ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

فتح الله کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حاصل كلام آن است كه تعجيل نمى كنم در حرب اهل شام بلكه بعد از وقت معين كه آن وقت خدع و عصيان جرير باشد متوجه حرب ايشان مى شويم.

(و الراى مع الاناه) و فكر صائب، با تانى و آهستگى است چه آن منشاء اهتدا است به وجوه مصالح.

(فارودوا) پس به نرمى و آهستگى كار كنيد و شتابزدگى منمائيد.

(و لا اكره لكم الاعداد) و مكروه نمى شمارم مر شما را مهيا ساختن اسباب حرب.

چه سزاوار آن است كه بيدار باشيد و حزم و احتياط را از دست نگذاريد.

(و لقد ضربت انف هذا الامر) و هرآينه زده ام بينى اين كار را.

(و عينه) و چشم او را.

(و قلبت) و واگردانيده ام.

(ظهره و بطنه) پشت و شكم او را.

يعنى ظاهر و باطن اين كار را كما هو حقه مشاهده نموده ام و وجوه آراء لايقه آن را كما ينبغى دانسته ام.

(فلم ار لى فيه) پس نديدم از براى خود در آن كار.

(الا القتال) مگر محاربه نم
ودن.

(او الكفر) يا كافر شدن.

(بما انزل على محمد صلى الله عليه و آله و سلم) به آنچه فرو فرستاده شد بر محمد صلى الله عليه و آله و سلم چه حضرت رسالت صلى الله عليه و آله و سلم مر اميرالمومنين را به قتال ناكثين و مارقين و قاسطين خبر داده بود.

پس اگر چنانچه قتال واقع نمى شد لازم مى آمد مخالفت آن چيزى كه او علم داشته به آن بالضروره از امر آن حضرت و اين موجب كفر است و انكار، و ديگر آنكه رضا به وقوع منكرات با قدرت بر دفع آن، و تهاون نمون به امر خدا و رسول موجب كفر است.

فحينئذ يا قتال باشد و يا كفر و چون امر ثانى محال است و بر سبيل تمثيل واقع شده پس متعين باشد اختيار قتال او.

بعد از آن تنبيه مى فرمايد بر وجه عذر خود از آنچه معاويه به او نسبت مى داد از خون عثمان و مى فرمايد كه: (انه قد كان على الامه وال) به تحقيق كه بود بر امت حضرت رسالت والى و حاكمى (احدث احداثا) كه پديد آورد كارهاى بى موقع را.

(و اوجد الناس) و موجود ساخت از براى مردمان.

(مقالا) محل قول.

يعنى گردانيد اين احداث را محل گفتار مردمان و بسط السنه ايشان در تشنيع او.

(فقالوا) پس گويا قايل شدند به آن احداث.

(ثم نقموا) بعد از آن انكار نمودند و عتاب كردند بر او.

(فغيروا) پس تغيير دادند كار او را و به قتل آوردند او را.

مراد از اين والى عثمان عفان است و از جمله احداث او كه منشا آن شد كه مردم از او متنفر شوند و برگشتند والى ساختن او بود جمعى از خويشان بى ديانت خود را چون وليد بن عتبه كه برادر مادرى او بود كه شراب خورد و در محراب قى كرد.

و ديگرى سعيد بن عاص كه روى به عصيان آورد و ديگرى عبدالله بن سرح را كه حرام را به حلال مى خورد و ديگر آن كه حكم بن ابى العاص كه پيغمبر او را از مدينه رانده بود، بازآورد و اهل او را برگزيده و مبلغ چهار هزار دينار طلاى تمام عيار به چهار داماد خود داد.

و عبدالله بن مسعود را چندان زد كه پهلوى او شكست و فوت شد و مردم را جمع كرد به قرائت مصحف زيد بن ثابت و مصحفهاى ديگران را بسوخت و عمار ياسر را بزد و ابوذر را از مدينه اخراج كرد و امر نمود تا او را به ربذه بردند كه در آنجا نه آب بود و نه آبادانى.

و معطل ساخت حدى را كه واجب شده بود بر عبدالله بن عمر به سبب آن كه كشته بود ملك اهواز را به مجرد تهمت آن كه امر كرده بود ابالولو را كه پدر او را به قتل آرد و غير ذلك.

/ 651