(و قال عليه السلام: لا ينبغى للعبد) سزاوار نيست مر بنده را (ان يثق بخصلتين) كه اعتماد كند به دو خصلت (العافيه و الغنى) و آن عافيت است از بليه و غنا است و توانگرى از امتعه دنيويه (بينا تراه معافيا) در اثناى وقتى كه مى بينى او را تندرست و رستگار (اذ سقم) ناگاه گرديد مريض و بيمار (و بينا تراه غنيا) و در ميان زمانى كه مى بينى او را مالدار (اذ افتقر) ناگاه گرديد محتاج و پريشان روزگار اين كلام تنفير است از غفلت در عافيت
حکمت 419
(و قال عليه السلام: من شكا الحاجه الى مومن) كسى كه شكايت برد حاجت خود به سوى مومنى (فكانما شكاها الى الله) پس گوييا شكايت كرده به آن به درگاه الهى زيرا كه مومن حبيب خدا است.پس شكايت به او همچه شكايت باشد به حضرت عزت (و من شكاها الى كافر) و هر كه شكايت كرده به سوى كافرى (فكانما شكا الله تعالى) پس گوييا كه شكايت كرده از خداى تعالى زيرا كه كافر عدو خدا است.پس شكايت به وى مانند شكايت خدا باشد به عدو او.