حکمت 395 - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

فتح الله کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حکمت 395

(و قال عليه السلام: من او مى ء الى متفاوت) هر كه اشاره كند به كارهاى متفاوت كه جمع آن دشوار باشد و مافوق وسع در عادت (خذلته الحيل) فروگذاشت او را چاره سازى ها، يعنى حيله و تدبير او فايده ندهد در تصحيل آن.

حکمت 396

(و قال عليه السلام) و فرمود آن حضرت (قد سئل) در حالتى كه سوال كرده شد (عن معنى قولهم (لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم)) از معنى قول مردمان، كلمه حوقله را كه آن (لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم) است (انا لا نملك مع الله شيئا) به درستى كه مالك نيستيم با خداى تعالى در چيزى و با او شريك نيستيم در ملكيت (و لا نمكل من دون الله) و مالك نيستيم بجز از خداى تعالى (شيئا) چيزى را (و لا نملك الا ما ملكنا) و مالك نيستيم مگر چيزى را كه مالك گردانيد ما را (فمتى ملكنا) پس هر وقت كه مالك گردانيد ما را (ما هو املك به منا) چيزى را مالك و تواناتر است به آن از ما (ما كلفنا) تكليف فرمود ما را در آن از انفاق واجبه و مندوبه و صدقات مفروضه و متسحبه (و متى اخذ منا) و هرگاه كه فراگرفت آن را از ما به جهت حكمتى و مصلحتى كه بود به آن دانا (و ضع تكليفه عنا) وضع كرد و برداشت تكليف آن را از ما.

و از حضرت صادق (ع) پرسيدند از معنى كلمه حوقله.

فرمود: لا حول على ترك المعاصى و قوه على فعل الطاعات الا بالله.

حکمت 397

(و قال عليه السلام: لعمار بن ياسر رحمه الله) و فرمود آن حضرت به عمار ياسر (و قد سمعه) در وقتى كه شنيد از او (يراجع المغيره بن شعبه كلاما) مراجعت مى كرد و بازمى گردانيد به مغيره بن شعبه كلامى را و با او مجادله مى كرد در گفتارى (دعه يا عمار) بگذار او را اى عمار (فانه لن ياخذ من الدين) پس به درستى كه او فرا نگرفت از دين اصلا (الا ما قاربته الدنيا) مگر چيزى راكه نزديك شد او را دنيا يعنى عمل نكرد از دين مگر به آنچه مستلزم دنيا است و مقرب او است به آن (و على عمد لبس على نفسه) و بر قصدى است كه پوشيده او را بر نفس خود (ليجعل الشبهات) تا بگرداند شبهه ها را يعنى اشيايى كه مانندند به حق و به حسب واقع غير حقند (عاذرا لسقطاته) عذرآورنده مر لغزيده هاى خود را يعنى بد را لباس نيك مى پوشاند براى فريب مردمان

/ 651