گفتارى در نكوهش از اختلاف دانشمندان در فتاوى قضيه اى به عنوان حكمى از احكام، نزد يكى از ايشان مطرح مى شود و او با راى خود فتوايى مى دهد. و چون همين مساله بر ديگرى عرضه مى شود، فتوايى ديگر گونه مى دهد. پس آنگاه هر دو به رهبرى روى مى آورند كه قضاوت را به اينان سپرده است و او هر دو حكم متضاد را صواب مى شمارد. و اين در حالى است كه خدا و پيامبر و كتابشان يكى باشد. آيا خداوند، به اختلاف فرمانشان داده است و اينان با اختلاف، خدا را فرمان برده اند؟ يا اينكه خداوند از اختلاف نهيشان فرموده است و ايشان نافرمانيش مى كنند؟ يا خداوند سبحان دين ناقصى فرو فرستاده، از اين عالمان در تكميل آن يارى خواسته؟ يا اينان شركاى اويند، و صدور اين رايهاى متضاد، شايسته شان است و پذيرفتنش بر خداوند بايسته؟ يا خداوند سبحان دين كاملى فروفرستاده، اما پيامبر - كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد- در تبليغ و اداى آن كوتاهى روا داشته؟ ترديدى نيست كه اين تناقض گوييها به خداوند ارتباطى نمى يابد، كه او چيزى فروگذار نكرده، كمبودى نگذاشته است و خود به صراحت مى فرمايد: ما در اين كتاب چيزى را فروگذار نكرده ايم. (قرآن كريم، س
وره 6 ، آيه 38( و نيز مى فرمايد: در اين كتاب براى هر چيزى، بيانى روشن است. (قرآن كريم، سوره 16، آيه 89( و هم او يادآور شده است كه هر بخشى از قرآن تصديق كننده بخشهاى ديگر است و هيچ تناقض و اختلافى در آن نيست، و در همين زمينه است كه مى فرمايد: اگر اين كتاب از نزد غير خدا بود هر آينه در آن اختلاف فراوانى مى يافتند. (قرآن كريم، سوره 4، آيه 82( ظاهر قرآن بسى زيبا است و باطنش ژرف و ناپيدا شگفتيهايش پايان نپذيرد و ناشناخته هايش سپرى نشود، و جز با فروغ آن سياهيها زدوده نگردد.
خطبه 019-به اشعث بن قيس
در اين گفتار روى سخن مولا با اشعث ابن قيس است آورده اند كه روزى امام بر منبر كوفه سخن مى گفت و ضمن آن مطلبى بيان شد كه اشعث از در اعتراض درآمد كه: اى اميرمومنان، اين سخن بر زيان و بر ضد شما به كار خواهد رفت، نه به سودتان. حضرت با نگاهى تحقيرآميز او را برانداز كرد و فرمود: اى جولاى جولازاده، و اى منافق كافرزاده تو چه مى دانى كه چه چيزهايى به سود يا به زيان من است؟ لعنت خدا و لعنت تمامى لعن كنندگان بر تو باد! به خدا سوگند كه بارى به اسارت كفر درآمدى و ديگربار به اسارت اسلام، اما ثروت و شرف خانوادگيت هرگز فديه ات نشد. آرى، مردى كه براى نجات خود، كسانش را به دم تيغ سپارد و مرگ ارزانيشان دارد، سزاوار آن باشد كه نزديكانش بر او خشم گيرند و بيگانگان هرگز بر او اعتماد نكنند.
خطبه 020-در منع از غفلت
گفتارى است از آن حضرت اگر شما، حقايق پنهانى را كه رفتگانتان تجربه كرده اند، درمى يافتيد بى گمان، با بى تابى به زارى مى نشستيد و شنوا و فرمانبردار مى شديد. اما آنچه آنان مى بينند، در پرده است و از شما پنهان، ليك در آينده اى بس نزديك پرده ها بالا خواهد رفت. راستى را كه اگر ديده بگشاييد، حقيقت را در نگاهتان نشانده اند و اگر گوش فراداريد، حقايق لازم را در گوشتان فرو خوانده اند، و اگر هدايت را پذيرا باشيد، شما را ره نموده اند. اين سخنان را به حق به شما مى گويم كه براى آگاهى و بيداريتان، هر عبرت، بى پرده رخ نمايد، هشدارى نيست كه از شما دريغ شده باشد، و پس از فرشتگان كسى جز انسان از خدا پيامى نياورد.
خطبه 021-در توجه به قيامت
گفتارى ديگر پايان راه، شما را فراروى باشد، و رستاخيز، از پى، شما را به پيش مى راند. سبكبار شويد تا به پيشتازان بپيونديد، چرا كه اولين فرد اين كاروان آخرين فردتان را چشم به راه ماند.
خطبه 022-در نكوهش بيعت شكنان
گفتارى است از آن حضرت در نكوهش توطئه گران جمل به هوش كه اينك شيطان حزب خويش برانگيخته است و هواداران را فراخوانده است، تا ديگربار جور را به پايگاههاى ديرين بازگرداند و باطل را بر اريكه قدرت بنشاند. به خدا سوگند كه اينان، در كارنامه من منكرى نيافته اند، و هرگز ميان من و خود حكمى به انصاف نداده اند، از من حقى مى طلبند كه خود رهايش كرده اند و خونخواه خونى شده اند كه خود آن را ريخته اند. در ريختن آن خون اگر من نيز شركت داشته ام، آنان هم سهيم بوده اند، و اگر بى كمك من آن خون را ريخته اند، پس تنها آنان بايد پاسخگويش باشند و مهمترين برهانشان گريبانگير خود آنها است. اينان، پستان مادرى را مى مكند كه شيرش خشكيده است و بدعتى را زنده مى خواهند كه مرده است. اى دعوتگر نگونبخت، بنگر كه اين صدا از كدامين حلقوم برآيد و شنواى پاسخ من چه كس باشد! پاسخ اينان را به خداى حوالت مى دهم كه بدان رويداد آگاه است و به داورى او است كه خرسندم، اما اگر اينان سرپيچند با دم شمشير پاسخشان مى گويم كه درمان باطل و يارى حق را برايى دم تيغ بسنده باشد. اين از شگفتيها است كه مرا پيام داده اند تا براى مقاومت در برابر سر
نيزه ها به صحنه درآيم و براى دريافت ضربه هاى شمشيرشان شكيبايى بياموزم! مادر به سوگشان بنشيند! سابقه طولانى مبارزات من بر اين واقعيت تاكيد دارد كه فراخواندن به ميدان پيكار هرگز مرا تهديدى نباشد و از زخمهاى نيزه و شمشير نگرانى و هراسى ندارم، چرا كه بر باور و يقين به پروردگار خويش تكيه دارم و ديانتم را زنگار شبهه اى نيالوده است.
خطبه 023-در باب بينوايان
گفتارى است از آن حضرت اما بعد، بى گمان امر الهى چونان قطره هاى باران فرود مى آيد، و جهت يافته و سنجيده، هر كس، سهمى را بهره مى يابد كه بيش يا كم آن رقم خورده باشد. پس هر كه از شما، برادر خود را در مال و منال و نيروى بدنى و شخصيتى در فزونى بيند، مباد كه فريفته شود زيرا مرد مسلمانى كه دامنش به جنايت آلوده نباشد تا هنگاميكه پستى و دنائتى شخصيتش را درهم نكوبيده باشد، و همواره در بيم و هراس برملا شدن نقطه ضعف خود روز نگذراند و فرومايگان را بر ضد خويش برنينگيزد، تيراندازى را ماننده است كه با اولين تير پرتابش، پيروزى كامل را اميد بسته است تا غنيمت چشمگيرى را نصيب برد و زيانها و باختهاى گذشته را جبران كند. و چنين است انتظارى كه مسلمان پاك و نيالوده دامن از خداى خويش دارد و آن، يكى از دو نيكى است: يا فرارفتن به پيشگاه خدا- كه ارزشمندترين چيزها در نزد خدا است و او به آن همه دست يابد، يا برخوردارى از مائده هاى الهى در زمين، كه در اين صورت، هم خود و خانواده اش از مال و خواسته برخوردار مى شوند و هم دين و شخصيت خويش را پاسدار باشد. بى ترديد، فرزند و خواسته، كشت دنيا، و عمل صالح ، كشت آخرت است،
و گاهى خداوند اين هر دو را به اقوامى ارزانى مى دارد، پس هشدارهايى را كه خداوند در خصوص خويش به شما داده است، جدى بگيريد و، به دور از هر بهانه تراشى و توجيهى، از خشم او بهراسيد و خالى از هر نامجويى و ريايى، كار كنيد، كه هر كس براى غير خدا عمل كند، خدايش به وى واگذارد. دست يافتن به پايگاه شهيدان، و همزيستى با سعادت يافتگان و همدمى با نيكان را از خداوند مسئلت داريم.
اى مردم، بى گمان هيچ كس- هر چند كه مال و خواسته فراوان داشته باشد- از خويشاوندان خود و دفاع و حمايت آنان- به دست و زبان- بى نياز نباشد. چرا كه خويشان در پشتيبانى و آكندن شكافهاى زندگى وى- به هنگام فرود آمدن بلا و حادثه اى- كوشاتر از هر كس ديگر باشند، كه به او دلبستگى بيشترى دارند. در اين ميان كسى كه خدايش نام نيكى ارزانى دارد و مردم، با صداقت ستايشش را لب گشايند بهتر از آنى است كه ثروتى كلان به جاى بگذارد و به ديگرى بسپارد.
در بخش ديگرى از همين گفتار مى فرمايد: زنهار، كه اگر كسى از شما در زندگى خويشاوندش رخنه اى از تنگدستى بيند، مباد كه از پر كردن آن دريغ ورزد، آن هم به چيزى كه اگر بخشد يا دريغ دارد، او را فزونى و كاستى نياورد، زيرا آنكه نياز وابسته نيازمند خويش را به چيزى نگيرد و دست فرو بندد، در برابر دستهاى بسيارى از يارى خود بازدارد و آنكه با پيرامونيان خود نرم و مهربان و بخشنده باشد، دوستى خويشانش را تداوم مى بخشد.
خطبه 024-برانگيختن مردم به پيكار
گفتارى از آن حضرت به جان خويشم سوگند، كه در پيكار و سركوبى آنان كه با حق ستيز كنند و در گمراهى همچنان پاى بفشارند، كمترين نرمش و سازشى نخواهم داشت. پس، اى بندگان خداى، خويشتن بانى پيشه سازيد و از خدا، هم به سوى خدا پناه بريد و در راهى به پيش رويد كه او روشن و مقرر كرده است، و نظام زندگى خويش را بر اساس روابط و پيوندهايى برپا داريد كه قوانين الهى پديد آورده است. در اين روى، على شكوفايى پيروزمندانه تان را در بلند مدت ضمانت مى كند، هر چند كه در كوتاه مدت فراچنگ نيايد.
خطبه 025-رنجش از ياران سست
گفتارى ديگر پياپى گزارشها و خبرهايى به حضرتش مى رسيد كه سلطه يافتن ياران معاويه را بر شهرهايى از قلمرو حكومت مولا تاييد مى كرد. از سوى ديگر، عبيدالله بن عباس و سعيد ابن نمران- كارگزاران حضرت در يمن- نيز شكست خورده از بسر پسر ابى ارطاه، به حضورش بازگشته بودند. در چنين فضاى دردآورى كه مولا- كه بر او درود باد- به سبب جهادگريزى و خودسرى يارانش سخت دلتنگ و آزرده خاطر بود، بر كرسى خطابه فرارفت و فرمود: اينك از قلمرو خلافت اسلامى جز كوفه- كه مسايل ناچيزش درگيرم داشته است- چيزى به جاى نمانده است. اى كوفه، با اين گردبادهاى رنج آورت، اگر قلمرو حكومت اسلامى، تنها در تو خلاصه مى شود، خدات روسياه كند. (آنگاه حضرت داستان خلافت اسلامى و ميراث پيامبر را، با اشاره به بيتى از شعر شاعرى، به تمثيل بيان كردند:) عمرو، بنگر مروت ياران ظرف آلوده سهم ما از خوان!