مولا در يكى از اعياد فرمود: امروز تنها عيد كسى است كه خداوند روزه اش را پذيرفته، عبادتش را سپاس گزارده است. هر روزى كه در آن خداوند مورد نافرمانى قرار نگيرد، عيد راستين باشد.
حکمت 421
بى گمان بزرگترين افسوسهاى روز قيامت افسوس مردى است كه مالى را از راه معصيت خدا به چنگ آورده، براى مردى به مرده ريگ نهاده كه در راه طاعت خدا انفاقش كرده است. پس، دومى با انفاقش راهى بهشت مى شود و صاحب مال به دليل كسب نامشروعش به آتش فرو مى افتد.
حکمت 422
زيانبارترين سرمايه و ناكام كننده ترين تلاش را مردى ويژگى مى يابد، كه تنش را در جستجوى آرزوها فرسوده مى كند، بى آنكه قانونمندى هاى جهان را با اراده او هماهنگى باشد. پس با افسوس از اين جهان مى رود و گرانبار از گناهان به ديگر جهان گام مى نهد.
حکمت 423
روزى دو گونه است: جستجوگر، و مورد جستجو. هر آنكه در جستجوى دنيا باشد، مرگ چندان پى گيردش تا از دنيا براندش، اما كسى كه روز بازپسين را جستجوگر است دنيا خود، چندان بجويدش تا پيمانه روزيش را لبريز سازد.
حکمت 424
بى شك اولياى خدا آنانند كه آن سوى چهره دنيا را با ژرف بينى نگريستند، آنجا كه مردمان عادى تنها به نمود ظاهريش خيره شدند، آنان به آينده دورتر آن مشغول شده اند، آنجا كه مردمان عادى فقط به امروز آن مشغولند، پس آن جنبه هاى دنيا را كه بيم آن مى رفت كه بميراندشان، پيش تر ميراندند، و آنچه را كه مى دانستند رهاشان خواهد كرد، پيش تر رها كردند، افزونخواهيهاى مادى ديگران را كاستى پذيرفتن، و دستاورد آن را عين از دست دادن تلقى كردند، چيزهايى را دشمن مى داشتند كه مردم عادى با آن از در سازش درآمدند، و با آنچه مردم در ستيزند، كنار آمدند، قرآن به وسيله چنين كسانى شناخته شد، و آنان به وسيله قرآن دانش يافتند، قرآن با تكيه بر آنان برجا و برپا ماند، چنانكه آنان با تكيه بر قرآن برپا شدند، آنان اميدوارى خويش را برتر از همه اميدها مى بينند، چنانكه ترس خويش را برتر از همه ترسها.
حکمت 425
از ياد مبريد كه رشته لذتها مى گسلد و كيفر آن برجاى مى ماند.
حکمت 426
بيازما تا بيابى.
حکمت 427
شدنى نيست كه خداوند سپاس را به روى بنده اى در بگشايد و فزونى را به رويش در فروبندد، يا دعا را در بگشايد و پذيرش را در فرو بندد، يا توبه را در بگشايد و آمرزش را در فرو بندد.
حکمت 428
سزاوارترين مردمان به بزرگوارى، هم او است كه بزرگواران در او ريشه دارند.
حکمت 429
از مولا پرسيدند از داد و دهش، كدام ارزشمندترند؟ حضرت فرمود: داد همه چيز را در جايگاه خود مى نهد و امور را در روند فراخور روان مى سازد، در حالى كه دهش امور را از رهگذرهاى طبيعشان بيرون مى برد. داد، سياستى فراگير، و دهش، پيشامدى استثنايى است. بدينسان داد شريفترين است و بافضيلت ترين.