ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

فتح الله کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(و ان كان ذا مال) و اگر چه باشد خداوند مال و جاه.

(عن عشيرته) از عشيرت و قبيله خود.

(و دفاعهم عنه) و از دفع كردن ايشان مكروه را از او.

(بايديهم و السنتهم) به دستهاى خود و زبانهاى خود يعنى هر چند كسى كه صاحب مال و جاه باشد محتاج است به معاونت قبيله خود و دفع مكروه نمودن ايشان از او پس سزاوار آن است كه توانگران سخى و معاون باشند با درويشان خصوصا با خويشان.

(و هم اعظم الناس حيطه) و ايشان بزرگترين مردمانند از روى احتياط و شفقت در بعضى از روايات به كسر حاء و سكون ياء واقع شده يعنى از روى حفظ و رعايت.

(من ورائه) از پس او يعنى در زمان غيبت او حافظ مال اويند و به احتياط هر چه تمامتر حارس آن.

(و المهم لشعثه) و جمع كننده ترين مردمانند مر كارهاى پريشان او را.

(و اعطفهم عليه) و مهربانترين ايشانند بر او.

(عند نازله) نزد فرودآمدن بلا.

(ان نزلت به) اگر فرود آيد به او.

(و لسان الصدق) و زبان صدق يعنى ذكر جميل و دعاى خير را.

(يجعله الله للمرء) گردانيده است خداى تعالى از براى مرد.

(فى الناس) در ميان مردمان.

(خير له) بهتر از ب
راى او.

(من المال يورثه غيره) از مالى كه ميراث داده باشد آن را به غير خود زيرا كه نتيجه آن مثمر سعادت است و ثمره آن منتج ندامت.

(منها) اين فصل از تماميت ماقبل خود است، و حاصل او نهى عدول است از مراعات اقرباى ذوى حاجت به فاضل مال و چون كه زياده و نقصان فاضل مال موثر نيست در صلاح و فساد حال از اين جهت مى فرمايد كه: (الا لا يعد لن احدكم عن القرابه) بايد كه ميل ننمايد و عدول نكند يكى از شما از خويش.

(يرى بها) در حالتى كه بيند كه به او رسيده است.

(الخصاصه) درويشى و بى چيزى.

(ان يسدها) از آنكه ببندد او را و منع كند.

(بالذى لا يزيده) به مال زائد بر معيشت كه افزون نمى گرداند او را.

(ان امسكه) اگر امساك كند و نگه دارد آن را.

(و لا ينقصه) و كم نمى سازد او را.

(ان اهلكه) اگر هلاك كند آن را يعنى نفقه كند به خويش در راه خدا چه زياده و نقصان او موجب نفع و ضرر او نمى شود، پس خويشان درويش خود را رعايت كنيد و ايشان را به صله و عطيه خشنود سازيد.

و مى شايد كه مراد زياده و نقصان باشد در ثواب اجل و بشكر در عاجل يعنى امساك زيادتى مال زياده نمى كند او را صلاح حال نزد خالق به ثواب و نزد خلائق به شكر بلكه زيادتى ثواب و عدم آن در صرف كردن او است به حق و به غير حق.

بعد از آن ترغيب مى نمايد اغنياء را بر مراعات اقرباء بر اين وجه كه: (و من يقبض يده) و
هر كه قبض كند و نگه دارد دست خود را.

(عن عشيرته) از خويشان خود و ايشان را ممنوع سازد از مال خود.

(فانما تقبض منه عنهم) پس بدرستى كه قبض نموده و تنگ گرفته مى شود از جانب او از خويشان.

(يد واحده) يك دست.

(و تقبض منهم عنه) و قبض نموده و فراهم گرفته مى شود از جانب ايشان از او.

(ايد كثيره) دستهاى بسيار.

يعنى ممنوع مى سازد دست او از ايصال مال به اقرباء و اقرباء ممنوع مى سازند دستهاى خود را از نصرت و معاونت نمودن با او.

(و من تلن حاشيته) و كسى كه نرم باشد جانب او يعنى شفقت و رحمت داشته باشد به اقارب خود.

(يستدم من قومه) طلب دوام مى كند براى خود از جانب خويشان خود.

(الموده) محبت و دوستى را يعنى طلب مى كند دوام محبت ايشان را از براى خود چه رعايت صله موجب دوام محبت ايشان است.

(قال السيد رضى الله عنه) سيد رضى الدين رضى الله عنه مى فرمايد: (ما احسن هذا المعنى الذى اراده عليه السلام بقوله: و من يقبض يده من عشيرته الى تمام الكلام) چه نيكو است اين معنا كه اراده فرموده است آن حضرت به اين گفتار دررنثار كه و من يقبض يده تا آخر.

(فان الممسك) پس بدرستى كسى كه نگه دارنده است.

(خيره من عشيرته) مال خود را از خويشان خود.

(انما يمسك
) جز اين نيست كه امساك نموده.

(نفع يد واحده) فائده يك دست را.

(فاذا احتاج) پس چون محتاج شود.

(الى نصرتهم) به يارى خويشان.

(و اضطر اليهم) و مضطر شود به سوى ايشان.

(الى مرافدتهم) به مددكردن ايشان.

(قعدوا عن نصره) بنشينند از يارى نمودن و مددكارى كردن به او.

(و تثاقلوا عن صوته) و گران شوند از اجابت خواندن او و برنخيزند از براى فرياد رسيدن او.

(فمنع) پس ممنوع گردد.

(ترافد الايدى الكثيره) از مددكارى دستهاى بسيار.

(و تناهض الاقدام الجمه) و از براى خواستن قدمهاى بى شمار از براى اعانت او در كار و بار.

/ 651