(و قال عليه السلام: احذر ان يراك الله) بپرهيز از آن كه ببيند تو را خداى تعالى (عند معصيته) نزد نافرمانى تو او را (و يفقدك) و نيابد تو را (عند طاعته) نزد فرمانبردارى تو او را (فتكون من الخاسرين) پس نزد اين حال خواهى بود از زيانكاران (فاذا قويت) پس هرگاه كه توانا باشى (فاقو على طاعه الله) پس توانا باش بر طاعت خداى تعالى (و اذا ضعفت) و چون ناتوان باشى (فاضعف عن معصيه الله) پس ناتوان باش از نافرمانى حق جل و علا.
حکمت 376
(و قال عليه السلام: الركون الى الدنيا) ميل كردن به متاع دنيا (مع ما يعاين منها) با وجود آنچه معاينه ديده مى شود از او از تغير و زوال (جهل) نادانى است به چيزى كه سزاوار است نزد اين حال اتيان به آن، از حذر نمودن از متاع آن و مستعد شدن به امور ثابته باقيه آن جهان.(و التقصير فى حسن العمل) و تقصير كردن در نيكويى كردار (اذا وثقت بالثواب عليه) چون واثق باشى به ثواب دادن بر آن كار (غبن) زيانى است بسيار زيرا كه ترك كردن خير كثير به عمل يسير مورث پشيمانى است در آخر كار (و الطمانينه الى كل احد) و آرام گرفتن به هر كس (قبل الاختبار) پيش از آزمودن (عجز) ناتوانى است و تجسس و تفحص وقتى از كسى نمودى آنگاه سزاوار باشد آراميدن يا تقرب نمودن به او.
حکمت 377
(و قال عليه السلام: من هوان الدنيا على الله) از جمله خوارى دنيا است بر حق تعالى (انه لا يعصى الا فيها) آنكه عصيان كرده نمى شود- يعنى نافرمانى او نمى كنند- مگر در دنيا (و لا ينال ما عنده) و نمى رسند آنچه نزد خدا است از درجات عليا و مراتب عظمى (لا بتركها) مگر به ترك دنيا.