خطبه 190-در سفارش به ياران خود
به ياران خويش سفارش مى فرمودكار نماز را به عهده گيريد! و آن را نگهداريد! و بسيار به جاى آريد! و به وسيله ى آن، به خدا نزديك شويد! »كه بر مومنان نوشته و وقت آن، تعيين شده است.« بخشي از آيه ي صد و سوم، از سوره ي نساء. آيا به پاسخ دوزخيان گوش ندهيد؟ چون پرسيده شدند كه: »چه چيز شما را به دوزخ گرفتار ساخت؟ گفتند: ما، از نمازگزاران نبوديم.« سوره ي 74-آيه هاي 42 و 43. و نماز، گناهان را ريزد، همانند ريختن برگ، (از درخت) و گناهان را گشايد، چون گشودن بند. و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آن را به چشمه ى آب گرم تشبيه كرده است، كه بر در خانه ى مردى باشد. و او، هر شبانروزى، پنج بار، در آن، غسل كند. و ديگر بر چنين كسى، چركى باقى نماند، و حق آن را مردانى شناخته اند، كه زينت كالا (هاى اين جهانى) و روشنى چشم، چون فرزند و دارايى، آنان را از نماز باز نمى دارد. خداى سبحان فرمايد:»مردانى كه هيچ كسب و تجارتى، آنان را از ياد خدا، غافل نگرداند، نماز بپا دارند، و زكات به فقيران دهند.« بخشي از آيه ي سي و هفتم از سوره ي النور. و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نيز با آن كه مژده ى بهشت به او رسيده بود، خود را براى نماز، به رنج مى افكند، به گفته ى خداى سبحان كه: »خانواده ى خويش را به نماز فرمان ده! و بر انجام آن، شكيبا باش!« قرآن كريم، س 24 آ 37. پس، خانواده ى خويش را به خواندن نماز فرمان مى داد، و خويشتن بر آن، شكيبا بود.آنگاه، زكات، با نماز، براى مسلمانان، وسيله ى نزديكى به خداوند قرار داده شده است. پس، هر كس آن را به خشنودى خاطر بپردازد، تاوان گناهان و بازدارنده ى انسان، از آتش دوزخ خواهد بود. پس، نبايد چشم به دنبال زكات پرداخت شده است، و نيز نبايد بر آن اندوهگين شد. و همانا، هر آن كه آن را به خشنودى خاطر نپردازد، و به چيزى بهتر از آن، چشم دارد، پس، او به سنت پيامبر نادان است، و در پاداش آخرت، زيانكار. در كردار خويش، گمراهست، و بسيار پشيمانى خورد.آنگاه، اداى امانت است، و به حقيقت، آن كه امانتدار نباشد، زيانكار است. همانا كه امانت، بر آسمانهاى برافراشته، و زمينهاى گسترده، و كوه هاى طولانى و پابرجا، عرضه شد.مضمون آيه ي هفتاد و دوم، از سوره ي «احزاب» است. كه هيچ چيز، درازتر و پهن تر و بلندتر و بزرگتر از كوه و زمين و آسمان نيست. و اگر قرار بود، چيزى به درازا، يا پهنا، يا نيرو و يا قدرت، خوددارى كند، هر آينه، اينها خوددارى مى كردند. اما، از عذاب خدا ترسيدند و خويش را برحذر داشتند، و نكته اى را دريافتند، كه موجودى ناتوانتر، درنيافت. و آن، انسان است، كه بسيار ستمگر، و بسيار نادانست.مضمون آيه ي هفتاد و دوم از سوره ي احزاب.هر آنچه بندگان به شب و روز خويش به دست آورند، بر خداى سبحان، پوشيده نيست. و آگاهى لطافت آميزى بدان دارد. و دانش او، بر آن، محيط است. اندامهاى شما، گواه اويند و دست و پايتان، سپاهيان ويند. و انديشه هاتان ديده بانهاى او، و نهانيهايتان، بر او آشكارست.
خطبه 191-درباره معاويه
درباره ى معاويهبه خدا سوگند! كه معاويه زيركتر از من، نيست. اما، او، نيرنگ زند و بدكارى كند و اگر ناخوشى نيرنگ نبود،
من، از زيركترين مردم بودم. و اما، هر نيرنگى گناهيست، و هر گناهى را، كفرى. »هر نيرنگبازى، پرچمى دارد، كه در قيامت، بدان، باز شناخته شود.« و خدا را سوگند! كه من، به فريب، غافلگير نشوم، و در برابر رويدادهاى سخت، ناتوان نگردم.
خطبه 192-پيمودن راه راست
به پيمودن راه روشن اندرز مى دهداى مردم! در راه رستگارى، از كمى رهروان، نترسيد! كه مردم، بر سفره اى گرد آيند، كه سيريش اندك و گرسنگيش بسيارست. اى مردم! خرسندى مردم (به گناه) و خشمشان (به نكوكارى) آنان را فراهم مى دارد. همانا كه ناقه ى (صالح) را يكى از مردم »ثمود« پى كرد، اما، خدا همه ى آنان را كيفر داد. زيرا همه، از آن كار، خرسند بودند. پس، خداى سبحان فرمود: »قوم صالح ناقه را پى كردند، و صبحگاه، از كار خود، پشيمان شدند.« قرآن كريم-157:26. و عذابشان جز اين نبود، كه زمينشان، به بانگى فرو نشست. چون بانگ فرو رفتن زمينى هموار، به گاو آهنى داغ شده.اى مردم! آن كه راهى روشن را پيمايد، به آب رسد، و آن كه جز اين كند، در سرگردانى ماند.
خطبه 193-هنگام به خاكسپارى فاطمه
روايت شده است، كه به هنگام خاكسپارى سيده ى زنان فاطمه عليهاسلام ايراد فرمود. گويى در برابر قبر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم راز مى گويد.اى پيامبر خدا! از من، و دخترت، كه به جوار تو پيوسته است،درود! و زود، به تو پيوست. اى پيامبر خدا! شكيب من، از دختر برگزيده ى تو، كم شد و تابم از دست بشد، جز اين كه بجاست، تا جدايى بزرگ و مصيبت سنگين تو را پيش رو نهم و شكيبايى پيشه سازم. و به حقيقت! كه من ترا در شكاف گورت جاى دادم، و جان (پاكت) ميان گلوگاه و سينه ى من، از تن برآمد. »همانا كه ما، از خداييم و به سوى او باز مى گرديم.« بخشي از آيه ي 156 از سوره ي بقره. و به حقيقت كه امانت، پس داده و گروگان، بازگرفته شد. اما، اندوه من، جاودانيست و شبم، به بيدارى پايان گيرد. تا خدا، سرايى را كه تو در آن، جاى گرفته اى، براى من برگزيند. و دخترت به زودى، از هماوايى امتت در ستم كردن به او، ترا آگاه خواهد كرد. پس، همه ى آن را بپرس و از آن سرگذشت آگاه شو! چنين شد، و ديرزمانى، از روزگار ديدار ما نگذشته است و ياد تو، از ميان نرفته. سلام بر هر دوى شما! سلامى به وداع، نه به دشمنى، و نه به دلتنگى. و اگر از (زيارت گورت) بازگردم، از سر بيزارى نيست، و اگر بمانم، نشانه ى بدگمانى از آنچه خدا به شكيبايان وعده داده است، نه.
خطبه 194-پرداختن به آخرت
در سفارش به دورى جستن از دنيا و ترغيب به آخرتاى مردم! همانا، كه خانه ى دنيا، گذرگاه آخرتست، و آخرت، سراى آرامش و قرارست. پس، براى قرارگاه خويش، از گذرگاهتان توشه برگيريد! و در پيش آن كه بر نهانيهاى شما آگاهست، پرده از رازهاى خود مدريد! و دلهاى خويش را از دنيا بيرون كنيد! پيش از آن كه تنهاتان، از آن، به در شوند. زيرا، در دنيا به آزمون درآمده ايد، اما، براى جاى ديگرى آفريده شده ايد. چون انسانى درگذرد، مردم گويند: از خويش، چه به جا نهاد؟ و فرشتگان گويند: چه از پيش فرستاد؟ خدا بر پدرانتان رحم آورد! بخشى از مال خويش، از پيش فرستيد! تا شما را ذخيره اى باشد. و همه را باز مگذاريد، كه زيان آن بر شما ماند.
خطبه 195-اندرز به ياران
ياران خويش را بسيار به اين سخن ندا مى دادخدا بر شما رحم آورد! آماده شويد! به حقيقت! كه شما را نداى كوچ، در داده اند. به دنيا ماندن
را كم پنداريد! و با زاد و توشه اى كه با خويش داريد، به آخرت رويد! كه پيش روى شما، گردنه ايست، بلند و دشوار، و منزلهايى پرترس و بيم. كه به ناگزير بايد بدان در شويد و بمانيد. و بدانيد! كه ديدگان مرگ، به شما نزديك است و از گوشه ى چشم در شما مى نگرد. و گويى كه چنگالهاى خويش را به تنتان فرو برده است. و شما، با دشواريها درگيريد و در چنگال مشكلات، اسير. پس، پيوندهاى خويش را از دنيا ببريد! و به توشه ى تقوا، پشتگرم شويد!و پيش از اين، برخى از اين سخن، به روايتى گذشت، كه با اين روايت متفاوتست.
خطبه 196-خطاب به طلحه و زبير
پس از بيعت طلحه و زبير، و شكايت آنان از اين كه چرا با آنان مشورت نمى كند، و در كارها از ايشان يارى نمى خواهد، فرموده است.به كارى كوچك، از من، به خشم آمديد. اما، كارهاى بسيار را به پشت سر افكنديد. آيا مرا آگاه نمى كنيد، كه در چه چيز، شما حق داشته ايد؟ كه از آن، بازتان داشته ام، و آيا، كدام بهره را از آن خود كرده و شما را نداده ام؟ يا كدام نزاعى را كسى از مسلمانان به نزد من آورده است، و از آن، ناتوان مانده ام؟ يا، به نادانى به اشتباه رفته ام؟به خدا سوگند! كه بر خلافت راغب نيستم. و فرمانروايى نيز خواسته ى من نيست. و اين، شما بوديد، كه مرا بدان فرا خوانديد. و مرا، بدان واداشتيد. اما، چون به من واگذار شد، در كتاب خدا نگريستم، و بدانچه كه براى ما وضع كرده و ما را به انجام آن، فرمان داده است، از آن پيروى كردم. و نيز در آنچه كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم براى ما، سنت نهاده است، انديشيدم و آن را سرمشق خويش ساختم، و در آن، نيازى به راى شما و غير شما نداشتم. و حكمى پيش نيامد، كه آن را ندانم و به مشورت شما، و ديگر برادران مسلمان نياز داشته باشم. و اگر چنان بود، از شما و ديگران، روى نمى گرداندم. و اما، آنچه را كه درباره ى تقسيم همسان اموال، ياد كرديد، آن، كارى نبود، كه من، به راى خود در آن حكم كنم، و از خواست خويش نيز پيروى نكردم. بلكه، من و شما، آنچه را كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عمل كرده است، در دست داريم، و آنها را برقرار داشته است. و در آنچه كه خدا،
در تقسيم آن، دستور داده و حكم خويش را باز نهاده است، به شما، نياز نداشتم. و بر شما و ديگران نيست، تا در آن، مرا نكوهش كنيد. خدا، دلهاى ما و شما را به سوى حق برد! و ما و شما را شكيبا سازد!آنگاه، امام عليه السلام فرمود: خدا رحمت كند مردى را كه حق را ببيند، و آن را يارى دهد! يا ستم را ببيند، و آن را باز دارد. و به زيان ستمگر، ستمديده را يارى دهد.