ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

فتح الله کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(من الجنه و النار امامه) آن كسى كه بهشت و دوزخ در پيش او است يعنى كسى كه به ديده بصيرت ملاحظه بهشت و دوزخ نمود و دانست كه آن هر دو در عقب او است و مال و مرجع آن منتهى است به آن هرآينه ملاحظه مال خود كرده عمل بهشت كه افعال حسنه است اختيار مى كند و از عمل دوزخ كه اعمال سيئه است متحرز مى شود.

(ساع سريع نجى) سعى نماينده شتابنده به اعمال صالحه نجات يافته است از مواضع مهلكه.

(و طالب بطى ء رجى) و طلب كننده فعل خير كه كاهل است در آن طلب اميدوار است به مغفرت واسعه.

(و مقصر فى النار هوى) و تقصيركننده در دوزخ فرودآمده است و از بهشت روى تافته.

قسم اول كه سعى در طاعات نموده است و اجتناب از معاصى كرده سابقانند كه معصومانند و قسم دوم را كه دو حالت حاصل است گاهى منجذب مى شود به بلندى و گاهى به پستى مومنانند چه عنايت الهى ايشان را مى كشد به جانب بلندى كه طاعت است و فرمانبردارى و وسوسه و اغواى شيطان مى برد ايشان را به پستى كه معصيت است و نافرمانى چون رجاء حاصل است ايشان
را و اميد عفو دارند و كوشش كاهلانه كه به آن منضم مى نمايند مقتضى كرم الهى آن است كه از ورطه هلاكت نجات يابند و به دارالسلام سلامت درآيند.

و قسم سوم اشقياء و منافقان اند كه اميد نجات نيست ايشان را و مويد اين است، كلام الهى جل جلاله آنجا كه فرموده كه: (فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرات باذن الله) يعنى بعضى از بندگان ستمكارند بر نفس خود كه هميشه افعال قبيحه و اعمال سيئه از ايشان به فعل مى آيد و بعضى از ايشان ميانه روند در خيرات و سيئات و برخى از ايشان پيشى گيرنده اند بر نيكوئى ها و پيوسته عمل نمايندگانند به مبرات.

(اليمين و الشمال مضله) جانب راست و چپ كه انحراف است از طريق مستقيم محل گمراهى است.

(و الطريق الوسطى هى الجاده) و راه ميانه كه افراط و تفريط در او نيست آن جاده درست و راه ميانه است كه به مطلوب مى رسد.

(عليها باقى الكتاب) بر مقتضى آن است باقى مانده كتاب كه آن قرآن واجب التكريم است.

(و آثارالنبوه) و بر آن طريقه است اخبار پيغمبرى كه آن احكام شريعت واجب التعظيم است.

(و منها منفذ السنه) و از او است مخرج سنت مطهره.

(و اليها مصير العاقبه) و به سوى او است بازگشت عاقبت خلق در دنيا و آخرت چه عدل
كه مرجع امور خلائق و عواقب ايشان است از سنت حضرت رسالت ناشى شده و منتشر گشته.

(هلك من ادعى) هلاك شد در باديه ضلالت كسى كه دعوى غير حق كرد.

(و خاب من افترى) و نوميد شد از رحمت كسى كه افتراء كرد و دروغ گفت در راه حق.

اين تعريض است به معاويه كه دعوى امامت مى نمود و مى تواند بود كه لفظ هلك و خاب به معناى عاء عليه باشد و معنى چنين باشد كه: هلاك باد در دنيا و آخرت كسى كه دعوى غير حق نموده و نوميد باد از رحمت كسى كه افتراء كرد و دروغ گفت.

(من ابدى) كسى كه ظاهر گردانيد.

(صفحته للحق) روى خود را از براى حق در مقابله حق.

(هلك عند جهله الناس) هلاك شد نزد مردمان نادان.

يعنى: از دست و زبان ايشان مبتلا شد هم چنانكه ميان آن حضرت و معاويه و ميان اهل بيت او و جهله منافقان و معاندان كه دعوى بى استحقاق مى نمودند در امامت و حق ايشان را غصب مى نمودند ايشان چون دعوى حق خود مى كردند در مشقت و رياضت مبتلا مى شدند.

(و كفى بالمرء جهلا) و كافى است مرد را از روى جهل و نادانى.

/ 651