خطبه 012-پس از پيروزى بر اصحاب جمل - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

عزیزالله کاسب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 012-پس از پيروزى بر اصحاب جمل

چون بر اصحاب جمل پيروز شد، يكى از يارانش به او گفت: دوست داشتم كه برادرم فلانى مى ديد، كه چسان پروردگار، ترا بر دشمنانت پيروزى داد.

پس، امام عليه السلام او را گفت: آيا محبت برادر تو با ماست؟ و او گفت: آرى. (امام) فرمود: پس، او با ما بوده است. در اين سپاه ما، گروهى در پشت پدران خود و رحم مادران خويشند. چندان نمى پايد كه بر خلاف انتظار، آنان را بيرون آورد و ايمان به نيروى آنان نيرومند شود.

خطبه 013-سرزنش مردم بصره

در نكوهش مردم بصره، پس از جنگ جمل
شما، سپاه زن، و از پيروان شتر بوديد. شتر صدا كرد، و شما او را اجابت كرديد. و چون او را پى كردند، شما گريختيد. خويهاى شما پست اند، و پيمانتان سست است، و آيينتان دورويى، و آب ديارتان شور، و آن كه شما پيشروش باشيد، در گرو گناه خويش است. و آن كه از ميان شما برود، رحمت پروردگار را از براى خويش تدارك بيند. گويى مسجد شما همانند سينه ى كشتى نمايانست.

(گويى) خدا از بالا و پايين بر ديار شما عذاب فرستاده و همه ى ساكنان آن را غرق كرده است.

و در روايتى: خداى را سوگند! كه آب، از سر شهرتان بگذرد، چنان كه گويى مسجد آن را مى بينم، كه همچو سينه ى كشتى، از آب، بيرون مانده است، يا، شترمرغى ست، به سينه بر زمين خوابيده.

و در روايتى: همچون سينه ى مرغ بر خيزاب دريا.

و در روايتى ديگر: خاك ديار شما، بويناكترينست. و به آب نزديكترين و از آسمان دورترين كنايه از اينكه: از خدا و رحمت او به دور است. و از ده بخش يك شر، نه بخش از آن ديار شماست. كسى كه در آن گرفتار است. درمانده ى گناه خويش است. و آن كه از آن بيرون باشد، مورد بخشش خداست. گويى به شهر شما مى نگرم، كه آب، آن را گرفته است، كه چيزى از آن ديده نمى شود، مگر بلندترين نقطه هاى مسجد. و گويى سينه ى مرغ است، در موج دريا.

خطبه 014-در نكوهش مردم بصره

در (بحثى) همانند آن
سرزمين شما، به آب نزديك است و از آسمان به دور. عقلهاتان سبك است.

«سفهت حلومكم: به همان معني جمله ي پيشين و تاكيدي بر مضمون آنست. چه، «سفهت»، از مصدر «سفاهت» به معني: خفت و سبكي ست و «حلوم» جمع «حلم» به معني «عقل» است. شما، هدف تيراندازيد، و خوراك هر خورنده، كه در انديشه ى خوردنشان باشد. و طعمه ى هر هجوم برنده ايد.

خطبه 015-در برگرداندن بيت المال

درباره ى زمينهايى كه عثمان، به ديگران به اقطاع داده بود و آن حضرت، آن زمينها را به مسلمانان بازگرداند.

يعني: اگر تدبير كاري از راه عدل بر او دشوار باشد، از راه ستم دشوارتر است.

به خدا سوگند! اگر آن مال را بدينسان مى يافتم كه با آن، زنانى به ازدواج درآمده، يا كنيزانى بدان خريده شده بود، آن را باز مى گرداندم. و به راستى! كه عدل گسترده و وسيع است، و آن كه عدل، عرصه بر او تنگ گيرد، جور، بر او تنگتر گيرد.

خطبه 016-به هنگام بيعت در مدينه

هنگامى كه در مدينه با او بيعت شد، ايراد فرمود و در آن، مردم را از آگاهى خويش به احوال آنان خبر داده و ايشان را به گونه ها بخش كرده است.

عهد من، به آنچه گويم، در گرو است و من، ضامن راستى گفته ى خويشم. همانا، كسى كه نكته هاى عبرت آموز را از مظاهر عقوبتى كه پيش روى خويش مى بيند، دريافته باشد، تقوا و پاكدامنى، او را از دست يازى به كارهاى شبهه ناك باز مى دارد. آگاه باشيد! كه گرفتاريهايتان، به همان صورت نخستين خويش بازگشته است، آنچنان كه به روزگار بعثت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم بوديد. سوگند به كسى كه محمد صلى الله عليه و آله و سلم را به دين حق برانگيخت! كه شما به سختى درآميخته و در هم مى شويد. غربال مى شويد، و از يكدگر باز شناخته. و زير و رو مى شويد، آنچنان كه غليان ديگ زير و رو مى كند، چنان كه پست ترينتان بالاترين شود و بالاترينتان پست ترين. و از پس ماندگان، پيش برانند و پيش افتادگان، واپس مانند. به خدا سوگند! كه واژه اى را پنهان نداشتم. و دروغى بر زبان نراندم و به راستى، كه اين مقام و اين روز كه اينك در آنم، به من خبر داده شده است. آگاه باشيد! كه لغزشها، همچون اسبهاى چموش و سركشند، كه لغزشكاران بر آنها سوارند و لگام آنها گسيخته شده است، و سواران بر خويش را در آتش خواهند افكند. آگاه باشيد! و همانا كه پرهيزگارى، همانند مركبى رام است. كه شايستگان، بر آن سوار شوند. و افسار آن، به آنها داده شده است. و آنان را به بهشت درآورد. حق (است) و باطل، و هر يك از اين دو را پيروانى ست. پس، اگر باطل بسيار باشد، از گذشته چنين بوده است، كه مرتكب مى شدند، و اگر حق كم باشد، اميد است، كه بسيار گردد. و چون حق تضعيف شد، دشوار است كه نيرو گيرد.

شريف رضى گفت: مى گويم: در اين سخن كوتاه، مواردى از لطف سخن هست، كه تحسين ستايندگان، از روى فهم به پايه ى آن نمى رسد. و بهره اى كه از شگفتى حاصل مى شود، از بهره ى خودپسندى بيش است. با اين حال، كه توصيف كرديم، مواردى از فصاحت هست، كه زبان، قدرت توصيف آن را ندارد. و انسان، به ژرفاى آن نمى رسد. و آنچه را كه گفتم، درك نمى كند، مگر كسى كه عمر خود را در فصاحت كلام گذرانده و در اصل و ريشه ى آن سير كرده باشد. و چنين حالى را در نمى يابند، مگر دانشمندان.

و از اين خطبه است، آنكه بهشت و دوزخ پيش روى اوست، در گير و دارست. كوشنده، با شتاب رستگار شد. طالب

حق كاهل، اميدوارست. و تقصيركار، در آتش دوزخ است. چپ و راست، گمراهى ست. راه راست، راه ميانه است. كه قرآن، و آثار پيامبرى، بر آن باقى ست. و از آنست راه رسيدن به سنت پيامبر. و پايان كار هر كسى بدان رسد. آن كه دعوى كند، به تباهى رسد. و هر كه به دين افترا بندد، زيانكارست. آن كه بى پروا روياروى حق قرار گيرد، تباه شود و مرد را از نادانى همين بس، كه قدر خويش نشناسد. هر اصلى كه بر پرهيزگارى باشد، نابود نشود. و كشتزار هيچ گروهى بر پايه ى پرهيزگارى تشنه نماند. در خانه هايتان پنهان شويد! و اختلافهاى ميان خود را اصلاح كنيد! كه توبه به دنبال شماست. و هيچ ستايشگرى جز خداى خود را ستايش نكند و هيچ نكوهشگرى جز خويش را به نكوهش نگيرد.

/ 97