خطبه 034-پيكار با مردم شام
اين خطبه اى است از خطب آن حضرت كه فرموده: (فى استنفار الناس الى اهل الشام) در طلب خروج مردمان به محاربه اهل شام.آورده اند كه آن حضرت بعد از قتل خوارج در نهروان، حمد الهى بر زبان رانده اصحاب را ترغيب فرمود بر قتال اهل شام.ايشان عذرها مى گفتند به اين طريق كه تير و نيزه و شمشير نمانده، به منازل خود رويم و آلات و اسلحه برداشته و متوجه آن صوب شويم و بعضى گرما و سرما را بهانه مى ساختند و گروهى به حال خانه مى پرداختند، پس يك يك به واسطه اين عذرها به كوفه رفتند و باقى نماندند مگر جماعتى اندك و چون حضرت مشاهده اين حال نمودند خطبه اى فرمود و در او مردم را تحريص فرمود بر قتال اهل بغى ايشان از آن تغافل نمودند و روى به تعلل آوردند، بعد از چند روز از اين قضيه اين خطبه را كه مشتمل است بر تقصير و نهايت ايشان و دلتنگى خود بر زبان معجز بيان راند بر اين وجه كه: (اف لكم) اين كلمه اى است كه مى گويند در حين تنگدلى و گرانى از چيزى و اسم فعل است به معنى اتضجر و اتوجع كه معبر عنه تضجرت و توجعت است يعنى اندوهناك و تنگدل گشتم و مراد از او انشاء است نه اخبار و چون كه انشاء به مضارع حالى انسب است از ماضى از اين جهت معبرشده است از مضارع و معناى مراد آن است كه اندوهى و پريشانى باد مر شما را.(لقد سئمت عتابكم) به تحقيق كه ملول شدم از عتاب و ملامت نمودن، شما را.(ارضيتم بالحيوه الدنيا) آيا راضى شديد به آنكه زندگانى دنيا.(من الاخره عوضا) از آخرت عوض باشد.يعنى خشنود گشتيد كه حيات دنيا عوض عقبى باشد.(و بالذل من العز خلفا) و رضا داديد به خوارى كه از عز و بزرگوارى بدل باشد.(اذا دعوتكم) هرگاه كه خواندم شما را.(الى جهاد عدوكم) به محاربه دشمنانتان.(دارت اعينكم) گرديد چشمهاى شما.(كانكم من الموت فى غمره) كه گويا از شدت مرگ در گرداب سخت افتاده ايد.(و من الذهول فى سكره) از غفلت و مدهوشى فرورفته ايد در بيهوشى مرگ.و به قول سيد- رضى الله عنه- در هر خطبه اى از آن حضرت رشحه اى از كلام الهى است.اين از آن قبيل است.كقوله تعالى: فاذا انزلت سوره محكمه و ذكر فيها القتال رايت الذين فى قلوبهم مرض ينظرون اليك نظر المغشى عليه من الموت.(يرتج عليكم خوارى) بسته مى شود بر شما خطاب كردن با من.(فتعمهون) پس متحير و سرگردان مى شويد در سخن كردن.(و كان قلوبكم مالوسه) و گويا دلهاى شما مجنونست و ديوانگى عارض او شده (فانتم لا تعقلون) پس شما عقل نداريد.(ما انتم لى بثقه) نيستيد از براى من معتمد.يعنى امين من نيستيد.(سجيس الليالى) در مدت جميع شبها.اين كنايت است از دوام.يعنى هميشه ناامين هستيد.(ما انتم بركن) نيستيد شما از ركنى و اصلى.(يمال بكم) كه ميل نموده شود به شما در دفع اعادى.ركن كنايت است از اعوان و انصار.كقوله تعالى: لو ان لى بكم قوه او اوى الى ركن شديد يعنى شما ناصر و معاون نيستيد تا در دفع اعداء ميل نمايم به جانب شما.(و لا زوافر عز) و نيستيد يارى دهندگان عزت و ارجمندى.(يفتقر اليكم) كه محتاج شوند به شما.يعنى شما انصار دين عزيز نيستيد كه من محتاج شوم در استقلال آن و استهلاك دشمنان (ما انتم الاكابل) نيستيد مگر شترانى كه: (ضل رعاتها) گم شده باشد راعيان ايشان.(فكلما جمعت من جانب) پس هرگاه جمع كرده شود از كنارى (انتشرت من آخر) پراكنده شوند از كنارى ديگر.