ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

عبدالمجید معادیخواه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بسا كسان كه نكو حاليشان دام بلا است، خطاپوشى شان موجب غرور، و حسن شهرت و خوشنامى شان سبب غلتيدن به گرداب فتنه. در ميان آزمونهاى الهى هيچ آزمونى همانند مهلت دادن به چنين كسانى نيست.

حکمت 113




در ارتباط با من، دو كس به هلاكت افتادند: افراط گران، در دوستى و دشمنى.

حکمت 114




هر فرصت كه از دست رود اندوهى برجاى گذارد.

حکمت 115




دنيا درست مارى را ماند كه در برخورد سطحى نرم مى نمايد، ولى زهرى كشنده در درون دارد. فريب خوردگان ناآگاه بدان مى گرايند ولى انديشه مندان خردمند همواره از آن در زنهارند.

حکمت 116




از آن حضرت در مورد تيره هاى قريش پرسيده شد، در پاسخ فرمودند: اما بنى مخزوم، گل خوشبوى قريش را مانند كه تو را گفت و گو با مردانشان و آميزش با زناننشان خوشايند است. اما بنى عبد شمس (امويان) در پيش بينى دورانديش ترين و در پيگيرى مقاصد خود سختكوش ترينند. اما ما (بنى هاشم) در مقام گذشت مالى نسبت به آن چه داريم بخشنده ترين هستيم و هنگام مرگ فداكارترين. تيره هاى ديگر، در شمار بيشتر، در روش پرفريب تر و در سيما زشتروى ترند، و ما، گوياتر، خيرانديش تر و خوشروى تريم.

حکمت 117




وه كه ميان دو عمل، چه فاصله دورى باشد، عملى كه لذتش مى رود و كيفرش مى ماند و عملى ديگر كه پاداشش ماندگار است و درد و رنجش مى گذرد.

حکمت 118




مولا على در مراسم تشييع جنازه اى، صداى خنده مردى را شنيد، پس چنين فرمود: گويى كه در دنيا مرگ بر غير از ما رقم زده شده، حق بر همه كس جز ما واجب گرديده است (و ما تافته اى جدا بافته هستيم)! و گويى كه اين مردگانى كه ما مى بينيم مسافرانى هستند كه به زودى به سوى ما باز مى گردند! بدنهاشان را به گورها مى سپاريم، ميراثهاشان را مى خوريم و گويا كه ما پس از آنان جاودانه ايم! چنين است كه هر پندى را كه از زن و مرد دريافت داشته ايم، به فراموشى مى سپاريم و خود تخته نشان تير آفات گونه گون مى شويم. زهى سعادت آن كس كه در ژرفاى جان احساس خاكسارى كند، دستاوردش پاك، نهادش صالح و خوى او زيبا باشد، زيادى دارايى خود را انفاق كند، از زياده گويى زبانش بپرهيزد و مردم از آزارش در امان باشند، چارچوب سنت رسول براى او فراخ باشد و هرگز به بدعت متهم نگردد.

حکمت 119




غيرت زن كفر است و غيرت مرد ايمان

حکمت 120




اسلام را چنان تحليل و ريشه يابى كنم كه پيش از من كسى چنانش ريشه يابى نكرده باشد: اسلام همان تسليم است، و تسليم همان يقين، و يقين باور راستين، و باور راستين اقرار، و اقرار راستين پرداختنى در خور آن اقرار و آن، كارى شايسته.

حکمت 121




من از بخيل در شگفتم كه به سوى همان تنگدستى مى شتابد كه از آن گريزان باشد، و در همان حال، آن توانگرى را كه همواره در جست و جوى آن مى كوشد، از دست مى دهد. نتيجه آنكه، در دنيا چونان تهيدستان زندگى مى كند ولى در آخرت چونان توانگران به حساب او مى رسند. من از فرد متكبر نيز در شگفتم كه او ديروز نطفه اى بيش نبوده است و فردا نيز لاشه اى بيش نخواهد بود. مورد ديگرى كه مرا به شگفتى وا مى دارد، كسى است كه آفرينش خداوند را به چشم مى بيند، و در همين حال هستى خدا را شك مى كند. كسى كه همواره مردگان را مى بيند و در عين حال مرگ را فراموش مى كند، چونان كسى كه در عين ديدن اين جهان، جهان ديگر را منكر است، نيز، مرا به شگفتى وا مى دارد، و سرانجام من در شگفتم از كسى كه به عمران و آبادى سراى فناپذير همت مى گمارد، ولى سراى جاويدان را وانهاده باشد.

حکمت 122




/ 106