حکمت 435
(و قال عليه السلام: و قد جائه نعى الاشتر) و فرمود آن حضرت در آن زمان كه آمد به او خبردهنده موت مالك اشتر (مالك و ما مالك) فوت شد مالك و چه چيز بود رفع مالك به فعل مقدر است، اى مات مالك، يعنى مرد مالك.
يا آنكه مبتدا باشد و خبر آن صله شرطيه اى است كه بعد از آن مى باشد.
و ما مالك جمله معترضه است و يا ماء استفهاميه در معرض تعجب نمودن از قوت مالك در دين و شجاعت او در معارك حرب، بنابر آنكه رفع مالك به فعل مقدر باشد اى مات مالك معنى آن است كه مرد مالك و چه مردى بود مالك در قوت و شجاعت.
(لو كان جبلا) اگر بودى كوه (لكان فندا) هرآينه بودى منفرد و تنها از كوه هاى ديگر و مستقل در علو رتبت و قوت شوكت (لا يرتقيه الحافر) بالا نمى رفت بر او هيچ سم دارنده راه پردازى (و لا يوفى عليه الطاير) و قصد بالا شدن نمى كرد بر او مرغ بلند پروازى و او در محاربه خصمان و مقاتله اعدا شجاعى بود يگانه و مبارزى بود مردانه.
و سيد قدس سره مى فرمايد: (الفند المنفرد من الجبال) (فند) در اصل لغت به معنى كوهى است كه منفرد باشد از كوه ها.
حکمت 436
(و قال عليه السلام: قليل مدوم عليه) اندكى كه مداومت نموده شود بر آن از كارهاى نيكو، مانند خير و احسان (خير من كثير مملول منه) بهتر است از بسيارى كه ملول شوند و منزجر و متنفر گردند از فعل آن.
حکمت 437
(و قال عليه السلام: اذا كان فى رجل خله رائقه) چون باشد در مردى خصلت حسنه خوش آينده (فانتظروا اخواتها) پس انتظار كشيد و توقع داريد از او امثال اين فضيلت را از مكارم اخلاق زيرا كه طبع او مظنه آن است كه امثال آن از او به فعل آيد.
اين كلام قريب است به اين قول كه: (اطلبوا الخير عند حسان الوجوه).