ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

عبدالمجید معادیخواه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خداى بر شما فريضه هايى را رقم زده است، پس تباهشان مكنيد، و مرزهايى تعيين كرده است، پس آنها را مشكنيد، و از چيزهاى ويژه اى نهى فرموده است، پس حريم آن محرمات را زير پا مگذاريد. در مواردى نيز سكوت كرده است، كه بى گمان به فراموشى واشان ننهاده است، پس در موردشان خود را با كاوش بيهوده به رنج ميندازيد.

حکمت 103




اين نشدنى است كه مردم به سبب سامان بخشيدن به دنياشان، چيزى از امور دينى را وانهند، و خدا درى زيانبارتر بر آنان نگشايد.

حکمت 104




بسا دانشمندى كه جهلش او را به مسلخ كشاند و دانسته هايى كه با او است، به كارش نيايد.

حکمت 105




به شاهرگ اين انسان پاره گوشتى آويخته است كه شگرف ترين اندامها و اعضاى درونى او باشد، و آن چيزى جز قلب نباشد كه چشمه هايى از حكمت و هم مايه هايى از ضد حكمت دارد (با اين توضيح): هرگاه كه برايش اميدى دست دهد، بيم آن مى رود كه آزمندى زبونش كند و چون آزمندى بر انگيزدش، بسا حرص به هلاكتش كشاند، از سوى ديگر اگر نوميدى گريبانگيرش گردد، بسا كه از زيادى تاسف كشته شود، اگر غضب و خشم بر وى عارض گردد، سخت به كينه دچار آيد، و همين كه خشنودى با او يار شود، جانب احتياط را پاس نمى دارد، اگر ترس بر او يورش آورد، احتياط بيش از حد او را از هر كار ديگر باز مى دارد، و چون خويشتن را در فضاى امنيت بيابد خواب غرور او را مى ربايد و اگر گرفتار مصيبتى شود، بى تابى كارش را به رسوايى مى كشاند ، اگر ثروتى به دست آورد، بى نيازى به نافرمانيش مى راند، و چون تنگدستى او را بگزد، گرفتارى برخاسته از آن تمامت هستيش را مى آكند، اگر گرسنگى در فشارش بگذارد با ضعف زمينگير مى گردد، و اگر زياده سير شود، با شكمبارگى از پاى در مى آيد. خلاصه آنكه هر تفريط برايش زيانبار، و هر افراط براى او فساد آفرين باشد.

حکمت 106




ما آن تكيه گاه ميانه ايم كه كند روان به آن مى پيوندند و تندروان نيز به ناگزير به سويش باز مى آيند.

حکمت 107




تنها كسى امر خداى را بر پا تواند داشت كه در اجراى حق مدارا نكند، سازشكار نباشد، و آز و آزمندى را پى نگيرد.

حکمت 108




سهل پسر حنيف انصارى از آن گروه ياران مولا است كه در قلب حضرتش بيشترين محبوبيت را داشتند. او در جنگ صفين همراه و همرزم آن حضرت بود و اندكى پس از بازگشت، جان سپرد، درباره وى مولا چنين فرمود: اگر كوهى دوستيم را پذيره آيد، فرو پاشد! اين سخن همانند ديگر سخنى از آن حضرت است كه: هر آن كه خاندان ما را دوست مى دارد، مى بايستى كه تنگدستى را پوستينى فراهم كند.

حکمت 109




هيچ مالى سودآورتر از خرد و هيچ تنهايى وحشتناك تر از خودشگفتى نيست. هيچ عقلى چون تدبير، هيچ كرامتى هم ارج تقوا، هيچ همنشينى چونان نيكخويى، هيچ ميراثى همسنگ ادب، هيچ راهبرى همتاى توفيق، هيچ تجارتى چون عمل صالح، هيچ سودى هم ارج ثواب، هيچ پرهيزگارى همسنگ باز ايستادن در مقابل شبهه، هيچ زهدى همقدر ناوابستگى به حرام، هيچ دانشى همچون انديشيدن، هيچ عبادتى چون قيام به واجبات، هيچ ارزش ايمانى همانند شرم و صبر، هيچ عنوانى همتاى فروتنى، هيچ شرفى مانند دانش، هيچ شكوهى چونان بردبارى، و هيچ پشتيبانى اطمينان بخش تر از رايزنى نيست.

حکمت 110




هر گاه زمان و اهل آن به زيور شايستگى آراسته گردد و سپس در چنان محيط سالمى، مردى به مردى ديگر بدبين شود كه كوس رسواييش زده نشده است، ستم كرده است، ولى آن جا كه فساد بر زمان و اهل آن مستولى است، هر گونه خوشبينى ساده انديشى است.

حکمت 111




حال حضرتش را پرسيدند در پاسخ گفت: چگونه است حال كسى كه در عين ماندگارى ويران و با تندرستى، بيمار باشد، و خطر بيشتر از جايى تهديدش مى كند كه پناهگاه او به شمار آيد

حکمت 112




/ 106