حکمت 420 - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

فتح الله کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حکمت 420

(و قال عليه السلام فى بعض الاعياد) و فرمود آن حضرت عليه السلام در بعضى از عيدهاى رمضان (انما هو عيد) جز اين نيست كه عيد است (لمن قبل الله صيامه) مر كسى را كه قبول كرد خداى تعالى روزه او را (و شكر قيامه) و پسنديد و ثواب داد بر ايستادن او در نماز (و كل يوم لا يعصى الله فيه) و در هر روزى كه در او عاصى نباشند بلكه مطيع و منقاد او باشند (فهو يوم عيد) پس آن، روز عيد است.

حکمت 421

(و قال عليه السلام: ان اعظم الحسرات يوم القيمه) به درستى كه بزرگترين حسرتها و ندامتها در روز قيامت (حسره رجل كسب مالا) حسرت مردى است كه اندوخته باشد مالى را (فى غير طاعه الله) در غير فرمان خدا و فراهم آورده باشد آن را از طرق محرمه و وجوه محظوره (فورثه رجلا) پس به ميراث دهد مال را به مردى (فانفقه فى طاعه الله سبحانه) پس نفقه كند آن مرد آن مال را در طاعت رب العزت (فدخل به الجنه) پس درآيد به سبب آن انفاق به بهشت عنبر سرشت (و دخل الاول به النار) و درآيد آن مرد پرحسرت به سبب آن مال به دوزخ در روز قيامت.

و اين كلام ماخوذ است از حديث حضرت رسالت پناه (ص) حيث: (و قال عليه السلام: اشد ندامه من كان له مال و لم يخرج حقوقه و مات و انتقل الى ورثته و اخرج حقوقه و اذا كان يوم القيمه يوضع ماله على الميزان و يومر الى جهنم بسبب ماله و يومر الوارث الى الجنه بسبب مال غيره) يعنى سخت تر است از روى پيشمانى، آن كسى كه او را مالى بوده باشد و حقوق واجبه آن را اخراج نكند و بميرد و منتقل شود آن مال به وارث او، و او حقوق واجبه او را اخراج كند و هرگاه كه روز قيامت باشد مال او را در ميزان اعمال نهند و امر كنند
او را به دوزخ به سبب مال او و وارث او را امر نمايند به بهشت به سبب مال غير.

حکمت 422

(و قال عليه السلام: ان اخسر الناس صفقه) به درستى كه زيانكارترين مردمان از روى دست به دست نهادن جهت بيع كردن (و اخيبهم سعيا) و نوميدترين ايشان از حيث كوشش كردن (رجل اخلق بدنه) مردى است كه كهنه كرد بدن خود را و صرف نمود همه عمر خود را (فى طلب اماله) در طلب آرزوهاى خود (و لم تساعده المقادير) و مساعدت نكرد او را مقدارهاى آمال (على ارادته) بر اراده و خواست او در مال (فخرج من الدنيا بحسرته) پس بيرون رفت از دنيا به حسرت و ندامت خود (و قدم على الاخره بتبعته) و درآمد به آخرت به عقوباتى كه تابع طلب آمال او بود.

/ 651