ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

عبدالمجید معادیخواه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نوشته اى از آن حضرت به زياد پسر پدرش جانشين فرماندار بصره (عبدالله پسر عباس) كه در آن زمان، كارگزار حضرت بر بصره، اهواز، فارس و كرمان بود خداى را سوگند، سوگندى موكد و راست، كه اگر به من گزارش رسد كه در ثروت عمومى مسلمانان از تو خيانتى- كوچك يا بزرگ- سرزده باشد، چنان برخورد سختى از من ببينى كه كم ارج و گرانبار منزوى شوى و از متن جريانهاى اساسى جامعه بيرون افتى. والسلام

نامه 021-باز هم به زياد بن ابيه




نامه ديگر به زياد اقتصاد را پاس دار و اسراف را واگذار، و هم امروز، فردا را به ياد آر، از اين مال در حد نياز نگهدار و بيش از آن را براى روز نيازت پيش بفرست. آيا در حالى كه به پيشگاه خدا، در عمل از متكبرانى، پاداش متواضعان را از او چشم دارى؟ و در حالى كه خود در ناز و نعمت غوطه ورى و از قشرهاى كم توان و بيوه زنان دريغشان مى دارى، مزد انفاق كنندگان را از خدايت انتظار دارى؟ واقعيت جز اين نباشد كه انسان فراخور آنچه از پيش فرستاده است، مزد مى يابد و بر همان فرود مى آيد. والسلام

نامه 022-به ابن عباس




نامه اى به عبدالله پسر عباس ابن عباس همواره مى گفت پس از سخن رسول خدا- كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد- هرگز از سخنى به اندازه اين كلام سود نبرده ام اما بعد، گاه باشد كه مرد از فراچنگ آوردن چيزهايى شاد مى شود كه از دست رفتن آن شدنى نبوده باشد و هم، اندوه از دست دادن چيز و چيزهايى را دارد كه دست يافتن به آن شدنى نباشد. چنان بايد كه شادى و سرورت تنها به همان باشد كه از ديگر جهان بدست آورده اى و دريغت بر ارزشهاى برترى باشد كه از دست مى دهى. اما از بهره هايى كه از دنياى خويش به چنگ مى آورى شاد مباش و از ارزشهاى مادى كه از دست مى دهى اندوهگين مشو، و همت خويش را به تمامى صرف دنياى پس از مرگ كن.

نامه 023-پس از آنكه ضربت خورد




وصيت واره اى از آن حضرت كمى پس از فرود آمدن شمشير زهرآگين پسر ملجم و پيش از فرارسيدن مرگ پيش از هر چيز توصيه تان مى كنم كه به خدا شرك مورزيد و سنت محمد را- كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد- تباه مكنيد، اين دو ستون را برپا و اين دو چراغ را فروزان داريد، كه در اين صورت سزاوار هيچ سرزنشى نباشيد. ديروز همراهتان بودم و امروز مايه عبرتتانم و فردا از شما جدا مى شوم! اگر بمانم كه خود ولى خون خويشم، و اگر نابود شوم كه نيستى وعده گاه من است. اگر درگذرم، گذشت پروازى است در نزديكى به حق، و براى شما نيز ارزشى است. بگذريد، مگر نمى خواهيد كه خدايتان بيامرزد؟ (قرآن كريم، سوره 24 آيه 22( به خدا سوگند كه مرگ، مرا پيش آمدى غافلگير كننده و ناخوشايند نبود، و در افقش هيچ طليعه زشتى نمايان نشد، زيرا كه داستان من و مرگ، داستان جستجوگر شبانه آب را ماند كه به آن دست يابد و خواستگارى را كه معشوقه خو را در آغوش كشد. آرى، آنچه نزد خدا است، ابرار را ارزشمندتر باشد. (قرآن كريم، سوره 3، آيه 198(

نامه 024-وصيت درباره دارايى خود




وصيتى كه مولا پس از بازگشت از صفين در چگونگى مصرف اموالش نوشته است اين متن دستور بنده خدا، على پسر ابى طالب است درباره اموالش، چونان تكاپويى در جستجوى رخ معبود، باشد كه خداوند با آن به بهشتش درآورد و آسودگى ارزانيش دارد . مجرى اين وصيت حسن بن على خواهد بود كه بر حسب استحقاق و نيازهاى خود به شايستگى از آن مصرف كند و هزينه هاى مربوط به آن را نيز چنانكه روا است، بپردازد. در صورتى كه براى حسن حادثه اى پيش آمد، حسين- اگر زنده باشد- از پس حسن بدين كار، برمى خيزد و بر جاى برادر مى نشيند. از اين موقوفه، سهم فرزندان فاطمه درست به اندازه ديگر فرزندان على است. تنها دليل سپردن مسئوليت اجرايى موقوفه به دو فرزند فاطمه، تكاپويى است در جستجوى رخ معبود و نزديكى بيشتر به رسول خدا، با گراميداشت حرمت آن حضرت و حفظ شرافت پيوند او. آنچه با مجرى اين وصيت- هر كس كه باشد- شرط مى كنم اين است كه اصل مال را باقى بگذارد و در چارچوب وصيت نامه، از درآمدش مصرف كند. قلمه هاى اين نخلستان را نفروشد تا جايى كه اين سرزمين از انبوه آن نهالها چنان پر شود كه شناختنش براى كسانى كه پيش از اينش ديده اند، دشوار گردد. از كني

زانى كه شمع وجودشان را پروانه بوده ام و صاحب فرزندى شده اند يا باردارند، براى فرزند نگهدارى شود كه بهره آنانند و اگر فرزند بميرد و مادر زنده بماند آزادى باز مى يابد، يوغ بندگى از گردنش برداشته مى شود و نعمت آزادى را نصيب مى برد.

نامه 025-به مامور جمع آورى ماليات




بخشنامه اى به كارگزاران مولا در گردآورى صدقات بر مبناى تقواى خدايى كه يگانه است و او را شريكى نيست، به پيش! هرگز مباد كه مسلمانى را بيمناك سازى، يا بر قلمرو او به زور بگذرى، يا از او چيزى بيشتر از آنچه حق خدا در مال او است، بگيرى! پس هرگاه بر قبيله اى فرود آمدى در سراب آنان خانه بگير، بى آنكه با خانه ها و خانواده هاشان درآميزى، سپس به سويشان با متانت و وقار پيش برو و ميانشان بايست و پس از سلام- بى آنكه در سلام و تعارف با آنان كمترين كوتاهى روا دارى- سخن خود چنين بياغاز: بندگان خدا، مرا ولى خدا و جانشين او بسوى شما فرستاده است كه حقى را كه خداوند در اموالتان دارد، بگيرم. پس آيا در اموال شما حقى هست كه آن را به ولى او بپردازيد؟ آنك اگر گوينده اى پاسخ منفى داد، ديگر سخن خود باز مگوى، ولى اگر توانگرى آرى گفت، همراهش روان شود، با دورى از هر گونه هراس افكنى، تهديد، سختگيرى و تحميل. پس هر آنچه از زر و سيم (نقدينه) به تو داد بستان. اگر (اموالى از نوع) گاو و گوسفند و شتر داشت، بى اجازه و سرزده بر آن داخل مشو، زيرا كه (هر چند تو را به عنوان نماينده ولى امر سهمى در آن هست، اما) بيشتر آن ملك

او است. بنابراين به هنگام آمدن بدانجا نبايد با آهنگ زور و سلطه، بر آن دامها وارد شوى، به هيچ وجه دامى را رم مده و هراسانش مكن كه اين رنجش دامدار را در پى خواهد داشت! در حسابرسى، دارايى را به دو بخش جداگانه تقسيم كن و سپس صاحب مال را در انتخاب آزاد بگذار پس هر كدام را برگزيد، بى چون و چرا بپذير، سپس باقى مانده را تقسيم كن و باز آزادش بگذار. به همين سان كار را چندان ادامه بده تا همان برجاى بماند كه برداشت حق خدا منحصر به آن باشد. پس حق خدا را از او بگير. اگر او تقاضاى فسخ كرد، بى درنگ بپذير و سپس اموال را درهم بياميز و كار گذشته را با همان شيوه تكرار نماى تا اينكه حق خدا را كه در مال او است بگيرى! به هيچ روى دامهاى زار و نزار و شكسته اندام و از كارافتاده را مگير. هرگز و به هيچ روى بر آن (صدقات جمع آورى شده) به كسى اعتماد مكن مگر آن كه تعهد دينى او مورد وثوق تو باشد و نسبت به دارايى مسلمانان دل بسوزاند تا (درست و سالم) آن را به دست ولى مسلمانان برساند، پس او ميانشان بخش كند، و نيز تنها و تنها كسى را نمايندگى ده كه فردى خيرانديش و مهربان، امانتدار و حافظ اموال باشد، و نه فردى خشن و زورگو و بى ملاح

ظه و حيوان آزار. سپس آنچه را نزدت گرد آمده است، بسوى ما گسيل دار تا در مواردى كه خداوند فرمان داده است ، به مصرف برسانيم. پس زمانى كه امين تو آن را تحويل گرفت، به او گوشزد كن ميان ماده شتران و بچه هاى شيرخوارشان جدايى نيندازد و در دوشيدن شير چنان زياده روى نكند كه به فرزندشان آسيب رساند و به هنگام سوارى بر آنان فشار نياورد و در اين كار رفتارى برابر با آنچه در مورد ساير شتران (كه ملك شخصى افراد است و براى آن دل مى سوزانند) متداول است، داشته باشد. خسته را آسايش دهد، آزرده پا را آرام براند، چون از بركه ها بگذرند مجال سيراب شدن دهد، از سرزمينهاى سرسبز به راههاى خشك و بى گياهشان نراند، ساعتهايى براى استراحتشان منظور دارد. چون بر مرغزار بگذرند، مهلت چريدنشان دهد، باشد كه با رخصت حق، فربه و دور از خستگى و رنجورى نزد ما آيند، تا بر اساس كتاب خدا و سنت پيامبرش- كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد- بخششان كنيم. رعايت اين نكته ها موجب خواهد شد كه پاداشى گرانتر يابى و به رشد خويش نزديكتر گردى. به خواست خدا

نامه 026-به يكى از ماموران زكات




فرمان نامه اى به بعضى كارگزاران صدقات در اسرار سياست و جنبه هاى پنهانى كارهايش، آن جا كه گواه و نماينده اى جز خدا حضور ندارد، او را به تقواى الهى فرمان مى دهم. و نيز فرمانش مى دهم كه مبادا در ظاهر خدا را اطاعت كند و در خلوت بدان كار ديگر پردازد! كه هر آنكه پيدا و پنهان و گفتار و كردارش دوگانه نباشد از عهده اداى امانت برآيد و در عبادت توفيق اخلاص يابد. نيز فرمانش مى دهم كه با مردم تندخو نباشد به آنها دروغ نگويد و با تكيه بر امتياز ناشى از مقام سياسى خود، مورد بى اعتنايى قرارشان ندهد، كه آنان برادران دينى اويند و نيز همكارانش در بدست آوردن حقوق دولت. بى گمان در اين صدقه تو را سهمى معين و حقى شناخته شده است، در عين حال قشرهايى چون زمينگيرشدگان، كم توانان و تنگدستان شريك تواند. ما، حقوق واقعى تو را به كمال مى پردازيم، تو نيز بكوش حقوق آنان را بى كم و كاستى بپردازى و گر نه به روز قيامت از كسانى باشى كه بيشترين مدعيان با او در ستيز خواهند بود، و بدا به حال كسى كه تهيدستان، زمينگيرشدگان، گدايان، آوارگان، بدهكاران و به راه ماندگان جامعه در برابر خدا خصم او باشند! و كسى كه امانت را دست كم

گيرد و خيانت را چراگاه خويش قرار دهد و دل و دين از خيانت نپالايد، در دنيا خود را در پرتگاه رسوايى و خوارى جاى دهد، و در آخرت خوارتر و رسواتر باشد. و بزرگترين خيانتها، خيانت به امت و چندش آورترين ناراستيها، ناراستى با رهبران است. والسلام

نامه 027-به محمد بن ابوبكر




نامه اى به محمد پسر ابى بكر به هنگام واگذارى اداره امور مصر به او در برابر مردم فروتن باش و با آنان نرم خويى و انعطاف پذيرى پيشه كن. و در برخورد با آنان گشاده رو باش و برابرى را- هر چند در نگاه و اشاره هاى تعارف آميز- پاس دار، تا زورمندان در ظلم طمع نبندند و ناتوانان از عدالتت نوميد نشوند. كه خداى متعال شما انبوهه بندگانش را از كارهاى كوچك و بزرگ و پنهان و آشكارتان مورد سوال قرار مى دهد. پس اگر عذاب كند اين شماييد كه ستمكارترينيد و اگر ببخشايد اين خداوند است كه كريمترين است.

و شما اى بندگان خدا، بدانيد كه خويشتن بانان نقد دنيا و آينده آخرت را يكجا بردند، با دنياداران در دنياشان شركت جستند، بى آنكه اهل دنيا در آخرت آنان شركت جويند. از خانه و خوراك دنيا چنان بهره بردند كه بهترين است. از همانى كه رفاه زده گان بهره برند، بهره مندند و به دستاوردهايى همانند دستاورد خودكامگان مستكبر، دست يابند. سپس با توشه اى رساننده و كالايى پر سود از اين جهان رخت بربندند. لذت زهد دنيا را- در همين جهان- مى چشند و به يقين بر اين باوراند كه فردا- در حيات آخرت- با خدا همسايه اند، هر دعايى كه كنند پذيرفته باشد و سهمشان از هيچ لذتى كم و كاستى ندارد. پس اى بندگان خدا، مرگ و نزديكيش را همواره هشداريد و آن را ساز و برگى در خور فراهم آريد، زيرا كه مرگ جريانى سترگ و مشكلى بس سنگين به همراه مى آورد، خيرى مطلق كه هيچ گاه شرى همراهش نباشد يا شرى كه هرگز خيرى به همراه ندارد. پس چه كسى به بهشت نزديكتر از كسى است كه براى آن كوشيده است؟ و چه كسى به آتش نزديكتر از كسى است كه براى آن تلاش كرده است؟ و شما، همه، در پيگرد، مرگيد ، اگر بمانيد و بايستيد فراتان مى گيرد و اگر بگريزيد به چنگتان مى

آورد، و او از سايه تان به شما وابسته تر باشد! آرى، مرگ به زلفانتان گره خورده است و طومار دنيا در پى شما در هم نورديده مى شود. پس، هشداريد از آن آتشى كه عمقى ژرف، سوزشى سخت و شكنجه هايى نو به نو دارد. سرايى كه با مهر بيگانه باشد، در آن گوش به صدايى سپرده نمى شود و رنج و گرفتارى كسى پايان نمى گيرد. اگر مى توانيد، همراه ترس شديد از خداوند، خوشبينى تان را نيز حفظ كنيد و بيم و اميد خود را از كف منهيد، زيرا كه خوش بينى بنده به پروردگار، درست به مقدار ترس او است از پروردگارش، و خوشبين ترين مردمان به خداوند كسى است كه خدا ترسى او از همه سخت تر است.

اى محمد پسر ابى بكر، اين را بدان كه سرپرستى و فرماندهى مصريان را به تو سپرده ام كه عظيم ترين لشگر خويشش مى دانم. از اين رو سزا است كه با من خويش از در مخالفت درآيى و با او درآويزى و بدين وسيله از دين خود دفاع كنى، هر چند كه فرصت فرمانرواييت تنها ساعتى از عمر تاريخ باشد. خداى را براى خشنودى هيچ يك از آفريده هايش خشمگين مكن، چرا كه با نگهدارى خدا، هر كه و هر چه جز خدا را از دست داده باشى جبران خواهد شد، اما هيچ چيزى جايگزين خدا نمى تواند شد. هر نمازى را در وقت خاصش- كه مقرر شده است- به جاى آر، نه براى داشتن وقت آزاد، نمازى را زودتر از وقتش بگذار، و نه به دليل درگيريهاى ديگر، نمازى را از زمان ويژه اش به تاخير انداز. و بدان كه هر كار ديگرت در ارزش، تابع نمازت خواهد بود.

/ 106