آنكه خود را در كرسى تهمت نشاند، جز به سرزنش خويش زبان نگشايد.
حکمت 152
هر كس كه فرمانروا شود، به استبداد گرايد و آنكه به خود سرى و استبداد دچار آيد، به گرداب نابودى در افتد، و كسى كه رايزنى با ديگران را توفيق يابد، در انديشه هاشان انباز گردد.
حکمت 153
هر كه راز خويش را رازدار باشد، گزينش را همواره در اختيار دارد.
حکمت 154
بزرگترين مرگ، تنگدستى است
حکمت 155
آنكه در عمل به حق كسى پايبند باشد كه متقابلا حق او را پاس نمى دارد، به راستى به بردگيش تن در داده باشد.
حکمت 156
هيچ آفريده اى را حق فرمانبرى چنان نباشد كه نافرمانى آفريدگار را روا سازد.
حکمت 157
هيچ كسى را به دليل ديركرد در پرداخت حقى نمى توان نكوهش كرد! نكوهش را كسى سزاوار باشد كه آنچه را كه از آن او نيست مى ستاند.
حکمت 158
خودشگفتى بازدارنده سير كمال است
حکمت 159
آن جريان بس نزديك است و همدمى ما با دنيا سخت كوتاه.
حکمت 160
براى اويى كه از دو چشم بهره مند باشد، بامداد آشكارا رخ نمايد.