ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

عبدالمجید معادیخواه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گفتارى است از آن حضرت در سحرگاهى كه مورد سوءقصد قرار گرفت (هم اينك) نشسته، خوابم درربود. پس سيماى رسول خدا در نگاهم نشست بى درنگ گفتم: اى رسول خدا، از كجروى و كين توزيهاى امتت چه ها كه نديدم. فرمود: نفرينشان كن و من در همان حال گفتم: خدايا، به جاى اينان مرا يارانى بهتر ارزانى دار و به جاى من بر اينان زمامدارى بدتر از من برگمار.

خطبه 070-در نكوهش مردم عراق




گفتارى ديگر در نكوهش عراقيان اما بعد، الا اى عراقيان، واقعيت اين است كه شما زن آبستنى را ماننده ايد كه در پى دوران باردارى، درست بهنگام زادن جنين خويش را سقط كند و شويش نيز بميرد و روزگار بيوگى اش به درازا كشد، و سرانجام ميراث او به دورترينها رسد. فاش مى گويم كه من خود به اختيار خويش به سوى شما نيامدم، بلكه در بازى سرنوشت به اين سرزمين كشيده شدم. مرا گزارش رسيده است كه مى گوييد: على دروغ مى گويد! خداى شما را بكشد من به كه دروغ بسته ام؟ به خدا ؟ كه اولين ايمان آورنده به او بودم. يا به پيامبرش؟ كه در تصديق او نيز پيشتاز بوده ام. نه، به خدا سوگند، هرگز! آنچه را كه شما دروغ پنداشته ايد، زبان فرهنگى ديگر است كه شما را در آن حضورى نيست و با آن بيگانه ايد. مادر به واى واى سوگتان بنشيند كه چنين نسنجيده پيمانه مى كنيد، اگر بتوان گفت كه پيمانه اى داريد! ديرى نپايد كه از پس دورانى خبرش را دريابيد (اقتباس از قرآن كريم، سوره 38، آيه 88(.

خطبه 071-درود بر پيامبر




از سخنان آن حضرت است در آموزش درود فرستادن بر پيامبر خداوندا، اى گسترنده گستره ها و برپاى دارنده و حافظ آسمانها و سرشت آفرين فطرت قلبها- چه سعادت يافته و چه شقاوت پيشه- تو خود، شريفترين درودهايت را به همراه بالنده ترين بركاتت بر محمد، بنده و رسول خويش، مقرر فرما كه سلسله بعثت را حلقه آخرين بود، و با شكستن بن بستها آغازگر راهى نوين. حق را با آهنگ حق اعلام كرد، نيروهاى سپاه باطل را به واپس راند و هياهوى دروغ و فريب را فرونشاند، بار سنگين رسالت را، به گونه اى درخور به دوش كشيد. در انجام فرمان تو برپا و در راه خشنودى بيشتر تو پويا، بى آنكه گامهاى استوارش به سستى گرايد، يا در اراده آهنينش اندك ترديدى راه يابد. وحى تو را شنوا به گوش جان، تلاش او همه در پاسدارى پيمان و اجراى فرمانت را پيش تازان. سرانجام سرمازدگان وامانده را آتشى افروخت، و رهروان گمشده را، راهى روشن نمود، دلها پس از عمرى غوطه خوردن در ورطه هاى فتنه و گناه، با رهبريش هدايت يافت، و او پرچمهاى روشنگر را برافراشت، و احكام نورانى الهى را برپاداشت. بدينسان او تو را امين و مورد اعتماد رازدار دانش سر به مهر، گواه روز جزا، برانگي

خته برحق و فرستاده به سوى خلق بود. بار خدايا، در پرتو سايه خويش جايگاهى فراخش واگذار و از فضل خود خير مضاعف را پاداشش ارزانى دار. بار خدايا، نظام او را بر تمامى نظامها برترى بخش و بر منزلتش در پيشگاه خود بيفزاى. فروغش را به اوج برسان، و بعثت پذيرى او را پاداشى سزاوار ده، با گواهى اى پذيرفته، گفتارى پسنديده، منطقى عادلانه و گامى مرزگذار. بار خدايا ما و او را در فضايى گردآور كه زندگيش خوشگوار است و نعمتش ماندگار همانجا كه انسان به تمامى خواستهايش دست مى يابد، از همه گونه لذت كامروا مى شود و به رفاه و آسودگى مى رسد و از كمال آرامش و تحفه هاى كرامت بهره مى برد.

خطبه 072-درباره مروان




و گفتارى ديگر آورده اند كه در جريان جنگ جمل مروان حكم به اسارت سپاه مولا- كه بر او درود باد- در آمد، و او به دامن حسن و حسين- كه بر آنان درود باد- درآويخت و به شفاعتشان خواند. آن دو بزرگ نيز پذيرفتند و با حضرت درباره او صحبت كردند و مولا آزادش كرد. سپس پدر را گفتند: اى اميرمومنان، او با تو بيعت مى كند. حضرت فرمود: آيا پس از كشته شدن عثمان با من بيعت نكرد؟ مرا به بيعت او هيچ نيازى نيست كه دست بيعتش، دست يهوديان را ماننده است. او اگر از سويى دست بيعت پيش آورد، از ديگر سو، نيرنگ و خيانت را دم مى جنباند. هشداريد، كه او فرصت كوتاهى- به كوتاهى ليسيدن سگ بينيش را- براى رياست در پيش دارد. چهار قوچ را پدر است، و امت اسلامى در حاكميت او و فرزندانش روزهاى خونينى در پيش دارند.

خطبه 073-هنگام بيعت شورا با عثمان




از سخنان آن حضرت زمانى كه مردم بيعت با عثمان را آهنگ كردند شما نيك مى دانيد كه من احراز خلافت را از ديگران سزاوارترم، با اين همه به خدا سوگند تا لحظه اى كه امور مسلمانان بسامان باشد ، و تنها شخص من تخته نشان تيرهاى ستم و حق كشى باشم، در مسالمت پاى مى فشارم، چرا كه اجر چنان موضع گيرى و امتيازش را خواستارم و به زرق و برق رياست- كه ميدان رقابت شما است- دل نمى سپارم.

خطبه 074-پاسخ به اتهامى ناروا




از سخنان آن حضرت است درباره جوسازيهاى دشمن و متهم كردن امام به شركت در قتل عثمان آيا نبايد شناختى كه امويان از من دارند، از جوسازى بر ضد من بازشان دارد؟ آيا سابقه من، حتى نادانان را از متهم كردن من مانع نمى شود؟ (چه بايد كرد كه) پند خداوند كه بسيار گوياتر از بيان من است اينان را سودى نبخشيده است! بارى، من با مارقين در احتجاج و با ناكثين وسوسه گر در ستيزم! حل مسائل فرعى را بايد در اصول قرآنى جست، چنانكه معيار ارزيابى كارنامه انسان، انگيزه هاى درونى او است.

خطبه 075-اندرز




گفتارى است از آن حضرت خداش رحمت كناد كسى را كه با شنيدن هر حكمتى آگاه و آگاهتر شود، و در پى هر دعوت ارشادگر، گامى فراپيش نهد، و خود دست به دامن رهبرى هدايتگر بيازد و رهايى يابد، هم او كه مراقب خويش در برابر پروردگارش و بيمناك از گناه خود باشد. آنچه را كه براى خويشتن خويش پيش مى فرستد ناب و تمامى كردارش شايسته باشد. آنچه اندوختنى است فراچنگ آورد و از آنچه به راستى ترسيدنى است، بپرهيزد. لحظه لحظه هاى عمر را چونان آخرين تير تركش به كار گيرد و با هدف گيريهاى دقيق، بهايى شايسته نصيب برد. با هوسهايش بستيزد و آرزوهاى فريبنده را دروغ انگارد. در زندگى صبر را مركب رهايى گيرد، و براى مرگ، تقوا را پيش بينى كند. بدينسان، در راستايى روشن با برهانى روشنگر بپويد، مهلتها را مغتنم شمرد، بر اجل پيشدستى كند و از كار و تلاش خود توشه بسنده برگيرد.

خطبه 076-نكوهش رفتار بنى اميه




سخنى است از آن حضرت بنى اميه بر سر ميراث محمد- كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد- بر من برترى مى جويند. به خدا سوگند كه اگر براى برخورد با آنان بمانم، از جامعه اسلامى چنانشان طرد كنم كه قصابان شكنبه خاك آلوده را پرتاب مى كنند.

خطبه 077-نيايش




نيايشى از مولا على بار خدايا، در خصوص آنچه تو بهتر از من مى دانى، مرا بيامرز! اگر ديگر بار گناه را مكرر كردم، تو نيز آمرزش را مكرر فرما. بار خدايا، نسبت به آنچه من با خود پيمان بستم و تو وفادارم نيافتى، مرا بيامرز! بار خدايا، در ارتباط با آنچه با زبان به درگاهت تقرب جستم، اما قلبم با زبانم هماهنگى نداشت، مرا بيامرز! بار خدايا، تمام نگاههاى آلوده، سخنان ياوه، شهوتهاى درون و لغزشهاى زبانيم را تو خود بيامرز!

خطبه 078-پاسخ اخترشناس




گفتارى است از آن حضرت چون امام آهنگ نبرد با خوارج كرد، يكى از اصحاب امام (عفيف برادر اشعث پسر قيس) كه منجم و آگاه به اوضاع و احوال ستارگان شمرده مى شد، به حضرتش گفت: اى اميرمومنان، اگر در اين ساعت حركت كنى، بيم آن دارم كه به مراد خود دست نيابى. و مولا- كه بر او درود باد- پاسخش داد كه: آيا چنين مى پندارى كه تو به ساعتى آگاهى كه اگر نيكش بخوانى و مسافرى را رخصت سفر بدهى، بديها از او دور مى شود و چون از ساعتى بيم دهى، در حركت و سفر، گرفتارى و دربندان سختيها شدن را موجب مى شود؟ آنكه اين ادعايت را تصديق كند، قرآن را تكذيب كرده است و از يارى جستن از خدا- در دستيابى به خوشايندها و راندن ناخوشايندها- روى برتافته است. اگر كسى بر سخن تو اعتماد كند و آن را به كار گيرد، بايستى تو را سپاس گويد نه پروردگار خويش را، چرا كه با تكيه بر باورهاى تو سود يافته، يا از زيان ديدن رسته است. آنگاه امام مردم را مخاطب ساخت و گفت: اى مردم، جز از آنچه (با شناخت علمى ستارگان) در خشكى و دريا، آدمى را به كار مى آيد، زنهار گرد آموزش اخترشناسى نگرديد، چرا كه اخترشناسى به كهانتتان مى كشاند، و اخترشناس چونان كاهن، ك

اهن همانند ساحر و ساحر در حكم كافر است و كافر در آتش. به نام خدا، به پيش!

خطبه 079-نكوهش زنان




/ 106