خطبه 154-در آفرينش خفاش - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

عزیزالله کاسب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و رهنمايى، ره نمود. پس، دعوتگر را اجابت كنيد! و از رهنما پيروى كنيد!

به حقيقت، در درياهاى فتنه فرو رفتند، و بدعتها را گرفتند، و سنتها را فرو گذاشتند. مومنان، به گوشه اى خزيدند، و گمراهان دروغ پندار، سخن گفتند: ما، نزديكان يعني: نزديكان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم. و ياران و گنجوران و درهاى (دانش)يم. و به خانه نتوان شد، مگر از درهاى آن و آن كه جز از راه درها بدانها درآيد، دزد خوانده شود.

از همين خطبه: آيه هاى نفيس قرآن، درباره ى آنها فرود آمده است. و آنان، گنجينه هاى خداى بخشنده اند. اگر سخن گويند، به راستى گويند. و اگر خاموش مانند، كسى بر آنان پيشدستى نكند. پيشاهنگ كاروان، بايد به پيروان خويش، راست گويد، و خرد خويش حاضر كند. و بايد از فرزندان آخرت بود، كه بى گمان، از آنجا آمده است، و بدانجا باز گردد. پس، آن كه با چشم دل بيند، به بينش كار كند. آغاز كارش، بايد چنان بود، كه داند كه كردارش، او را زيان دارد، يا سود؟ گرش سودمندست، آن را پى گيرد. و گر وى را زيانمندست، از آن، باز ايستد. و بى گمان، آن كه نادانسته كارى كند، همچون كسيست، كه به بيراهه رود. و به هر اندازه كه از راه دور شود، از هدف خويش دور افتد. و آن كه دانسته كار كند، همچون كسيست، كه به راهى روشن گام مى نهد. پس، آن كه به بصيرت نگرد، بايد ببيند كه آيا به پيش مى رود؟ يا باز مى گردد؟
و بدان! كه هر ظاهرى را باطنيست همانند آن. و هر آنچه ظاهرش پاك باشد، باطنش نيز پاك بود. و آنچه ظاهرش پليد و ناپاك باشد، باطنش نيز چنين است. و به حقيقت، پيامبر راستگو صلى الله عليه و آله و سلم گفته است: خدا، بنده ى خويش را دوست دارد، و كردارش را دشمن دارد، و كردارى را دوست دارد و كننده اش را دشمن دارد.

و بدان! كه هر كردارى را روييدنى ست. و هيچ روييدنى، از آب، بى نياز نيست. و آبها، گونه گونند. و آبى كه نوشيدنش خوشگوارست، نهالى كه از آن، آبيارى مى شود، پاكيزه و ميوه اش شيرين است. و آبى كه نوشيدنش گوارا نيست، نهالى كه از آن آبيارى شود پليدست و ميوه اش تلخ بود.

خطبه 154-در آفرينش خفاش

از شگفتى آفرينش شب پره مى فرمايد:

ستايش خدايى را كه بيانها از توصيف حقيقت شناخت او، ناتوانند. و خردها در برابر زندگى او، بازداشته شده اند و به نهايت قدرت آسمانيش راهى نيافتند. او، خداى حق و آشكار كننده است. سزاوارتر و روشنتر از هر آنچه كه چشمان بينند. خردها، به محدود ساختنش دست نيابند، تا او را به چيزى مانند كنند. و گمانها بر او قرار نگيرند، تا همانند چيز ديگرى باشد. آفريدگان را آفريد، بى آنكه نمونه اى داشته باشد، يا كسى را به مشورت گيرد، و يا يار و ياورى او را يارى دهد. آفرينش، به فرمان او كامل شد، و به فرمانبريش در ايستادند، و اقرار كردند. پس، فرمان او را بى رد كردنى، پذيرفتند، فرمان بردند، و سر باز نزدند.

آنچه در آفرينش اين شب پره ها به ما نشان داده است، از ظرافتهاى صنع وى و شگفتيهاى آفرينش او و پيچيدگى هاى حكمت (خداوندى) است. (جانورانى) كه نور گشاينده ى هر چيز، (ديدگانشان را) بر مى بندد، و تاريكى، كه (چشمان) هر موجود زنده را به تيرگى مى نشاند (چشمهاى آنان را) مى گشايد. چگونه چشمهاى شبكور شده ى آنها، از خورشيد درخشان، در رفت و آمدهايش، يارى جويد؟ و با پرتو آشكار خورشيد، خود را به آنجاها كه شناسند، رسانند؟ و پرتو رخشان خورشيد، آنها را از رفتن در پرتوهاى تابناك باز مى دارد، و در نهانگاه هاشان پنهان از درخشش نور مى نشاند، و پرده هاى پلكهاشان را در روز، بر چشم خانه هاشان فرو مى اندازد، و شب را چون چراغى نهاد، تا در آن، به طلب روزى برخيزند پس، نه تاريكى شب، چشمهاشان را از ديدن باز دارد، و نه شدت تاريكى، رفت و آمدشان را ناممكن سازد. پس، چون خورشيد، روسرى (تيره ى) خويش فرو افكند، و روشنى روز، آشكار شد، و نور خورشيد در درون لانه هاى سوسماران تابيدن گرفت، شب پرگان، پلكها را در كنار چشم خانه ها بر هم نهند، و بدانچه از روزى، كه در سياهى شب گرد آورده اند، بسنده كنند. و چه پاك و منزه است آن كه شب را براى شب پرگان روز كرد، تا كسب روزى كنند! و روز را زمان آسايش آنها نهاد و بالهاشان را از گوشتشان آفريد، تا به

هنگام نياز، با آن بپرند و بالا روند، گويى كه آن بالها، از پاره هاى گوشت، تركيب يافته است! كه نه پرى در آن هست و نه عمودى كه بالها بر آن، بسته شده باشد. جز اين كه جاى رگها، در آن، آشكارا ديده مى شود. شب پره ها، دو بال دارند، كه نازك نيستند، تا شكسته شوند، و كلفت نيستند، تا سنگين باشند. شب پره مى پرد و بچه اش، پناه جويان، به او چسبيده است، (بچه،) به فرود آمدن مادر، فرود مى آيد، و چون اوج گيرد، او نيز اوج گيرد. و فرزند را از خود جدا نكند، تا ستونهاى بدنش استوارى گيرد. و بالهايش، براى پرواز، او را بكشد. و بتواند راه هاى زندگى و مايه هاى سود و آسايش خويش را دريابد. پس، پاك و منزه است خدايى كه هر چيزى را آفريد، بى آنكه نمونه اى از آن را پيشتر، كسى غير از او، پديد آورده باشد.

خطبه 155-خطاب به مردم بصره

خطاب به مردم بصره، كه از راه حكايت، از پيشامدهاى سخت، خبر مى دهد.

پس، هر آن كس كه در آن هنگام، بتواند تا خويش را به فرمانبرى از خداى-عزيز و بزرگ-پاى بند كند، بايد كه چنين كند. و اگر از من فرمان بريد، اگر خدا خواهد، بى گمان، شما را به بهشت برم. هر چند كه سختى بسيار و تلخكامى در اين راه باشد.

اما، فلان زن، سستى راى زنان، او را دريافته است، و كينه اى جوشان، همانند ديگ آهنگر(ان) در سينه دارد. كه اگر از او خواسته مى شد، تا آنچه را كه از او به من رسيد، با ديگرى انجام دهد، (چنين) نمى كرد. پس از اين نيز حرمت او، به جاى نخستين است، و حساب (او) به عهده ى خداى تعالى است.

از اوست: راه (ايمان،) روشن ترين راه است. (و) نورانى ترين چراغ. به ايمان، انسان، به كارهاى نيك رهنمون شود. و به كارهاى نيك، به ايمان راه برد. به ايمان، دانايى آباد گردد. و به دانش، بيم از مرگ پديد آيد. و به مرگ، دنيا، پايان گيرد. و به وسيله ى دنيا، (آدمى،) به آخرت دست يابد. و به قيامت، بهشت (به پرهيزگاران) نزديك شود و دوزخ بر گمراهان آشكار گردد. و بى گمان، آفريدگان، در رسيدن به قيامت، توقفگاهى ندارند (كه) در ميدان رياضت آن، تا نهايت

مى شتابند.

از اوست: از گورها برخيزند، و به پايان راه، رسند. شايستگان هر سراى، به خانه ى خويش روند، كه به سراى ديگر تبديل نمى شود و از آن سراى، جابجا نمى گردند.

و همانا، واداشتن به نكوكارى، و بازداشتن از بدكارى، دو خوى پسنديده اند، از خوى هاى پاك خداى. و اين دو، مرگ را فرا نمى آرند و از روزى نمى كاهند. و بر شما باد (رجوع) به كتاب خدا! و همانا كه آن، ريسمان استوار، و نور آشكار و درمان سودمند، و سيراب كردن باز برنده ى تشنگى ست و نگاهدارنده (از لغزشها)ست، و آن كس كه بدو درآويزد، كج نشود و استوارست، و به سويى مايل نشود، تا آن را برگردانند. و چندان كه بر زبان رود، و از گوش بگذرد، كهنه نگردد، هر كه آن بگويد، راستگوست، و آن كه بدان كار كند، پيشى گيرد.

و مردى، روبه روى امام صلى الله عليه و آله و سلم ايستاد، و گفت: اى اميرمومنان! ما را از فتنه آگاهى ده! و آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم چگونگى آن را پرسيده اى؟ و امام عليه السلام گفت:

همانا، چون پاك خداى سخن خويش، فرو فرستاد: »الم آيا مردم، چنين پنداشتند كه به صرف اين، كه گفتند: ما، ايمان آورده ايم، رهاشان كنند؟ و بر اين دعوى، به آزمونشان نگيرند؟« قرآن كريم-1:29 و2.

دانستم، كه تا آنگاه كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم در ميان ما باشد، آن فتنه، بر ما فرود نيايد. پس، گفتم: اى پيامبر خدا! اين فتنه اى كه خدا ما را از آن آگاه كرده است، چيست؟ و او گفت: »اى على! همانا، كه امت من، پس از من، به زودى در فتنه افتند. پس، گفتم: اى پيامبر خدا! آيا (چنين) نبود؟ كه در روز احد، آنجا كه كسانى از مسلمانان، به شهادت رسيدند، و من بدان نايل نشدم، و بر من دشوار آمد، مرا گفتى: »بشارت باد! كه تو را شهادت، در پى است.« پس، مرا گفت: همانا كه آن، همچنانست. و شكيبايى تو به هنگام شهادت، چگونه خواهد بود؟ پس گفتم: اى پيامبر خدا! اين، از موارد صبر نيست. بلكه، از موارد بشارت و سپاسگزاريست. و گفت: اى على! همانا كه قوم، به زودى، به وسيله ى اموالشان در فتنه افتند. و به دينشان بر خدايشان منت نهند و بخشش و مهربانى او را آرزو كنند. و از خشم او، ايمن باشند. و به وسيله ى شبهه هاى دروغين، و خواهشهاى غافل كننده، حرام او

را حلال گردانند. پس، شراب را (به مشتبه كردن) به آب انگور و خرما، و رشوه را به هديه و ربا را خريد و فروخت، حلال شمرند. گفتم: اى پيامبر خدا! بدان هنگام، آنان را در كدام مرتبه، به شمار آرم؟ آيا آنان را مرتد شمرم؟ يا در مرتبه ى به فتنه افتاده؟ و گفت: در مرتبه ى فتنه.

خطبه 156-سفارش به پرهيزكاري

در برانگيختن به تقوا
سپاس، خدايى را كه ستايش را كليد يادآورى از خويش، و سبب افزونى بخشش و رهبر نعمتها و بزرگى خويش قرار داد.

(اى) بندگان خدا! همانا، روزگار، بر اكنونيان مى گذرد، آنچنان كه بر گذشتگان گذشت. آنچه رفت، باز نگردد، و آنچه هست، همواره پايدار نماند. رفتار آخرش، همانند اولش است. كارهاى روزگار، همانند يكديگرند. و هر يك، به ديگرى يارى دهد. گويى! در عرصه ى قيامتيد. شما را مى راند، همچنان كه شتربان شترى را كه هفت ماه از زاييدنش گذشته است و شيرش خشك شده. پس، كسى كه خويش را به ديگرى مشغول دارد، در تاريكى هاى سرگشتگى ماند و به تباهكارى ها آلوده شود. و شيطانها، او را به سركشى وادارند. و زشتيهاى كردارش را به چشمش بيارايند. پس، پيشروان، سرانجام به بهشت رسند، و پايان راه بزه كاران، دوزخ است.

بندگان خدا! بدانيد كه خانه ى تقوا ديوارى ارجمند دارد، و بدكارى، با رويى پست، كه باشنده ى خود را نگه ندارد، و پناهجوى خويش را پاس ندارد. بدانيد! كه به پرهيزگارى، نيش زهرآگين گناهان، باز بريده شود. و به »يقين«، به منتهاى آرزو رسند.

بندگان خدا! خدا را! خدا را! دريابيد كسى را كه در نزد شما، از همه كس گراميتر و دوست داشتنى ترست. كه بى گمان، خدا، دين حق را بر شما آشكار و راه هايش را روشن داشته است. و سرانجام، يا بدبختى همراه است و يا نيكبختى پايدار. پس، به روزگار نيستى پذير دنيا، توشه ى جهان پايدار را فراهم آريد! كه به توشه اندوزى راهنمايى شده ايد و شما را به كوچ فرمان داده اند و شما را به رفتن، برمى انگيزند،

و شما، همانند سواران ايستاده ايد، و ندانيد كه نمى دانيد كه شما را چه هنگام، فرمان رفتن دهند. آگاه باشيد! آن كه براى آخرت آفريده شده است، با دنيا چه كند؟ و با دارايى چه كند؟ آن كه: به زودى از آن، بازداشته شود، و زيان گناه، و شمار آن، بر او ماند.

بندگان خدا! بى گمان، هر آنچه از نيكيها كه خدا وعده كرده است، رها كردنى نيست. و بديهايى را كه نهى كرده است، خواستنى نيست.

بندگان خدا! از آن روز بپرهيزيد! كه در آن، كردارها را به جستجو گيرند و نگرانى در آن روز بسيارست، و كودكان به پيرى رسند.

بندگان خدا! بدانيد! كه در جانهاى شما، اندرز دهنده اى پنهانست. و در اندامهاى شما، چشمهايى ست، و نگهبانان راستينى، شمار كردارهايتان را نگه دارند و نفسهايتان را به شمار گيرند، تاريكى شبهاى تار، شما را از ديد آنان نپوشاند و درهاى بزرگ و استوار قفل شده، پنهانتان ندارد. و فردا، به امروز، نزديك است.

امروز، با هر آنچه در اوست، مى گذرد. و فردا از پى آن، مى آيد. و گويى، هر مردى از شما، از زمين، به گور و گودال تنهايى خويش رسيده است. پس، شگفتا از خانه ى تنهايى! و منزل وحشت و غربت تنهايى و گويى فرياد بلند رستاخيز به گوشتان مى رسد، و قيامت، شما را دريافته است. و پديدار شده ايد، تا داورى ميان حق و باطل، انجام گيرد. به حقيقت، نادرستيها از شما دور شده، و بهانه ها نابود گشته است، حقايق بر شما ثابت شده و كارها، از شما، به جاى خويش باز مى گردد. به اندرزها، پند گيريد! و از دگرگونيهاى روزگار، به خود آييد! و از آنچه بيم داده شده ايد، سود بريد!

/ 97