اين راه و رسم دادگرى نباشد، كه انسان بر پايه گمان داورى كند.
حکمت 212
تجاوز به بندگان خدا، معاد را توشه اى است زشت و ناروا.
حکمت 213
از شريف ترين كارهايى كه بزرگواران كنند، اين كه به رغم آگاهى خود را به بى خبرى زنند
حکمت 214
هر آنكه شرم، جامه خويش بر او پوشاند، عيبش از ديده ها پوشيده ماند.
حکمت 215
خاموشى بسيار، شكوه انسان را بيشتر كند انصاف، بر پيوندها و پيوستگيها افزايد، بخشش، گرانقدرى را افزون كند، افتادگى، نعمت را كمال بخشد شكيبايى در سختيها، زمينه ساز سرورى باشد، سيره دادگرانه، بدخواهان را درهم شكند، و بردبارى در برابر سبك مغزان، پشتيبانى افكار عمومى را فراهم سازد.
حکمت 216
شگفتا كه حسودان از نعمت تندرستى غافلند
حکمت 217
آزمند، همواره در يوغ زبونى است.
حکمت 218
در پاسخ به پرسش از معنى ايمان فرمود: ايمان، شناختى است با ژرفاى جان، و اعترافى با زبان، و تكاپويى با اندامهاى انسان.
حکمت 219
آنكه بر دنيا اندوهگين شود، به راستى به قضاى خداوندى خشمگين شده باشد، و كسى كه از مصيبتى كه بدان گرفتار آمده، گلايه كند، در واقع از پروردگار خويش به گلايه پردازد، و آنكه نزد توانگرى رود و به سبب ثروتش كرنش كند، دو سوم دينش را از دست بدهد، و آنكه در زندگى قرائت قرآن كند، و از پس مرگ به آتش اندر شود، بى گمان از كسانى است كه آيات خدا را به سخره گرفته باشد، و هر كه قلبش شيفته دنيا شود، به اندوهى بى زوال، آزى ماندگار و آرزويى نايافتنى گرفتار آيد.
حکمت 220
آدمى را ملك قناعت و نعمت نيكخويى بس!