مرا در راستاى حق برادرى بود كه خردى دنيا در چشمش، او را در چشمم شكوه ويژه اى مى بخشيد. او از چيرگى شكم خويش آزاد بود، پس نه به آنچه نداشت، گرايش و خواهشى داشت و نه در مصرف آنچه مى يافت، به زياده روى مى پرداخت. در بيشتر عمر خويش ساكت بود، اما گاهى كه به سخن لب مى گشود، ديگر سخنوران را ميدان سخن نبود و بر شراره هاى پرسش پرسشگران آب مى افشاند و سوز تشنگى شان را فرو مى نشاند. او به ظاهر تكيده مى نمود، ولى اگر برخوردى جدى در ميان بود، به سان شير بيشه مى خروشيد و چونان ماران بيابان بر دشمن مى پيچيد! برهان خويش را جز در دادگاه صالح طرح نمى كرد. چنين خو گرفته بود كه هيچ كس بر آنچه در موردش امكان توجيهى باشد پيش از شنيدن آن پوزش سرزنش نكند. از هيچ دردى جز به هنگام بر طرف شدنش نمى ناليد، آنچه مى گفت، مى كرد و آنچه نمى كرد نمى گفت. اگر در سخن امكان شكستش بود، هرگز در سكوت شكست پذير نبود. بر شنيدن آزمندتر از گفتن بود. و سرانجام بر سر هر دو راهه، آنى را روى بر مى تافت كه با هوسهايش بيشتر سازگار مى نمود. پس بر شما باد جستجوى چنين خويها و رقابت در اين ميدان! و اگر به دست آوردن اين همه را نمى ت
وانيد دست يافتن به اندك را از رها كردن بسيار بهتر بدانيد.
حکمت 282
حتى اگر خداوند انسان را در ارتباط با ارتكاب گناه تهديد هم نكرده باشد، به پاس نعمتش مى سزد كه از فرمانش سر نپيچد.
حکمت 283
سخنى به اشعث پسر قيس در تسليت يكى از پسرانش اى اشعث، اگر غمزده فرزندى، اين واكنشى است طبيعى و در خور پيوند خونى، اما اگر شكيبايى ورزى، خداى هر مصيبت را جايگزينى رقم زده است. اشعثا، اگر بشكيبى تقدير بر تو جريان مى يابد و تو را پاداشى باشد، و اگر بى تابى كنى، باز هم تقدير بر تو جريان دارد و بر تو بار گناهى سنگينى كند. روزى كه فرزندت تو را شادمان ساخت، بلا و فتنه بود و امروز كه غمگينت كرده، چهره اى از ثواب و رحمت.
حکمت 284
به هنگام دفن رسول خدا- كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد- مولا فرمود: بى گمان صبر- جز در اندوه رحلت تو- همه جا زيبا است، و بى تابى جز در غم تو- در تمامى موارد بدنما است! آرى، مصيبت رحلتت به راستى بزرگ و سنگين باشد، و در مقايسه با آن، تمامى مصايب گذشته و آينده ناچيز نمايد!
حکمت 285
با نابخرد همدمى مكن كه او كار ابلهانه خويش را برايت مى آرايد و دوست دارد كه از تو ابلهى چون خود بسازد.
حکمت 286
از حضرتش فاصله مشرق و مغرب را پرسيدند، فرمود: درست به اندازه مسير يك روز خورشيد.
حکمت 287
دوستانت سه گونه اند و دشمنانت نيز بر سه گونه. دوستانت عبارتند از: دوست خودت دوست دوستت و دشمن دشمنت، و دشمنانت: دشمن خود تو، دشمن دوستت و دوست دشمنت.
حکمت 288
مولا مردى را ديد كه بر ضد دشمنش به گونه اى اقدام مى كند كه به خود نيز زيان مى رساند، او را فرمود: تو كسى را ماننده اى كه بر پهلوى خويش نيزه اى فرو مى كند تا ديگرى را كه در كنار او است كشته باشد.
حکمت 289
عبرتها چه بسيارند، و عبرت پذيران چه اندك!
حکمت 290
آنكه در دشمنى تند رود، ستمگر باشد و بر آنكه كوتاهى كند، ستم رود. خلاصه آنكه به كشمكش درآيد، تقواى الهى را نتواند.