ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

عبدالمجید معادیخواه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تمامت شما را به تقواى الهى وصيت مى كنم كه در توصيه هاى متقابل بندگان، بهترين محور است نزد خداوند سبحان، و نيز رمز نيكوترين فرجام هر جريان. به ويژه اينك كه بى ترديد پيكار ميان شما و اهل قبله را، در گشوده شده باشد، و پرچم اين نبرد را جز آنكه صبر و بصيرت را در هم آميزد و از مواضع حق آگاهى دقيق دارد، هيچ كس ديگر به دوش كشيدن نتواند. پس شما هر چه را فرمانى يافتيد، بر اساسش حركت و پيشروى كنيد و در هر موردى كه ممنوع شديد، باز ايستيد. در هيچ جريانى پيش از كاوش همه سويه، شتاب مكنيد، زيرا كه در مورد هر آنچه شما را ناشناخته نمايد ، ما را توان دگرگونى باشد!

هشداريد! دنيايى كه اينك آن را محور آرزوها و گرايشهاتان انتخاب كرده ايد و تنها دليل خشم و خشنوديتان گرفته ايد، نه سراى مناسب شما است، و نه آن منزلگاه كه براى آن آفريده شده ايد و نه آن چيزى كه به سويش فراخوانده شويد. بدانيد كه نه دنيا براى شما پايدار ماند و جاويد، و نه شما براى آن جاودانه ايد. دنيا، گرچه با جلوه هايش، شما را فريفته است، اما بى ترديد از شر خود نيز هشدارتان داده است. پس فريباييش را در برابر هشدارها واگذاريد، و آز افروزيهايش را در برابر اخطارهايش وانهيد، و در اين دنيا به سوى سرايى بشتابيد كه بدان دعوت شده ايد، و با قلبهاى خويش از گذرگاه دنيا روى برتابيد. و مباد كه كسى از شما به سبب محروم ماندن از ارزشهاى ناچيزش، چونان كنيزان بمويد! بلكه با بردبارى در فرمانبرى خدا و انجام مسئوليت پاسدارى كتابش، دستاورد بعثت را- كه نعمتى است خدا داد- كامل و كاملتر كنيد. زنهار، كه اگر شما از استوانه دين خويش به نيكى پاسدارى كنيد، در اين راه هر چه از دنياتان ضايع شود، زيانى به شما نرساند، اما اگر دين خويش را تباه كرديد، هر چه از دنيا كه نگه داريد، شما را سودى نرساند. از خداوند مسالت دارم

كه قلبهاى ما و شما را به سوى حق جذب كند و همگى مان را شكيبايى عطا فرمايد!

خطبه 173-درباره طلحه




گفتارى است از آن حضرت درباره طلحه گذشته من گواه است كه هرگز با جنگ، تهديد نشده ام و از زخمه هاى شمشير نهراسيده ام، چرا كه من بر وعده هاى نصرت پروردگارم تكيه دارم. به خدا سوگند، شتاب او با شمشير آخته- براى خونخواهى عثمان- جز اينش توجيهى نباشد كه از بازخواست خون او مى هراسد به ويژه كه خود در آماج اتهام باشد و در ميان آنان، كسى به خون عثمان از او آزمندتر نبوده باشد. چنين است كه با اين لشگركشى آهنگ مغالطه دارد تا چهره واقعى جريان در نقاب بماند و زمينه شك فراهم آيد! به خدا سوگند كه او در جريان عثمان در اين سه زمينه بايسته، هيچ اقدامى نكرد: اگر پسر عفان ستمگر بود- كه خود نيز بر اين باور بود- مى بايستى كشندگانش را يارى دهد و ياورانش را طرد كند. اگر مظلوم بود سزاوار بود كه از مدافعان و توجيه كنندگان كارهاى او باشد. اگر مواضع و عملكردش در كنام شك بود، مى بايستى كناره گيرى كند و در كنج عزلت بى حركت بماند و مردم را با او واگذارد. اما او هيچ يك از اين سه را برنگزيد و راهى را پوييد كه مدخل آن ناشناخته باشد و هيچ توجيه درستى ندارد.

خطبه 174-موعظه ياران




از گفتارهاى آن حضرت اى شما آن غافلان از خود بيگانه كه آنى مورد غفلت نباشيد. و اى رهاشدگان كه از تمامى كارهاتان بازخواست مى شويد! اين چگونه توجيه پذير است كه شما را از خداى رويگردان و به غير او روى آوران مى بينم؟ گويى كه شما نه انسان، كه چهارپايانى بى اراده ايد كه شبانشان به چراگاهى وبا زده، و آبشخورى آلوده برده است وضع مردم اين جامعه، تنها به حال حيوان زبان بسته اى ماند كه براى پروار كردن، علوفه اش مى دهند و خود نمى داند كه چه سرنوشتى را چشم دارد چندى كه از چنين احسان بهره مند است، روز خود را، تمامى روزگار خويش مى انگارد، و زندگى خويش را سيرى شكم مى پندارد. به خدا سوگند اگر بخواهم خبر دهم كه هر يك از شما را كه راه آمد و شدش كجاست و هم از تمامت شوونش، اما نگرانيم همه اين است كه در مورد من به رسول خدا- كه درود خدا بر او و خاندانش باد- كافر شويد. بدانيد كه آن همه را به يارانى رازدار و مورد اطمينان مى سپارم. سوگند به هم او كه به حق برانگيختش و بر تمامت خلق برگزيدش جز به راستى سخن نمى گويم. او تمامى اين رازها را به من سپرد همچنان كه مواضع سقوط هر كه را كه سرنوشتش تباهى باشد و هم آنكه ا

ز فتنه ها برهد، و سرنوشت جريان بعثت، و هر رويداد را كه بر من گذشته است و مى گذرد ، بى هيچ استثنايى همه را در گوشم زمزمه كرد و به گونه اى آگاهيم بخشيد. اى مردمان، به خدا سوگند كه من هرگز شما را به طاعتى برنينگيختم مگر آنكه خود پيشتاز آن بودم، و از هيچ گناهى نهيتان نكردم، مگر اين كه پيش از شما خود، خويشتن را از آن بازداشتم.

خطبه 175-پند گرفتن از سخن خدا




گفتارى ديگر از بيان خداوند بهره بريد، پندهايش را بنيوشيد و نصايحش را پذيرا باشيد، چه، خداوند، با بيان روشنگرش راه هر توجيهى را بر شما بسته است و اتمام حجت كرده است، و آنچه را كه خوش يا ناخوش دارد، آشكارا از هم جدا ساخته است، تا از يكى پيروى كنيد و از ديگرى اجتناب ورزيد. رسول خدا- كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد- همواره مى فرمود: بى گمان، بهشت، در انواع مشكلات ناخوشايند، و آتش، در انواع شهوتها پيچيده شده است. و شما اين حقيقت را مسلم بدانيد كه هيچ طاعتى از طاعتهاى الهى نيست كه با ناخوشايندى همراه نباشد، چونان كه هيچ گناهى را نمى توان يافت كه با شهوت نياميخته باشد پس رحمت حق از آن مردانه مردى باد كه از شهوتش دل بركند و هوس را از پهنه جان ريشه كن كند، كه اين نفس دورترين جاذبه ها را بر انسان تحميل مى كند و همواره در دام هوسى تازه، به سوى گناهى نوين افسار مى گسلد و آدمى را بدان سو مى كشد. هم بدانيد كه مومن هر بام تا شام به خويشتن خود با بدبينى مى نگرد، و همواره در آماج انتقادش مى نشاند و از وى تلاشى فزونتر مى طلبد پس شما نيز چونان پيشتازان و رهروان گذشته باشيد كه با دنيس چونان مسافر

ى خيمه بر دوش برخورد كردند و بدينسان منزل به منزل پس پشتش افكندند بى آنكه به منازل بين راه وابستگى بيابند. و نيز بدانيد كه شما چراغى چونان قرآن فراراه داريد كه تنها ناصحى باشد كه نصيحتش را به خيانت نمى آلايد، و تنها هدايتگرى است كه هرگز به گمراهى نمى كشاند و تنها سخنگويى است كه هيچگاه سخن به دروغ نمى گويد. در كنار مائده قرآن كسى ننشيند مگر اين كه با فزونى و كاستى برخيزد: فزونى هدايت و كاستى كورى و كوربينى. اين حقيقت را نيز بدانيد كه، از پس قرآن هيچ كسى نبايد نيازمند بماند، همچنان كه پيش از قرآن كسى را بى نيازى نبوده باشد. پس درمان دردهاتان را از قرآن بخواهيد و با يارى قرآن بر مشكلات سخت پيروز آييد، كه درمان بزرگترين دردهاى شما- كفر و نفاق، بيراهه روى و گمراهى- همه در قرآن است. براى درخواست از حضرت حق، به قرآن چنگ يازيد و با دوستى قرآن به سوى خداوند رو كنيد. اما مباد، كه آن را وسيله تكدى از خلق قرار دهيد، كه آن وسيله اى است بى مانند، در توجه بندگان به جانب حق. بدانيد، كه قرآن تنها شفاعتگرى است كه شفاعتش به كمال پذيرفته مى شود، و تنها سعايتگرى است كه هر چه بگويد مورد تصديق باشد، و نيز به روز قي

امت هر آنكه قرآن شفاعتش كند پذيرفته مى شود، همچنان كه اگر از كسى شكوه سردهد- بى چون و چرا- پذيرفته گردد. آرى، به روز رستاخيز، منادى خاصى ندا درمى دهد كه: هشداريد كه امروز، جز برزيگران قرآن، تمامى برزيگران درگير كشت و فرجام كار خويشند. پس از برزيگران قرآن و پيروانش باشيد، و آنرا به سوى پروردگارتان رهنمون گيريد قرآن را نصيحتگر خويش بشناسيد و به آراى شخصى در برابر آن بدبين باشيد و با هوشيارى هوسهاتان را در اين زمينه رخصت خيانت مدهيد!

عمل، عمل، پس از آن، هدف، هدف، نيز، استقامت، استقامت، سپس، صبر، صبر و پارسايى، پارسايى! بى گمان هر يك از شما را سرانجامى است، پس راه خويش به پايان بريد. بى ترديد در اين راه شما را پرچمى است، از پرچم خويش هدايت جوييد. اسلام را نيز هدفى غايى است تا ژرفاى آن پيش رويد، و بكوشيد تا از عهده مسئوليتى كه خداوند، به عنوان حق خويش بر دوشتان نهاده است به درستى برآييد، و وظايفى را كه بر عهده تان گذارده است، انجام دهيد. در اين صورت است كه من در قيامت به سودتان گواهى مى دهم و از شما دفاع مى كنم.

هشداريد، كه اينك همان سرنوشت گذشته امتها است كه تكرار مى شود، و اندك اندك، قضاى گذشته فرامى رسد و من با تكيه بر عهد و برهان الهى است كه با شما سخن مى گويم. خداى متعال مى فرمايد: كسانى كه گفته اند پروردگار ما خداى يكتا است و سپس پايدارى كرده اند، فرشتگان بديشان نازل شوند كه بيم مداريد و غم مخوريد و به بهشتى كه بدان وعده تان مى داده اند ، شادمان باشيد. (قرآن كريم، سوره 41، آيه 30( شما بوديد كه گفتيد، پروردگارمان الله است. اينك با تكيه بر كتاب او و در راستاى فرمانش و نيز در خط بندگيش، استقامت ورزيد بى آنكه از آن خط گام بيرون نهيد و انشعاب كنيد، يا به بدعت گراييد و در صف مخالف موضع گيريد، چرا كه در قيامت رشته ارتباط پيمان گسلان با خدا خواهد بريد. آنك از هرزگى و انحطاط اخلاقى، زبان را يگانه كنيد، كه مرد بايد زمام زبان خويش نگاه دارد زيرا كه اين زبان با صاحب خود سخت چموشى مى كند. به خدا سوگند كه من در تجربه هاى خويش بنده اى را نديدم كه بى نگاهداشت زبان خويش، از تقواى خود بهره برد. آرى، زبان مومن در پشت قلبش جاى دارد، در حالى كه قلب منافق پشت زبان او باشد. مومن چون آهنگ سخن كند، نخست

در اندرون خويش نگاهش مى دارد و مى انديشد اگر نيكش يافت، بر زبان مى آورد و اگر بد، پنهانش مى دارد. اما منافق، بى توجه به سود و زيان سخنش، هر چه بر زبانش آمد بازگو مى كند! و اين مسلم است كه پيامبر خدا- كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد- فرمود: هيچ بنده اى ايمان راستين را تجربه نكند، مگر قلبش راستى آموزد، و قلب كسى راستى نياموزد، مگر آنكه زبانش راستگو باشد. بنابراين، هر كه از شما بتواند كه خداى متعال را در حالى ديدار كند كه دامنش از خون و اموال مسلمانان پاك، و زبانش از شرف و آبروى آنان سالم باشد، چنين كند.

و بدانيد كه مومن در رابطه با حلال و حرام خدا در نوسان نباشد. آنچه را كه سال نخست حلال مى شمرده است، اينك نيز حلال بشمرد و آنچه را كه آن روز حرام مى دانسته است، امروز نيز حرام بشناسد. بى ترديد اين بدعتهايى كه آورده اند، هيچ حرامى را حلال نكند، بلكه حلال و حرام همانها است كه خدا حلال و حرامشان كرده باشد. شما جريانهايى را تجربه كرده ايد و از بن دندان تجربه ها را چشيده ايد و از سرنوشت امتهاى گذشته، پند گرفته ايد. از داستان آنان برايتان مثلها آمده است و با تكيه بر اين همه به جريان روشن بعثت دعوت شده ايد كه جز كر مادرزاد نمى تواند آنها را ناشنيده بگيرد و جز كور مادرزاد آن حقايق روشن را ناديده نگيرد. و هر آنكه خدا- در گرماگرم انقلاب و با تجربه هاى آن- به او سودى نرساند، از هيچ پندى بهره مند نشود و در شناخت، چنان كاستى اى بدو رو كند كه منكر را معروف و معروف را منكر ببيند. واقعيت جز اين نيست كه مردمان دو گروهند: پيرو شريعت و آفريننده بدعت، كه با دومى از ناحيه خداوند سبحان، نه برهان سنتى است و نه پرتو حجتى. اين در حالى است كه خداى سبحان به هيچ يك از امتهاى پيشين، كتابى چونان قرآن عطا نفرم

وده است، چرا كه بى گمان قرآن رشته اى محكم باشد و سببى اطمينان بخش كه خلق را با خدا پيوند دهد كه در آن بهاران دلها و سرچشمه هاى علوم جاى دارد، و قلب را صيقلى جز از آن نباشد، اما افسوس كه اهل ياد از ميانمان رفتند و مشتى حافظه باخته و فراموشكار بر جاى ماندند. اينك توصيه من اين است كه چون امر خيرى يافتيد، به ياريش بشتابيد و اگر با جريان شرى برخورد كرديد، از آن بگذريد كه رسول خدا- كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد- همواره مى فرمود: تو اى انسان، در نيكى بكوش، و بدى را واگذار، آنك رهروى متعادل خواهى بود.

بدانيد كه ظلم بر سه گونه است: ظلمى كه نابخشودنى است. ظلمى كه واكنش آن حتمى است. و ظلمى بخشودنى كه پى ناگرفتنى است. اما ظلمى، كه نابخشودنى است، شرك به خداى سبحان است، خداوند متعال مى فرمايد: همانا كه خداوند شرك به خود را نخواهد بخشيد. (قرآن كريم، سوره 4، آيه 48( و اما ظلمى بخشودنى است كه انسان به خود مى كند و ظلمى كه به ناگزير واكنش دارد، ظلم بندگان در حق يكديگر باشد. اين جا پى آمد سخت است نه آن تازيانه اى است كه بر تن نواخته شود يا زخمه هايى كه بر بدن فرود آيد، كه اين همه در مقايسه با پى آمد ستم بسى كوچك نمايد. زنهار از موضع گيريهاى رنگارنگ در دين، كه اتحاد بر محور حق- هر چند كه شما را ناخوش آيد- به از پراكندگى در باطل باشد گرچه شما را خوش آيد، كه بى گمان در تاريخ گذشته و آينده بشر هرگز خداوند با اختلاف خيرى را ارزانى كسى نداشته است و نمى دارد. اى مردم، زهى خوشبخت كسى كه اصلاح عيوب خويشش از پرداختن به عيوب ديگران بازش دارد. زهى سعادت او كه در جاى خود بنشيند، روزى خويش بخورد به اطاعت پروردگارش خود را مشغول دارد و بر گناهانش بگريد. بدين سان او به كار خود باشد و مردم از او در آ

سايش.

خطبه 176-درباره حكمين




گفتارى است در تحليل بازى حكميت پس سرانتان در گزينش دو مرد، همراى شدند و ما از آن دو تعهد گرفتيم كه بى هيچ قيد و شرطى در برابر قرآن تسليم باشند و از آن تجاوز نكنند زبانشان با قرآن همسو و دلهاشان پيرو آن باشد. اما آن دو، از راستاى قرآن به گمراهه درافتادند، و به رغم آنكه حق را مى ديدند رهايش كردند. گرايششان به جور بود و روششان كجروى. در عين حال شرطى كه با آنان در حكم به عدالت و عمل به حق كرده بوديم ، بر بدانديشى و داورى ستمگرانه شان پيشى جست و اينك كه آنان در راستاى حق راهشان را از ما جدا نموده اند و به گونه اى ناشناخته، حكمى وارونه صادر كرده اند، اين ماييم كه سندى خدشه ناپذير- به سود خويش- در دست داريم.

خطبه 177-در صفات خداوند




/ 106