يارى دادن به ستم ديدگان و گشايش كار ماتم زدگان، كفاره اى است براى گناهان گران.
حکمت 024
اى فرزند آدم، در زير بارش مدام نعمتهاى پروردگارت- كه ساحتش از كاستيها پيراسته است- هرگاه ديدى همچنان نافرمانيش مى كنى، هشدار كه جاى آن باشد كه بيم دارى!
حکمت 025
هرگز نشد كه كسى رازى را پنهان دارد و در لغزشهاى زبان و رنگ به رنگ شدن چهره اش انعكاس نيابد.
حکمت 026
درد خويش را- چندان كه تاب آوردن را بشايد- تاب آر.
حکمت 027
برترين زهد، پنهان داشتن زهد است
حکمت 028
از آن جا كه در حركتت زندگى را پس پشت مى نهى، و مرگ روى به سوى تو دارد، لحظه برخوردتان بس سريع باشد.
حکمت 029
هشدار! هشدار! به خدا سوگند، پرده پوشى او چنان مى نمايد كه پندارى تو را آمرزيده باشد.
حکمت 030
كسى از امام، مفهوم ايمان را پرسيد و حضرتش فرمود: ايمان، تكيه بر چهار پايه دارد: صبر، يقين، عدل و جهاد. صبر نيز بر چهار پايه استوار است: شوق، هراس، زهد، و انتظار. آنكه اشتياق بهشت يابد، شهوتهايش به سردى گرايد، آنكه از آتش بهراسد، از محرمات دورى كند، آنكه در دنيا زهد ورزد، مصيبتها را ساده انگارد، و آنكه مرگ را منتظر باشد، در نيكيها شتاب كند. يقين نيز بر چهار پايه استوار است: بينش هوشمندانه، تاويل حكمت، پند گيرى از اعمال و سنت نسلهاى پيشين. آن كه با بينش و هوشمندى ديده بگشايد، حكمت را نمايان بيند، و او كه حكمت نمايانش شود، عبرت را بشناسد و كسى كه به درستى عبرت را بشناسد، بدان ماند كه با نسلهاى گذشته در تاريخ حضور دارد. عدل نيز بر چهار پايه استوار است: فهمى ژرف، دانشى عميق، حكمى برجسته، و حكمتى ريشه دار. آنكه بفهمد، به ژرفاى دانش راه يابد، و هر كه بدان ژرفا رسد، از زلال سرچشمه هاى قانون بجوشد، و هر كه چنين ژرف انديشى و بردبارى و متانتى يابد، در جريان كارش به تفريط نگرايد و به گونه اى ستايش انگيز در ميان مردم بزيد. و جهاد بر چهار پايه تكيه دارد: امر به معروف، نهى از منكر، صداقت
در هر جايگاهى، و دشمنى با فاسقان. هر كه به معروف امر كند، مومنان را پشتوانه محكمى باشد، و آنكه از منكر نهى كند، منافقان را بينى بر خاك مالد، و كسى كه در هر صحنه با صداقت حضور يابد، بى ترديد تعهد و مسووليت خود را انجام دهد، و كسى كه فسق پيشگان را دشمن دارد و براى خدا خشمگين شود، خدا نيز در حمايت او به خشم آيد و در روز قيامت خشنودش كند.
كفر را نيز چهار پايه است: كاوش پر تكلف، درگيرى و جدل، زنگار درون، و موضع گيرى متضاد با حق هر كه بى جهت كند و كاو كند، به حق نگرايد، و كسى كه بر مبناى جهل، كشمكش بسيار كند، حق نابينيش تداوم يابد، و آنكه به اين دليل، دلش زنگار بندد، زشتى در نگاهش زيبا و زيبايى زشت بنمايد و مست گمراهى شود، و سرانجام كسى كه با حق در ستيز قرار گيرد، راههاى حركتش به تنگناها بينجامد و جريان كارش دشوار و پيچيده شود و در ادامه راه به بن بست رسد. شك نيز تكيه بر چهار پايه دارد: درگيرى بى منطق، هراس، آمد و شد بيهوده، و سر سپردگى. كسى كه درگيرى بى منطق را روش گيرد، شبش به روز نينجامد، و چنين شب زده هراسناك آينده، به واپس گرايد، و هر آنكه در كژراهه شك آمد و شد كند، لگدكوب شياطين شود، و چنين تبه روزى كه خود را به دشمن سپارد، جز تباهى دنيا و آخرت نصيبى نبرد.
حکمت 031
نيكوتر از نيكى، نيكوكار است و بدتر از بدى، بدكار