خطبه 076-نكوهش رفتار بنى اميه - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

عزیزالله کاسب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 076-نكوهش رفتار بنى اميه

بدان هنگام، كه »سعيد بن عاص«، حق او را از وى دريغ داشت
همانا، بنى اميه، ميراث محمد صلى الله عليه و آله و سلم را اندك اندك به من مى رسانند. به خدا سوگند! اگر بر آنان باقى بمانم، آنها را به دور اندازم، آنچنان كه گوشت فروش پاره هاى جگر، يا شكنبه ى خاك آگين را به دور مى افكند.

شريف گفت: در يك روايت ديگر »التراب الوذمه« است و آن، بر عكس »الوذام التربه« است.

شريف گفت: سخن آن حضرت است »ليفوقونى« بدين معنى كه: از بيت المال، اندكى به من مى دهند، مانند »فواق شتر« و »فواق« به معنى: يك بار شير دادن بچه شتر است، از شير مادرش، و »وذام« جمع »وذمه« است و آن، به معنى »پاره ى شكنبه، يا جگر« است، كه در خاك افتاده، خاك آلوده گردد.

خطبه 077-نيايش

از سخنانى ست، كه امام عليه السلام، به آن، دعا مى كرد
پروردگارا! بر من ببخشاى! چيزهايى را كه نسبت به آنها، از من داناترى. و اگر به آنها، بازگشتم، پس تو نيز آمرزش خويش را بر من بازگردان! خدايا! مرا بيامرز! بر آنچه كه با خويش پيمان كردم، و وفاى به آن را از من نيافتى. خدايا! مرا بيامرز! بدانچه به زبان به تو نزديك مى شوم، و دلم بر آن، خلاف مى ورزد. خدايا! بر من ببخش اشاره هاى گوشه ى چشم را و لغزشهاى گفتار را و هوسهاى دل و لب را و خطاهاى زبان را.

خطبه 078-پاسخ اخترشناس

به هنگامى كه عزم جنگ با خوارج را داشت، به يكى از ياران خود گفت، و او، به امام عليه السلام گفت: يا اميرمومنان! اگر بدين هنگام، روانه شوى، ترسم كه به مراد خويش نرسى، و اين آگاهى را از دانش نجوم دريافته ام، و امام عليه السلام فرمود: آيا گمان مى كنى، كه لحظه اى را دريافته اى، كه هر كه در آن لحظه حركت كند، بدى از او دفع گردد؟ و از ساعتى بيم مى دهى، كه آن كه در آن ساعت حركت كند، زيان، او را فرا گيرد؟ و آن كه تو را در اين، باور كند، به حقيقت، قرآن را دروغ پنداشته است. و در رسيدن به آنچه دلخواه اوست و دور كردن نادلخواه خويش، خود را از يارى خواستن از خدا، بى نياز داشته است. و تو، در اين سخن خويش از كسى كه به گفته ى تو عمل كند، خواهى، كه تو را بستايد، نه خداى خويش را؟ زيرا كه تو، به پندار خود، او را به ساعتى رهبرى كرده اى، كه در آن، به سود مى رسد، و زيان از خويش مى راند.

اى مردم! از دانش نجوم، جز آنچه در خشكى و دريا، بدان راه يابى مى شود، بپرهيزيد! و همانا كه آن، شما را به سوى پيشگويى رهبرى مى كند، و منجم، همانند كاهن است. و كاهن، همانند ساحر، و ساحر، همانند كافر و كافر، به دوزخ مى رود، به نام خدا حركت كنيد!

خطبه 079-نكوهش زنان

پس از فراغت از جنگ جمل، در نكوهش زنان و بيان نقص آنان فرموده است.

اى گروه هاى مردم! همانا زنان، ايمانشان ناتمام است، بهره هايشان كاسته (و) عقلهاشان ناقص. و اما، ناتمامى ايمانشان، باز نشستن آنانست از نماز و روزه، به روزهاى حيضشان و ناتمامى خردهاشان (آنست)، كه گواهى دو زن، چون گواهى يك مردست، و اما، ناتمامى بهره هاشان

از آنست، كه ميراث هاشان، نيمى از ميراث مردانست. پس، از زنان بد، بپرهيزيد! و از خوبانشان نيز به دور باشيد! در انجام كار نيك، از آنان پيروى نكنيد! تا در انجام كار بد، به شما، طمع نورزند.

خطبه 080-وارستگى و پارسائى

در دورى جستن از دنيا
اى مردم! زهد ورزيدن، كوتاه كردن آرزو، و سپاسگزارى از نعمتها، و پرهيز از نابايست هاست. پس، اگر اين سه، از شما دور شد، و حرام، بر شكيبايى شما چيره نشد، به هنگام برخوردارى از نعمتها، سپاستان از ياد نرود، كه خدا، با دليلهاى روشن و كتابهاى آسمانى، راه عذر را بر شما بسته است.

خطبه 081-در نكوهش دنيا

در نكوهش صفت دنيا
چه بگويم؟ در وصف سرايى كه آغاز آن، رنج است، و پايانش، نيستى. هر حلالى را در آن، به شمار مى گيرند، و حرامش را به كيفر. بى نياز، به دنيا فريفته است و نيازمند غمگين. آن كه از بهر دنيا كوشد، از دست مى دهدش و آن كه فارغ از آن نشيند، دنيا بر او رام گردد. هر كه در آن به بصيرت نگرد، بينا شود، و آن كه به فريفتگى در آن نگرد، نابينا گردد. (و از نيكيها باز ماند).

شريف گفت: مى گويم: اگر در سخن امام عليه السلام تفكر شود، كه مى فرمايد: »من ابصر بها بصرته« (هر كه در دنيا به بصيرت نگرد، بينا شود) در درون آن، به معنى شگفت انگيز و مقصودى بزرگ مى رسد، كه نمى تواند به نهايت آن برسد. و نمى تواند حقيقت آن را دريابد. بويژه آن كه اين جمله را با جمله ى »و من ابصر اليها اعمته« (و كسى كه به فريفتگى در آن بنگرد، نابينا مى شود.) همراه كند، چون تفاوت ميان جمله ى »ابصر بها« و جمله ى »ابصر اليها« را روشن و شگفت انگيز مى بيند. درود و سلام خدا بر او باد!

خطبه 082-خطبه غراء

خطبه ى شگفت انگيزيست، كه »الغراء« ناميده مى شود. و در آن، صفات پروردگار-بزرگ قدر-بيان شده است، سپس، به تقوا سفارش شده، آنگاه، بيزارى از دنيا، و آنچه كه از ورود به قيامت روى دهد، سپس مردم را به روى گرداندن از چيزهاى ناپايدار دنيا آگاهى مى دهد، و پس به برترى آن حضرت در ذكر مى انجامد.

سپاس خدايى را كه از هر آنچه جز اوست، برترست. و با بخشش و نيكى، به بندگان نزديك است. بخشنده ى هر سود و بخششى ست. و شكافنده ى هر بلا و شدت و تنگى. او را به سبب مهربانى هاى كرامت آميز و نعمتهاى كاملش مى ستايم. و به او ايمان مى آورم، كه پيش از هر موجودى، وجود داشته. و از وى خواهم كه مرا هدايت كند، كه راهنماى نزديك است. و از او يارى مى خواهم كه چيره و تواناست. و خود را به او وامى گذارم، كه بى نياز كننده است و يارى دهنده. و گواهى مى دهم، كه محمد صلى الله عليه و آله و سلم بنده و فرستاده ى اوست. او را فرستاده است، تا فرمانش را به جريان اندازد. و دليلهايش را بر درستى شريعت خويش ابلاغ كند و بيم دادن از عذاب الهى.

اى بندگان خدا! شما را به پرهيز از عذاب خدا، سفارش مى كنم. خدايى كه براى شما مثلها زده است (تا دليلها را روشن كند.) و زمان زندگى شما را معين داشته. (كه كاستى و فزونى نمى گيرد) و شما را جامه پوشانده است. و شما را روزى فراخ و فراوان داده است. و با شمارش كردارهاتان بر شما احاطه يافته. و پاداشتان را آماده ساخته است. و شما را به نعمتهاى كامل و بخششهاى وسيع، برگزيد. و به دلايل آشكار، بيمتان داد. و شما را شمار كرد، و روزگار زندگيتان را معين داشت. در سراى دنيا، كه جاى ابتلا و آزمونست و خانه ى اندرز و پند (كه) شما در آن، آزمايش مى شويد، و كردارهاتان به محاسبه گرفته مى شود.

همانا، كه آبخور دنيا تيره است. و آبگير آن، پر گل و لاى. برونش هلاك مى كند و درونش مى فريبد و دگرگون مى شود. فروغى ست، كه غروب مى كند، و سايه ايست، كه نيست مى شود. و ستونى ست، كج. بيزارانش، چون به آن انس گيرند و زشت شمارانش، چون آن را پشتوانه كنند، همچو اسبى چموش، دستها بالا برد، و آنان را به زمين افكند و به دامشان دراندازد. و با تيرهاى خود، در جا، آنان را مى كشد. و رشته هاى مرگ را به گردن آدمى مى بندد، و او را به تنگناى گور، كه بازگشتگاهى ترسناك است و ديدن جايگاه (بهشت يا دوزخ) و پاداش كردارست، مى كشاند. بدين

سان، پسينيان، از پى پيشينيان مى روند، مرگ، از برانداختن (آدميان) باز نمى ايستد، و به دنياماندگان، از هر گناه ورزى باز نمى مانند. در كردارهاى خويش از گذشتگان پيروى مى كنند، و تا پايان كار و رسيدن به نيستى، همانند گله هاى گوسفند يا شتر، به دنبال هم مى روند، تا آنگاه، كه كارها به پايان آيد و نيستى در رسد.

تا به ناگهان رشته ى امور بگسلد و روزگاران بگذرد، و رستاخيز نزديك شود، و آنان را از ميان گورها، و از لانه هاى پرندگان و كنام درندگان و از هر جا كه در آن، به هلاك افتاده اند، برآورند. شتابان، در اطاعت از فرمان او، شتابنده به عرصه ى رستاخيز، گروه، گروه، همانند دسته هاى اسب، و خاموش به صف ايستاده، دعوتگر، نداى خويش بدانان شنواند، جامه ى خوارى و تسليم و ناتوانى پوشيده، راه چاره بسته و آرزو بريده، دلها خاموش و از شادى و آرزوى رستگارى تهى، صداها فروتنانه فروخفته، عرق بدن فزونى گرفته، چنان كه فراوانيش دهان را پر كند و گويى لگامى ست، كه آن را از سخن گفتن بازمى دارد. ترس و بيم، بسيار. فرياد ندا دهنده (اى) كه براى فيصله يافتن داورى، ميان خدا و بندگان برمى خيزد، و نيكى را به نيكى، و بدى را به بدى پاداش مى دهد، چنان ترس انگيزست، كه گوشها را به سختى مى لرزاند.

آفريدگانى، با قدرت خداوندى آفريده شده. بندگانى نه به خويش، كه به قهر، به اراده ى الهى در آمده و با حضور فرشتگان قبض روح شده، و در گورها خوابيده، و شكسته و كوبيده شده، و تنها از گور برخاسته، و به پاداش كردار خويش رسيده، و حساب هر يك، از ديگرى جدا شده، به آنها فرصت داده اند، تا از گمراهى برهند، و راه روشنى كه به شريعت منتهى مى شود، بدانها نشان داده شده. و مهلت يافتند، همانند كسى كه فرصتى مى جويد، تا به رضايتى رسد، يا كردارى نيك داشته باشد. و از آنان تيرگيهاى شك و ترديد برداشته شد. و همانند اسبى كه براى مسابقه آماده مى شود، رها شدند، تا خود را آماده سازند، و فرصت يافتند، تا در طلب حق بينديشند. فرصتى، همانند انتظار كسى كه در تمامى روزگار عمر خويش، چراغ در دست، در جستجوى گم كرده ى خويش است و نگران از اين كه مباد! چراغش از فروغ بيفتد.

وه! چه مثلهاى درست، و اندرزهاى درمانگرى!

اگر به دلهاى پاك، و گوشهاى شنوا، و راى هاى استوار، خردهاى دور انديش برخورد. پس، از خشم خدا بپرهيزيد! پرهيز كردنى كه هر آن كه شنيد، فروتنى پيشه ساخت، و گناه ورزيد و معترف آمد. و ترسيد و به كردار روى آورد، دورى ورزيد و پيشدستى كرد. به يقين رسيد و نيكوكردار شد. اندرز داده شد و اندرز گرفت. بيم داده شد و بيمناك شد. باز داشته شد، و دست باز داشت. فرمان حق را پذيرفت، و به خدا بازگشت. و بازگشت و توبه كرد، راهنما جست و به رهنمود او كار كرد. و چون راه راست به او نشان داده شد،

/ 97