خطبه 139-به هنگام شوري
به هنگام شورىهرگز كسى پيش از من، به دعوت حق و پيوند با خويشان و احسان و بخشش نشتافته است. پس، به سخن من، گوش كنيد! و گفتارم را در نظر داشته باشيد! پس از امروز، به زودى، كار خلافت را مى بينيد. كه شمشيرها بر آن، بر كشيده و پيمانها شكسته خواهد شد. چنان كه برخى از شما، پيشوايان گمراهان خواهيد بود. و برخى، پيروان نادانان.
خطبه 140-در نهي از غيبت مردم
در بازداشتن از زشت ياد مردمپرهيزگاران و دور ماندگان از گناه به لطف خدا را سزاوارست، كه بر گناهكاران ببخشايند، و سپاس بر آنان چيره باشد و بازشان دارد از زشت ياد (غيبت) گناهكاران پس، چگونه است، حال عيب گويى كه برادرش را به گناهى كه ورزيده است، سرزنش كند. آيا به ياد نياورد، جايى را كه خدا، گناه او را پوشانده است؟ گناهى كه بزرگتر است از آنچه او، ديگرى را بدان سرزنش كند، و چگونه ديگرى را به گناهى نكوهش كند، كه به حقيقت، خود همانند آن را ورزيده است. و اگر همانند آن گناه را نورزيده است، به حقيقت، به گونه اى ديگر از خدا سرپيچيده است، كه بزرگتر از گناه آن ديگريست و خدا را سوگند! كه اگر گناهى بزرگ نورزيده و به گناهى كوچك، نافرمان شده باشد، دليرى او بر بيان عيب مردم، (از آن گناه) بزرگتر است.اى بنده ى خدا! به گناه هيچكس، به عيب جويى از او مشتاب! شايد كه او، آمرزيده شده باشد. و خويش را از گناه كوچك آسوده مدار! و شايد كه بدان گناه، گرفتار شوى! و هر آن كه از شما، عيب ديگران داند، بايد از آن باز ماند، از آن روى، كه عيب خويش داند و سپاسگزار دورى از گناهى بود، كه ديگرى بدان گرفتارست.
خطبه 141-درباره نهي از غيبت
در بيان بازداشتن از شنيدن زشت ياد، و تفاوت ميان حق و باطلاى مردم! هر كه برادر دينى اش را در استوارى دين و درستى راه راست شناخت، نبايد كه بدگويى مردم را درباره ى او، بشنود. آگاه باشيد! به حقيقت كه گاه، تيرانداز، تيرى اندازد و به خطا مى رود. و (گاه،) سخن، بى اثر نماند. و نادرست، از ميان مى رود. و خدا شنوا و گواهست. آگاه باشيد! كه فاصله ى ميان حق و باطل، چهار انگشت بيش نيست.امام عليه السلام را از معنى اين سخن پرسيدند. پس، انگشتانش جمع گرفت و ميان گوش و چشمش نهاد، و آنگاه، گفت:باطل آنست، كه گويى: شنيدم و حق آنست كه گويى: ديدم.
خطبه 142-درباره نيكي به نااهل
نيكوكارى، در حق كسى كه شايسته ى آن نيستو آن كه به راه ناشايست و كسى كه ناشايسته است، نيكى كند، او را بهره اى نيست، مگر ستايش فرومايگان و بدكاران و گفتار نادانان، تا هر آنگاه، كه بدانان ببخشد. دستش چه بخشنده است! و در راه خدا، بخل مى ورزد.موارد (لزوم) انجام كار نيك: آن كس را كه خدا، مال بخشيده است، بايد كه پيوند خويشى نگاه دارد. (و خويشان خود را يارى دهد) و از آن مال، مهمانى شايسته دهد، و گرفتار و رنجديده را به آن، رهايى بخشد، و نيازمند و وامدار را بخشش كند، و بايد كه به اميد پاداش آخرت، خويش را براى اداى حقوق الهى و پيشامدهاى سخت، شكيبا سازد. و همانا كه رسيدن به اين خويها، سبب بزرگواريهاى دنيوى و رسيدن به برتريهاى اخروى ست، اگر خدا خواهد.
خطبه 143-در طلب باران
درخواست بارانو در آن، بندگان را آگاهى مى دهد، به وجوب رحمت خواستن از خدا، چون رحمت باران از آنان باز گرفته شود.بدانيد! و همانا زمينى كه شما را حمل مى كند، و آسمانى كه بر بالاى سرتانست، فرمانبرداران پروردگارتانند
و بركت خويش را به انديشه ى دلسوزى از شما، به شما نمى بخشند، و نه به انديشه ى نزديكى به شما، و نه اين كه به نيكى شما اميد داشته باشند، بلكه، فرمان داده شده اند، تا به شما سود رسانند. و بپا داشته شده اند، تا به انجام مصالح شما در ايستند، و ايستاده اند.همانا خداوند، بندگان خويش را در برابر كردار زشت، به كم شدن ميوه ها و بازداشتن افزونيها و بستن گنجينه هاى خوبيها مى آزمايد، تا توبه گر، توبه كند، و بركننده، بيخ گناه بركند، و پند گيرنده، پند گيرد، سرخورده، بازايستد، و به حقيقت خداى تعالى، آمرزش خواهى را سبب فزونى روزى، و آسايش آفريدگان نهاده است، و خداى سبحان گفت: (»از خداى خويش، آمرزش خواهيد! كه او بسيار آمرزنده است، تا، باران آسمان را بر شما فرو فرستد، و شما را به مال بسيار و فرزندان، يارى فرمايد.) و باغهاى خرم و نهرهاى روان به شما بخشش كند.« قرآن كريم: س 11 آ 52. و خدا بخشش آرد، بر بنده اى كه به توبه روى آرد، و از گناه خويش بازگشت كند، و بر مرگ پيشى گيرد.خدايا! ما، از پوششها و پرده ها، به سوى تو بيرون آمده ايم. (پرده هايى)، كه فرياد چهارپايان و فرزندان، از آن، بلند است. خواهندگان بخشش توايم و اميدواران فضل نعمت تو، و ترسندگان از عذاب و مجازات تو. خدايا! ما را از باران خويش، سيراب كن! و ما را از نوميدشدگان قرار مده! و ما را به قحط سالهاى خويش، تباه مساز! و ما را به كردار سفيهان، به بازخواست مگير! اى مهربانترين مهربانان! خدايا! به سوى تو بيرون آمده ايم، تا نزد تو از آنچه بر تو پوشيده نيست، شكوه كنيم. آنگاه، كه دشواريها، ما را به سختى افكنده و خشكساليها، به ما روى آورده است. و خواستهاى دشوار، ما را ناتوان كرده است. و فتنه هاى سخت، به ما پيوسته است. خدايا! از تو مى خواهيم، كه ما را نوميد بازنگردانى! و غمگين نسازى! و به گناهانمان نگيرى! و به كردارمان نسنجى! خدايا! باران و بركت و روزى و بخشش خويش را بر ما پراكنده ساز! و ما را آب ده! آبى سودمند و سيراب كننده و روياننده، كه هر آنچه نابود شده است، برويد و هر آنچه مرده است، زنده شود. (بارانى) سود رسان فراوانى، (انگيزه ى) ميوه هاى بسيار. كه زمينهاى هموار را سيراب كند، و بر زمينهاى پست، آب براند، درختان را برگ بروياند و نرخها را فرود آرد. »همانا كه تو بر آنچه بخواهى، توانايى«.
خطبه 144-فضيلت خاندان پيامبر
برانگيختن پيامبرانخدا، پيامبرانش را برانگيخت، و وحى خويش را ويژه ى آنان داشت. و آنان را راهنماى آفريدگان خويش كرد، تا، نبودن رهنما را وسيله ى عذر خويش نسازند و آفريدگان خود را به زبان صدق و راستى، به راه حق، فرا خواند. بدانيد! كه خداى تعالى، (رازهاى درونى) آفريدگان خويش را آشكار ساخت، آشكار ساختنى نه از آن روى، كه او نادانست به آنچه كه (آفريدگانش) از رازها و اسرار درون خويش، پنهان داشته اند، بلكه، (از آن روى) كه آنان را بيازمايد، تا كدامينشان نكوكارترند.قرآن كريم-7:18. پس، »ثواب«، پاداش نيكوكارى و »عقاب«، مكافات بدكاريست.كجايند؟ آنان كه مى پنداشتند، كه بى ما، در دانش استوارند (دعوى آنان)، دروغ و سركشى بر ماست. زيرا خدا، ما را برترى داده و آنان را فرو نهاده است. و به ما بخشيده است، و آنان را بى بهره گذاشته. ما را به درون راه داده است و آنان را به بيرون رانده. از ما، راه راست خواسته شود و بينايى از كورى. همانا، پيشوايان، از قريش اند، و ريشه در »هاشم« دارند. جز آنان، شايسته ى (پيشوايى) نيست، و ولايت، سزاوار جز آنان نه.از همين خطبه است: دنيا را برگزيديد و آخرت را پشت سر انداختيد. زلال روشن را رها كرديد و بويناك رنگ گرفته را نوشيديد. گويى، بدكارى از آنان را مى بينم كه به زشتكارى ياد شده و مانوس و موافق و همراه گشته است.به عقيده ي شارحان، منظور، عبدالملك بن مروان است. چنان كه موهايش بر آن كار سپيد شده است و خلق و خويش، بدان، رنگ گرفته است. آنگاه، كف به لب آورده، همچون موجى سهمناك، كه هر آنچه را كه غرق كند، بيمى ندارد. يا آتشى كه در گياه خشك افتاده، بى باك از آنچه بسوزد. كجايند؟ خردهاى روشن شده به چراغهاى هدايت. و كجايند چشمهاى نگرنده به نشانه ى روشنى پرهيزگارى؟ كجايند دلهايى كه ويژگى خدايى يافته و به فرمانبرى از خدا باز بسته شده اند؟ بر متاع دنيا هجوم آورده و بر حرام با يكديگر به كوشش آمده اند. و پرچم بهشت و دوزخ، براى آنان،