است به دست خود (فذلك المستمسك بخصلتين) پس آن كس چنگ درزننده است به دو خصلت كه آن انكار كردن است به لسان و قلب (من خصال الخير) از خصلتهاى نيكو (و مضيع خصله) و ضايع كننده است خصلتى را كه آن انكار به يد است (و منهم المنكر بقلبه) و بعضى ديگر از ايشان انكاركننده است به دل خود (و التارك بيده و لسانه) و ترك كننده است به دست خود و زبان خود (فذلك الذى ضيع) پس آن كس ضايع كننده است (اشرف الخصلتين) شريفترين دو خصلت را (من الثلث) از سه خصلت كه آن انكار است به دست و زبان
(و تمسك بواحده) و چنگ در زده به يكى از آن سه خصلت كه آن انكار به قلب است (و منهم تارك) و بعضى ديگر از ايشان ترك كننده است (لانكار المنكر) مر انكار كردن فعل منكر (بلسانه و قلبه و يده) به زبان خود و دل خود و دست خود (فذلك ميت الاحياء) پس آن كس مرده زندگان است به اعتبار خلو او از جميع خصال خير نسبت به غير و نسبت به خود (و ما اعمال البر كلها) و نيست همه كرده هاى نيك (و الجهاد فى سبيل الله) و كارزار با كفار در راه آفريدگار (عند الامر بالمعروف) نزد فرمودن به نيكويى (و النهى عن المنكر) و بازداشتن از بدى (الا كنفثه) مگر همچه دميدنى كه واقع مى شود (فى بحر لجى) در درياى عميق مراد آن است كه اعمال بر و جهاد نسبت به امر معروف و نهى از منكر جزيى است و مرتبه آن در نهايت قلت و كمى است همچنانكه نفثه در نهايت قلت است نسبت به دريا، پس وجه شبه بينهما قلت باشد.

(و ان الامر بالمعروف) و به درستى كه فرمودن به نيكويى (و النهى عن المنكر) و بازداشتن از بدى (لا يقربان من اجل) نزديك نمى گردانند اجل مقدر را (و لا ينقصان) و كم نمى كنند روزى مقرر را (و افضل من ذلك) و فاضل ترين امر به معروف و نهى از منكر (كلمه عدل عند امام
جائر) كلمه خير و راستى است نزد پادشاه جوركننده ستمگر

حکمت 367

(و عن ابى جحيفه) و مروى است از ابى جحيفه (قال سمعت اميرالمومنين عليه السلام يقول:) كه گفت: شنيدم از اميرالمومنين عليه السلام كه مى فرمود: (ان اول ما تغلبون عليه من الجهاد الجهاد بايديكم) به درستى كه اول چيزى كه مغلوب مى شويد شما بر آن از جهاد، جهاد كردن شما است به دستهاى خودتان با ارباب عناد و طغيان (ثم بالسنتكم) پس به زبان هاى خودتان (ثم بقلوبكم) پس از آن به دلهاى خودتان و معنى مغلوبيت قلوب از جهاد آن است كه مردمان هرگاه كه مغلوب شوند به دستها و زبان هاى خود، به جانب منكر گرايند و معتاد شوند به مقهور شدن از آن كار، پس زايل شود آن كار از قلوب ايشان و اصلا باقى نماند در آن قلوب، انكار منكر.

(فمن لم يعرف بقلبه معروفا) پس كسى كه نيكو نداند به دل خود معروف را (و لم ينكر منكرا) و انكار نكند فعل منكر را (قلب) بازگردانيده شود (فجعل اعلاه اسفله) پس بگردانند اعلاى او را به اسفل يعنى سرنگون شود در قعر بدى هاى خلق و عمل و منكس شود عقل او در مهاوى رذايل و قبايح.

/ 651