ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

عبدالمجید معادیخواه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گفتارى از آن حضرت كه در آن از شگفتيهاى آفرينش خفاش ياد كرده است سپاس خداوندى را سزا است كه تمامى اوصاف در وصفش نارسا است و عظمتش واپس زننده انديشه ها است، پس آنها را براى رسيدن به ژرفاى ملكوتش راهى نيست. او خداى فرمانروا و حق آشكار است، بسى ثابت تر و روشنتر از آنكه چشمها مى بينندش. خردها، با مرزگذاريشان، هرگز به او راه نيافته اند تا همانند چيزى باشد، و گمانها را بر او احاطه اى نيست تا به پديداى تمثيل و همانند شود. خلق را بى هيچ نمودگار و راى زنى، و بى يارى ياورى بيافريد. تنها به فرمانش آفرينش انجام يافت و هر آفريده طاعتش را پذيرا شد. پس بى هيچ مقاومتى، لبيك گفت و به دور از درگيرى، او را گردن نهاد.

نمودگارى از لطايف سازندگى، و شگفتيهاى حكمتش، همان حكمتهاى پيچيده اى باشد كه در اين خفاشان در نگاهمان نشاند. نور، كه گشاينده چشم تمامى جانداران باشد، چشمان خفاش را فرو مى بندد و ظلمت كه همه پلكها را بر هم مى نشاند، چشمان او را باز مى كند. ويژگى چشمان اين حيوان به گونه اى است كه براى راه يافتن به خطوط مناسب و رسيدن به شناختهاى لازم، پرتو مهر فروزان به كوريش دچار مى سازد. خورشيد با درخشش انوار خويش، خفاش را به واپس مى راند و به جاى حركت در آفتاب، به خزيدن در لانه اش وا مى دارد. چنين است كه خفاش در روشناى روز پرده پلكها را بر چشم خانه ها فرو مى كشد و شب را- بى آنكه سياهى مانع ديدش شود و شدت تاريكى از حركت بازش دارد- چراغ راه مى كند و به جستجوى روزى پر و بال مى گشايد، و نيز به هنگامى كه خورشيد نقاب از چهره برگيرد و سپيدى روز نمودار شود و روشناى خورشيد بر كنام سوسماران بتابد، خفاش پرده پلكها فرو مى كشد و به آنچه در شب فراهم آورده است، بسنده مى كند. پس وارسته او كه، براى چنين حيوانى، شب را روز و ميدان زيست، و روز را آرامگاه و بستر آسايش ساخت. و نيز او را- نه از نى و پر، كه از گوشت، با

برجستگيهاى خاصى كه جاى رگها است و به چشم مى آيد- بالهايى مانند لاله هاى گوش ساخت تا به هنگام نياز پرواز كند و اوج گيرد. بارى، خفاش را دو بال است نه چندان نازك كه بركشيدن حيوان را تاب نيارد و پاره شود و نه چندان ستبر كه پرواز را سنگينى كند. با اين دو بال مى پرد، در حالى كه بچه اش را به سينه چسبانده و در پناه مى گيرد باشد. بچه با مادر فراز مى رود و فرود مى آيد. و تا چهار ستون بدنش نيرو نگيرد و بالهايش توان پرواز نيابد و راههاى زيستن و مصالح خويش را باز نشناسد، از مادر جدا نمى شود. پس والا است ساحت آفريننده اى كه بى هيچ الگوى پيش ساخته اى كه از ديگرى بجا مانده باشد، همه چيز را مى آفريند و تكامل مى بخشد.

خطبه 155-خطاب به مردم بصره




گفتارى با بصريان كه آهنگ پيشگويى حوادث خونبار نيز دارد در اوج آن فتنه، هر يك از شما كه بتواند خويشتن خويش را با خداى پيوند دهد، بايد چنين كند. و امروز اگر به طاعت من تن در دهيد، شما را- به خواست خدا- به بهشت راه خواهم نمود، هر چند كه راهى است پر از سختى و تلخى. اما در مورد عايشه، ناگزير بايد گفت كه انديشه زنانه و آن كينه ها، كه همواره چونان ديگ جوشانى در سينه اش مى جوشيد، او را در ربود، و بى گمان اگر در مورد كسى جز من به چنين حركتى فراخوانده مى شد، از پذيرشش سر مى تافت. با اين همه او را همان حرمتى بايد گذاشت كه پيش از اين داشت. و حساب او با خدا است.

بخشى از همان گفتار راه ايمان روشنترين راهها است، با درخشانترين چراغها، با ايمان به شايستگيها مى توان راه برد و از شايستگيها مى توان به ايمان راه يافت. بدين ترتيب ايمان ، آبادان كننده دانش است و دانش آباد، عامل ترس از مرگ است، و با مرگ دنيا پايان مى يابد، دنيايى كه به بهايش آخرت به دست مى آيد، و در صحنه رستاخيز است كه بهشت به تقواپيشگان تقديم، و دوزخ براى گمراهان به نمايش گذاشته مى شود. خلق را از رستاخيز گريزى نباشد، و در ميدانش تا سر منزل غايى پيش مى تازند.

بخشى ديگر در هنگامه محشر، مردم از خانه هاى گور بيرون مى ريزند و همه راهى راه سرنوشت نهايى مى شوند، هر سرايى را اهلى است كه در آن، نه داد و ستد را امكانى هست و نه جابجايى را. در اينجا بر اين نكته تاكيد مى كنم كه امر به معروف و نهى از منكر دو خوى الهى اند، كه نه اجل كسى را نزديك مى كنند و نه از روزى كسى مى كاهند. بازگشت به كتاب الهى بر شما باد، كه رشته اى است محكم و فروغى است روشنگر، دارويى است سودمند و چشمه اى است سيراب كننده و هم كسانى را كه به آن تمسك جويند، از هر خطايى مصون دارنده و هر آنكه را بدان چنگ زند، رهاننده. كتابى كه هرگز كژى نخواهد يافت تا براى راست كردنش به ديگران نياز افتد، چهره اش را غبار و زنگار باطل نخواهد پوشاند تا زمينه اى از وانهادنش فراهم آيد، و تكرار و شنيدن پياپى كهنه اش نمى سازد. هر كس با منطق قرآن سخن بگويد، صادق است و هر كه بدان عمل كند، پيشتاز.

آنگاه مردى از اصحاب، بپاخاست، و گفت: اى اميرمومنان، از فتنه و معناى آن با خبرمان ساز، و آيا از رسول خدا- كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد- در اين مورد، پرسشى كرده اى؟ پس حضرت- كه بر او درود باد- در پاسخش فرمود: چون خداوند سبحان اين سخن فرو فرستاد كه: ا، ل، م، آيا اين مردم پنداشته اند به صرف اين كه گويند ايمان داريم، بى آزمونى رها شوند، (قرآن كريم، سوره 29 ، آيه هاى 1 و 2( دريافتم كه اين فتنه و آزمون در زمان حضور رسول خدا- كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد- بر ما فرود نيايد، از اين روى پرسيدم: اى رسول خدا، فتنه اى كه خداوند از آن خبرت داده است، چيست؟ حضرتش پاسخ داد: اى على، پس از من، امتم به فتنه دچار خواهد آمد. پس گفتم: اى رسول خدا، مگر جز اين است كه در روز احد، آنجا كه گروهى از مسلمانان به شهادت رسيدند و من از شهادت بى نصيب ماندم و سخت بر من گران آمد، فرمودى: شاد باش ، كه شهادت را در پيش خواهى داشت؟ پس پيامبر پاسخم داد كه: آرى، بى گمان چنان است كه گفته ام، بدان هنگام شكيبايى تو چگونه خواهد بود؟ گفتم: اى رسول خدا، اين نه جاى صبر و شكيبايى، كه جاى مژده و سپاسگزارى است. پس پيامب

ر در ادامه سخن خويش گفت: اى على، اينها در آينده اى بس نزديك با داراييهاشان دچار فتنه مى شوند هم ديندارى خود را بر پروردگار خويش منت مى گذارند و هم رحمت او را آرزو دارند، و از خشم و يورش قهرش احساس امنيت مى كنند. با شبهه هاى دروغين و هوسهاى غفلت آفرين حرامش را حلال مى شمارند. مى را نبيذ، رشوه را هديه و ربا را سودا مى دانند و حلال مى دانند. پس گفتم: اى رسول خدا، بدان هنگام من چگونه شان تلقى كنم؟ در موضع ارتداد يا گرفتار فتنه؟ حضرتش فرمود: در جايگاه فتنه.

خطبه 156-سفارش به پرهيزكارى




گفتارى است از آن حضرت سپاس خداوندى را كه حمد و سپاس را براى ياد خويش كليدى، براى افزونى بخشش ابزارى، و بر داده ها و عظمت خود، دليلى قرار داد. اى بندگان خدا بى گمان زمانه، آيندگان را مى راند چونان كه گذشتگان را، آنچه گذشت باز نمى گردد و آنچه در آن است جاودانه نمى پايد، آخرين كنش زمانه كنش آغازين را ماننده باشد، جريانهاى آن در رقابت با يكديگرند، با پرچمهايى آشكار. قيامت، شما را چنان با خشونت مى راند كه ساربان، شترهاى زايمان كرده و خشكيده پستانش را. پس هر آنكه خود را جز به خود مشغول دارد، در امواج ظلمتها سرگردان مى شود و به ورطه هاى تباهى فرو مى افتد و شيطانها او را در خط طغيانهايش به پيش مى برند و زشتى اعمال او را در نگاهش مى آرايند. بدينسان، پايان راه پيشتازان، بهشت و انجام راه تفريط كنندگان، آتش است.

اى بندگان خدا، بدانيد كه تقوا دژى شكست ناپذير، و هرزگى جايگاهى سست و فرو ريخته است كه اهلش را حراست نكند و بر پناهندگانش آغوش نگشايد. بدانيد كه نيش خطاها با تقوا كشيده مى شود و تنها با پاى يقين مى توان راه را به پايان برد. اى بندگان خدا، خداى را، خداى را! او را دريابيد كه عزيزترين و محبوبترينش مى شناسيد، كه بى گمان خداوند راستاى حق را بر شما آشكار كرده است و راههاى فرعيش را برايتان روشن ساخته است. و شما بر سر دو راهى شقاوت اجتناب ناپذير، و سعادت جاودانه قرار داريد. پس در اين چند روزه گذرا براى روزهاى ماندگارى توشه برگيريد ، كه بر فراهم كردن توشه سفر رهنمون شده ايد و فرمان كوچ يافته ايد و حركت را برانگيخته شده ايد، داستان شما داستان كاروان بار افكنده اى را ماند كه روشن نيست چه زمانى فرمان حركت مى يابد.

هشدار! آن كس كه براى جهان ديگر آفريده شده است، با دنيايش چه كار باشد؟ و آنكه به زودى ثروتش را باز مى ستانند و تنها حسابرسى و رنجهايش براى او مى ماند، دارايى به چه كارش آيد؟ اى بندگان خدا، وعده هاى نيك خداوندى چيزى نيست كه دست كشيدن از آنها را بتوان، و به آنچه او نهيش كرده است- و عين شر است- جاى گرايشى نيست. اى بندگان خدا، نگران روزى باشيد كه تمامى اعمال به دقت بررسى مى شود، زلزله هاى پياپى و بسيار به وقوع مى پيوندد و كودكان پير مى شوند. اى بندگان خدا، بدانيد كه بر شما كمينگاهى از درون جانهاى شما، و بازرسانى از اندامها و نگهبانان راستگويى گماشته شده باشند، كه بر تمامى اعمال و بر شمار دم زدنهاتان مراقبت دقيق دارند، بى آنكه هيچ تيره شبى شما را در برابرشان بپوشاند، يا در بسته اى ورودشان را راه بندد. و بى ترديد فرداى امروز بسى نزديك باشد. امروز، با هر چه آبستن آن است، كوچ مى كند، و در پى آن، فردا پديد مى آيد. تو گويى هر يك از شما به خانه تنهايى و حفره اى كه جايگاه فرود او باشد، گام مى نهد! وه از آن خانه تنهايى، جايگاه وحشت و سيه چال غربت! آرى، گويى هم اكنون آن صيحه بر سرتان فرود آمده ا

ست و آن ساعت سرنوشت فراتان گرفته است و شما در پى آن براى داورى تعيين كننده به صحنه قضاوت آمده ايد. ديگر نه از آن توجيهات پوچ اثرى است، و نه از آن بهانه هاى نادرست خبرى، اين حقايقند كه شما را گريبانگيرند، و جريانها كه به سوى خاستگاههاى اصلى تان مى رانند. پس از عبرتها پند گيريد، از دگرگونيها عبرت آموزيد و از فريادها بهره جوييد.

خطبه 157-پيامبر و قرآن




گفتارى ديگر خداوند او را به هنگامى برانگيخت كه جريان رسالت به ركود گرائيده بود، امتها را خوابى گران در ربوده بود، و رشته هاى بهم تافته به تمامى گسسته بود. در چنان وضعى، ره آوردى را كه از گذشتگان فراروى داشت، تصديقگر بود و كاروان راه آينده را نورى پرتوافكن. آن، همين قرآن است، بخواهيدش كه سخن گويد، كه هرگز نگويد. اين منم كه زبان قرآن را درمى يابم و از آن آگاهتان مى كنم. بدانيد كه دانش آينده، سخن گذشته، درمان دردهاتان و راز نظم نظامتان، همه و همه، در قرآن است.

/ 106