خطبه 233-در حمد خدا و لزوم تقوا - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

عزیزالله کاسب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بس دور، افروختنش پر شرار. بيم دادنش پرترس، قرارگاهش پنهان، پيرامونش تاريك، ديگهايش جوشان، كارهايش رسواگر. »و پرهيزگاران خداترس را دسته دسته به سوى بهشت برند.« بخشي از آيه ي هفتاد و سوم از سوره ي زمر. و به تحقيق، كه از عذاب ايمن شده و از سرزنش بازداشته اند. از آتش دور شده، و سراى جاودانشان، بدانان اطمينان داده و به جايگاه و خوابگاه خويش خرسندند. آنان كه به دنيا، كارهاشان پاكيزه بود، و چشمهاشان (از ترس خدا) گريان. به دنيا، فروتنانه و بخشش خواه، (به شب زنده دارى،) شبانشان روز بود، و روزهاشان شب، دورى جسته از دنيا و از آن، باز بريده. و پروردگار، بهشت را جاى بازگشتشان نهاده و پاداششان را بهره ى نيكوكارى. »و آنان، بدان سزاوار و شايسته بودند« بخشي از آيه ي بيست و ششم، از سوره ي «فتح». با دولتى پايدار، و نعمتى برقرار.

اى بندگان خدا! چيزهايى را رعايت كنيد! كه به رستگاريتان انجامد. و تباهى آن، ياوه كاران را زيانمند سازد. به كردارهاى (نيكتان) بر مرگهاتان پيشى گيريد! كه شما، در گرو پيش فرستاده هاى خويشيد. و به آنچه از پيش فرستاده ايد، پاداش داده شويد. گويى، آنچه از آن مى ترسيده ايد، اينك! بر شما فرود آمده است. و (اكنون) شما را نه بازگشتى هست و نه جبران لغزشى. خدا، ما و شما را به فرمانبرى از خود و فرستاده اش، برگمارد! و از ما و شما، به بخشش و رحمت خويش درگذرد!!

با زمين همراه شويد!

كنايه از اين كه: آرام باشيد! شتاب نورزيد!. و بر رنجى كه بدان آزمايش مى شويد، شكيبا باشيد! دست و تيغهاتان را به خواهش زبانهاتان به حركت مياوريد! و بدانچه كه خدا از شما به شتاب نخواسته است، مشتابيد! و بى گمان، از شما، آن كه بر بستر خويش با شناخت حق خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و دودمانش بميرد، شهيد از دنيا رفته و پاداش او بر خداست. و در خور پاداش كردار نيكيست، كه ورزيده است. و نيت او، همانند كشيدن شمشيرش است. و بى گمان، هر چيزى، روزگارى و مهلتى دارد.

خطبه 233-در حمد خدا و لزوم تقوا

خدا را سپاس مى گويد و پيامبرش را مى ستايد و به دورى جستن از دنيا و پرهيزگارى سفارش مى كند.

سپاس، خدايى را كه ستايش او، در آفريدگانش آشكارست. و سپاهش چيره و بزرگيش برتر. او

را سپاس مى گويم، كه نعمتهايش پياپى است و بسيار. كرامتهايش بيشمار. آن كه بردباريش بزرگست، و (از گناهكاران) درگذرد. و در آنچه كند، دادگرست، و به ناآمده و گذشته داناست. آفريدگان را به دانش خويش آفريد و آنان را به حكمت خود، پديدار كرد، بى آن كه از كسى پيروى كند، يا بياموزد، و بى آن كه از ساخته ى سازنده ى حكيمى نمونه بردارد، يا لغزشى ورزد، و يا با حضور ديگران بيافريند.

و گواهم كه محمد، بنده و پيامبر اوست، او را به پيامبرى برانگيخت، در آن حال، كه مردم، در فتنه ها و سختى هاى بزرگ درگير بودند و در امواج گمراهى سرگردان. و افسارهاى هلاك، آنان را مى كشاند، و قفلهاى گمراهى، دلهاشان را در پرده مى پوشاند.

اى بندگان خدا! شما را به تقوا و پرهيز از خشم او سفارش مى كنم. كه آن، حق خدا، بر شماست. و موجب آنست، كه، حق شما را به پاداش خويش، دهد، و اين كه به تقوا، از خدا يارى خواهيد! و از تقوا يارى جوييد، در گزاردن حق خدا. و بى گمان، تقوا، امروز، شما را پاس دارد، و فردا، به بهشت رهنمون شود. راه آن، روشن است، و آن كه در اين راه رود، سود برد، و آن كه تقوا در نزد او به امانت نهاده شده است، خويش را (از عذاب خدا) نگاه دارد. تقوا، پيوسته، خود را بر گذشتگان عرضه داشته و بر آيندگان نيز عرضه خواهد داشت. براى نياز فرداشان. آنگاه كه خدا، هر چه را آغاز كرده است، بازگشت دهد، و آنچه را كه داده است، باز گيرد، و از هر آنچه بخشيده است، بازخواست كند. و چه اندكند، آنان كه تقوا را پذيرفته و به شايستگى، حق آن را ادا كرده اند! آنها، به شمار، كمترين اند، و شايسته ى صفتى، كه خداى سبحان، گويد: »و كمى از بندگان من، سپاسگزارند« بخشي از آيه ي دهم، از سوره ي «سبا». پس، با گوشهاتان، به سوى تقوا بشتابيد! و كوششهاى خويش را به جد، بر آن گماريد! و آن را جانشين هر چه گذشته است سازيد! و دلخواه خويش كنيد! خواب خويش را با آن، بيدار داريد! و روز خود را جدا كنيد!

به دنيا دل نبنديد!. و به تقوا، گناهان خويش را بميرانيد! و دردهاى خويش را درمان كنيد! و به آن، بر مرگ، پيشى جوييد! و از آن كه تقوا را تباه ساخته است، پند گيريد! و آن كه تقوا را پيروى كند، هيچگاه از شما عبرت نگيرد. آگاه باشيد! تقوا را نگاه داريد، و خويش را به تقوا نگاه داريد! از دنيا دورى كنيد! و به آخرت. اشتياق ورزيد! كسى را كه تقوا بلند داشته است، پست مداريد! و كسى را كه دنيا بلند داشته است، بلند مداريد! به ابر برقدار دنيا، نگاه مدوزيد! و به گوينده ى آن، گوش مداريد! و به نعره ى گوشخراش دعوتگران به آن، پاسخ مدهيد! و از پرتو آن،

روشنى مخواهيد! و به نفايس آن، فريفته نشويد! كه برق، آن، فريب دهد و گفتارش دروغين است و داراييهايش غارتيست و نفايسش ربوده شده. هان! بياييد! (كه دنيا) زن بدكاريست، كه به سوى خويش كشد و روى بگرداند و اسب سركشيست كه از رفتن باز ماند و فرمان نبرد. و دروغگوييست بس خيانت پيشه، و ستيزه جويى ناسپاس. و از راه حق بازگردى كجرو، بس دورى جوى و نگران. شيوه اش دگرگونيست، پاى جايش ناپايدار. ارجمنديش خواريست، و جدش، شوخى. و بلنديش پستيست. سراى تباهى است و برهنه كردن و غارت و نابودى. دنيائيان، بر پاى ايستادگانند، آماده ى پيوند با گذشتگان و جدايى از آيندگان. راه هاى دنيا سرگردان ساز است و گريزگاه هايش، گريزنده را به هلاك مى سپارد و خواستن از دنيا، به نوميدى انجامد. پناهگاه هايش، پناه جويان را تسليم كند، و منزلها، به دورشان افكند. و زيركيها، آنان را خسته دارد. آن كه نجات يابد، زخم ديده است. و گوشتش از پوست جدا شده. و تنيست سر بريده. و خونيست ريخته شده و دستهاى خويش گزان، و كفها به هم زنان، و گونه ها، بر آرنج نهاده، و خويش را نكوهش كنان، و از قصد خود بازگشته. و چاره گرى، روى گردانده و بلايى ناگهانى روى آورده و »اينك، هنگام گريز نيست.« دور است! دور است! به حقيقت كه رفت، آنچه از دست رفت! و گذشت، آنچه گذشت! دنيا، به كام خويش رفت، و نه به كام دنياجويان. »و چشم آسمانها و زمين، بر آنان نگريست، و بر هلاكشان، مهلت ندادند.« قرآن كريم-29:44.

خطبه 234-خطبه قاصعه

كه قاصعه ناميده مى شود
در نكوهش شيطان است-نفرين خدا بر او باد!-به سبب تكبر او و سركشى اش از سجده كردن بر آدم عليه السلام. و شيطان، نخستين كسى بود، كه عصبيت و خودخواهى را پيروى كرد. و نيز در اين خطبه، مردم را از پيروى شيوه ى شيطان بازداشته است.

سپاس، از آن خداييست، كه (جامه ى) عزت و بزرگى در پوشيد، و آن دو را براى خود نهاد، و نه آفريدگانش. و آن دو را بر دگران ممنوع داشت، و براى بزرگى خويش برگزيد.

و نفرين نهاد بر بندگانى كه در اين دو، با او به ستيز برخيزند. آنگاه، به ويژگى اين دو صفت به خويش،

فرشتگان مقرب خود را آزمود. تا فروتنانشان را از خودپسندان بازشناسد. آنگاه، در حالى كه به نهفته هاى دلها و نهانيهاى غيب آگاه بود، گفت: »من، آدمى را از گل مى آفرينم. پس آنگاه، كه او را با آفرينش كامل آفريدم، و از روح خويش، در او دميدم، بر او، به سجده درافتيد! پس، به فرمان خدا، همه ى فرشتگان، بى استثناء سجده كردند، مگر ابليس.« قرآن كريم-71:38-74. خودخواهى به او روى آورد، و به آفرينش خويش، بر آدم نازيد. و براى اصل خود، عصبيت ورزيد. پس، دشمن خدا، پيشواى متعصبان، و پيشگام خود بزرگ بينان است و كسيست كه عصبيت را بنيان نهاد، و بر سر جامه ى كبريايى، با خدا به ستيزه برخاست، و جامه ى عزت پوشيد و پوشش خوارى از تن برآورد.

آيا نمى بينيد كه چگونه خدا او را به سبب خود بزرگ بينى اش، خوار داشت؟ و به بلند پروازيش، پست كرد؟ و در دنيا، او را از رحمت خويش دور داشت، و به آخرت، از براى او، آتش برافروخته آماده كرد؟
و اگر خدا اراده مى كرد، تا آدم را از نورى بيافريند، كه تابش آن، چشمها را بگيرد. و زيباييش خردها را روشن سازد. يا از عطرى، كه بوى خوش آن، در نفسها نشيند، چنين مى كرد. و اگر چنين مى كرد، گردنها پيش او فرود مى آمد. و آزمايش بر فرشتگان، آسان مى شد. اما، خداى سبحان، آفريدگان خويش را به برخى از كارها مى آزمايد، كه اصل آن را نمى دانند. تا بدين آزمون از يكدگر تميز داده شوند، و گردن كشى را از آنان بزدايد و از خودپسندى دورشان سازد.

پس، از آنچه كه خدا، نسبت به شيطان كرد، اندرز گيريد! كه كردار دير انجام، و كوشش پرتلاش او را تباه كرد. و شيطان، پيش از آن، به شش هزار سال، خدا را بندگى كرده بود، كه نتوان دانست، كه از سالهاى دنيوى بود، يا از سالهاى آخرت؟ (و اين همه)، به يك ساعت كبر ورزيدن، (از ميان رفت) پس، چه كسى پس از شيطان، از گناهى چنين، از عذاب خدا، بى گزند ماند؟ هرگز! خداى سبحان، بنده اى گنه كار را به بهشت نگذارد، فرشته اى را از آنجا راند، و فرمان خدا، بر آسمانيان و زمينيان، يكسانست. و ميان خدا و يكايك آفريدگانش، به گناه ورزى، رخصتى نيست.

اى بندگان خدا! از دشمن او بپرهيزيد! تا شما را به بيمارى خويش گرفتار نكند! و شما را به نداى خويش، به راه خود نبرد! و ياران بد خود را به سوى شما، روانه ندارد! به جان خودم سوگند! كه شيطان، تير خويش را به كمان نهاده است، تا شما را بترساند و با همه ى توان، كمان خويش، كشيده است. و شما را از نزديك، هدف ساخته و گفته است: »خدايا! مرا گمراه كردى. من نيز، در زمين (همه چيز را) در نظر فرزندان آدم، جلوه دهم، تا از ياد تو غافل شوند، و همه ى آنها را گمراه خواهم كرد.« قرآن كريم-39:15. به دروغ سخنى گفته است و به پندار انديشه اى بسته. فرزندان نخوت، و برادران عصبيت، و سواران سركشى و نادانى، دعوى او را درست انگاشتند، چنان كه برخى از شما، كه از او سر، باز مى زدند، وى را فرمانبردار شدند و آز ورزى او بر شما استوار گشت. و كار از نهانى به آشكارا كشيد، (و از گفتار، به كردار پيوست و دستها به سلاح بالا رفت) و چيرگيش بر شما، سخت شد، و سپاه خويش را به سويتان راند، تا شما را در غارهاى پوشيده و نمناك خوارى نشاند و به گرداب نيستى كشاند. و جراحتهاى بسيار بر شما وارد آورد كنايه از اين كه: در ميان شما فتنه افروزي كرد، چنان كه به ستيز با يكديگر درايستادند. از نيزه زدن به چشمهايتان و بريدن گلوهايتان و كوبيدن به بينى هاتان، و انديشه ى در انداختن به كشتگاه هايتان، و راندنتان به خشم به سوى دوزخى كه برايتان نهاده اند، به تدبير حلقه ى مهارى كه در بينى تان به كار رفته است. پس، (شيطان،) بزرگترين جراحت را بر دينتان وارد آورد، و كاريترين ضربه را به دنياتان. بدتر از آنها كه با آنان به آشكارا دشمنى كرديد، و بر آنان به پيكار گرد آمديد. پس، خشم خويش را بر او فرود آوريد! و پيوند خود را از او ببريد! به خدا سوگند! كه شيطان، بر اصل شما حضرت آدم عليه السلام. به خود باليد و پايگاهتان را به نكوهش گرفت. و نسب شما را به پستى ياد كرد. سوارگان خويش را در برابر شما به كار گرفت، و پيادگانش را بر راه شما نشاند. تا به هر جا، شكارتان كنند و همه ى انگشتانتان را بزنند، نه به حيله اى بازش توانيد داشت و نه به تدبيرى توانيدش راند. در نهايت خوارى، و در چنبر تنگنا و ميدان مرگ و عرصه ى بلاييد. آتش عصبيت و كينه ى جاهليت را كه در دلهاتان كمين كرده است، خاموش كنيد! كه بى گمان، اين حميت، در شخص مسلمان، از خطرات و نخوتها و وسوسه ها و دمدمه هاى شيطانست. مصمم شويد! تا فروتنى را بر سر نهيد، و خودپسندى را زير گامهاتان افكنيد، و (طوق) تكبر را از گردن باز كنيد. و فروتنى را ديدبان ميان خويش و دشمنتان (شيطان و سپاهيانش) قرار دهيد! كه او را از هر امتى، سپاه و يار و پياده و سوار، هست.

و همانند آن كسى مباشيد! كه بر فرزند مادرش كبر ورزيد، بى آنكه خدا، در او، برترى يى نهاده باشد. جز اين كه از دشمنى حسد، بزرگى به خود گرفت، كبرى كه خدا، پى آمد آن را پشيمانى نهاد، و گناهان آدم كشان را به روز رستاخيز با او همراه كرد.

آگاه باشيد! كه در سركشى، زياده روى كرديد و به دشمنى آشكارتان با خدا، و ستيز با مومنان، در زمين، تباهى كرديد. از خدا بترسيد! از خدا بترسيد! از كبر ورزيدن به جمعيت و نازش جاهليت، كه آن، بارور كننده ى كينه است و جاى دمدمه ى شيطان. شيطانى كه امتهاى پيشين و قرنهاى گذشته را فريفت، چنان كه در تيرگيهاى نادانى و گودالهاى گمراهى، گم شدند، در حالى كه به راندن او، رام بودند، و به كشيدنش آرام. امرى، كه دلها در آن، همانندند و سده ها از پى هم، بر آن گذشته است و كبرى كه سينه ها را به تنگى كشانده است.

آگاه باشيد! و بپرهيزيد! بپرهيزيد! از فرمانبرى سرورانتان و بزرگانتان. آنان كه به سبب مقام خويش، كبر ورزيدند، و به نسب خود، برترى جستند، و زشت و ناروا را به خداى خويش نسبت دادند. و آنچه خدا به ايشان كرده بود، انكار كردند، تا با قضا و قدر او به نبرد درايستند. و بر نعمتهايش چيره شوند. پس، آنان، ستونهاى بناى عصبيت اند، و پايه هاى اركان فتنه و شمشيرهاى افتخار به نياكان. پس، از خشم خدا بپرهيزيد! و بر نعمتهاى او، ناسپاس مباشيد! و به نيكيش بر خويش، كفران نورزيد، و از ناكسانى كه آنان را مهتران مى پنداريد، فرمان نبريد! آنان كه صفاى اخلاص شما را به تيرگى نفاق خويش، درآميختند. و سلامتى نفستان را به بيماريشان آلودند، و نادرستى تان را به درستى شان درآوردند. آنان، پايه هاى بدكاريند و همراهان سركشى. كه شيطانشان، باركش گمراهى خويش ساخته است. و سپاه شيطانند. كه به آنان، بر مردم مى تازد و ترجمان هايى كه از زبانشان سخن مى گويد. تا عقلهاى شما را بدزدد، و به چشمهاتان راه يابد، و به گوشهاتان بدمد. شما را هدف تيرهاى خويش ساخته است و پاى جاى و دستاويز خود.

از بيم و سختى ها و عقوبتهايى كه خدا، بر امتهاى مستكبر پيش از شما وارد آورد، اندرز گيريد!

و از جايگاه به خاك افتادن چهره ها و پهلوهاشان پند گيريد! و از دگرگونيها كه كبر پديد آرد، به خدا پناه بريد! آنچنان كه از سختيهاى روزگار به او مى پناهيد. و اگر خدا، از بندگان خويش، كسى را به خودپسندى مجال مى داد، به پيامبران و اولياى خويش مى داد. و اما. خداى سبحان، نازش به مال و منال را بر آنان ناخوش داشت، و به فروتنيشان خشنود شد. گونه هاى خود، به زمين نهادند، و رخسارهاشان به خاك ماليدند و بر مومنان فروتن شدند و گروهى ناتوان پنداشته به شمار آمدند، كه خداوند، آنان را به گرسنگى آزموده بود، و به سختى دچار كرده و به بيمگاه ها افكنده و ناب و پاكيزه از ناشايستها برآورده. خشنودى و خشم (خداوندى) را بى خبر از بروزگاه هاى فتنه، به مال و فرزند مپنداريد! و آزمايش او را نشانه ى توانگرى و نيرومندى، ندانيد!

و خداى تعالى فرموده است: »آيا (كافران)« پندارند، كه آنان را به مال و فرزندان يارى كنيم؟ براى آن كه خواهيم در حق آنان به نيكيهاى دنيا، يارى كنيم. نه چنين است، بلكه، براى آزمونست، و آنان، نمى فهمند.« قرآن كريم-55:23 و56. و بى گمان، خداى سبحان، بندگان برترى جوى خويش را به بندگان ناتوان پنداشته ى خود، مى آزمايد.

موسى و برادرش-هارون عليهماالسلام به نزد فرعون شدند. و جامه هاى پشمين پوشيده بودند و به دستشان عصا داشتند. و بر او پيمان كردند، كه چون ايمان آورد، بزرگى و پادشاهيش بپايد. پس گفت: »از اين دو، به شگفت نمى آييد؟ كه پايايى بزرگى، و بقاى پادشاهى مرا پيمان مى كنند، و چنين كه مى بينيد، به حال نيازمندى و خوارى اند. و به گرامى داشت زر و گردآوردنش و كوچك داشت جامه ى پشمين و پوشيدنش، گفت: چرا اين دو، دست بندهاى رز، (به دست) نينداخته اند؟ و اگر خداى سبحان، از براى پيامبران خويش مى خواست، كه آنگاه، كه آنان را به پيامبرى بر مى انگيزد، از برايشان گنجهاى زر بگشايد و كانهايى از زر ويژه ى »عقيان« و باغهايى با درختهاى گوناگون پديد آرد، كه در آن مرغان آسمان و ددان زمين گرد آيند، چنين مى كرد. و اگر چنين مى كرد، آزمون (نيك و بد) بى پشتوانه مى ماند، و پاداش نيكوكاران و جزاى بدكاران، بيهوده. و اخبار (آسمانى) نابود مى شد. و براى پذيرندگان، پاداشهاى آزمايش شدگان واجب نمى شد، و مومنان، در خور ثواب نيكوكاران نبودند، و نامها، با معنى ها همراه نمى شدند. اما، خداى سبحان،

پيامبران را در عزمهاشان استوار و نيرومند داشت، و حالتهاى ظاهريشان را ناتوان، نشان داد. با قناعتى كه چشمها و دلها را از بى نيازى، سرشار مى كند و نيازمندى يى كه چشم و گوشها را از رنج، پر مى دارد.

و اگر پيامبران، نيرومندانى بودند، كه كسى بر آنان چيره نمى شد، و يا عزتى داشتند، كه ستم نمى ديدند، و سلطه اى داشتند، گردنها به سويشان كشيده مى شد. و تنگ شتران نيازمندان (براى رفتن به سوى آنان) بسته مى شد، براى مردم، در پندپذيرى آسانتر بود، و از گردنكشى، دورشان مى داشت. و از ترسى كه بر آنان چيره مى شد، يا خواهشى كه داشتند، به سوى آنان، كشيده مى شدند (و ايمان مى آوردند) پس، نيتها (ميان ترس از قدرت و ميل به نعمت) مشترك بود، و نيكيها، تقسيم شده. اما، خدا خواست، تا پيامبرانش، و راست دانستن كتابهايش و فروتنى در برابر او و فرمانهايش و تسليم به طاعت وى، كارهايى ويژه ى او باشد و به شائبه ها آميخته نه. و هر اندازه كه آزمون و آزمايش بزرگتر بود، پاداش نيز بزرگتر است.

آيا نمى بينيد؟ كه خداى تعالى، پيشينيان را از روزگار آدم عليه السلام باز، به سنگهايى آزمود، كه نه زبانى دارند، و نه بهره اى. نه مى بينند، و نه مى شنوند. و آن سنگها را بيت الحرام خويش ساخت و آن را براى مردم قرار داد، تا به عبادت بر پاى ايستند. و آن را در دشوارترين نقطه ى سنگى جهان، و بلندترين جايى كه كمترين خاك خشك را داراست، قرار داد، كه تنگترين دره ها را دارد، و در ميان كوه هايى خشن، و ريگهايى دشوار رو. جاى گرفته است. چشمه هايش كم آبند، و روستاهايش پراكنده. شتر و اسب و گاو و گوسفند، در آن، پروار نمى شوند. پس، آدم و فرزندانش را فرمان داد، تا بدان سوى روند. و آنجا، به منزله ى سود رسان سفرهاشان شد. و مقصدى براى بار انداختن شترانشان. ميوه هاى دلها از دشتهاى بى آب بيابانهاى دور دست، و زمينهاى پست گسترده در ميان كوه ها و جزيره هاى درياهاى پراكنده، به سوى آن مى آيند. تا بدان پايه، كه به نشانه ى خوارى، دوشهاى خويش مى جنبانند و در پيرامون خانه تهليل مى گويند و بر پاهاشان هروله مى كنند. بدان حال، كه غبارآلود و ژوليده مويند. جامه ها به پشت سرافكنده، و موى سر رها كرده،

بى آن كه سامانش دهند، زيبايى آفرينش خويش را به زشتى برده اند.

آزمونى بزرگست!! و آزمايشى آشكار! و پاك ساختنى رسا! كه خدا، آن را وسيله ى رحمت خويش ساخته است. و نقطه ى پيونديست، به بهشت. و اگر خداى سبحان، مى خواست، تا بيت الحرام و جاهاى بزرگ مناسك حج خويش را در ميان باغها و نهرها و دشتهاى مطمئن و پر درخت زمين، كه ميوه هايشان در دسترسند، با بناهايى آباد، و روستاهاى پيوسته، در ميان گندمزارهاى سرخ گون و باغهاى سرسبز و زمينهاى پر نعمت بستاندار و عرصه هاى پرآب و كشتزارهاى شاداب، و راه هاى آباد، قرار دهد، به سابقه ى كمى آزمون، اندازه ى پاداش را به كمى مى داد. و اگر پايه هايى كه خانه بر آن نهاده و سنگهايى كه بنا، بدانها برافراشته شده است، از زمرد سبز رنگ، و ياقوت سرخ و نور و روشنى بود، چنين بنايى، تقلاى شك را در سينه ها كم مى كرد، و كوشش شيطان را از دلها برمى داشت. و تلاطم شك را از دلها، مى زدود. اما، خدا، بندگان خويش را به سختيهاى گونه گون مى آزمايد. و به انواع كوششها از آنان، بندگى مى خواهد. و به اقسام ناخوشايندها، به آزمون مى كشد، تا، خودپسندى را از دلهاشان به در كند، و خوارى را در جانهاشان بنشاند، تا آن را وسيله ى گشايش درهاى فضل خويش سازد، و راهى آسان، براى رسيدن به بخشش خويش نهد.

پس، از خدا بترسيد! از خدا بترسيد! بر (جزاى) سركشى در دنيا، و از گرانبارى سختى آخرت، و بدفرجامى خودپسندى. كه خودپسندى، دام فراگير شيطانست. و حيله ى بزرگ اوست، كه به دلهاى مردم مى جهد، چون جستن زهر كشنده. و هيچگاه، ناتوانى، بدان، راه نيابد، و ضربه هاى كشنده اش، خطا نكند. نه دانشمندى را به پاس دانشش (فروگذارد)، و نه نيازمندى را به سبب جامه ى كهنه اش. و آنها را خدا در پناه خويش گيرد، بندگانى مومنند، كه به نماز و دادن زكات و كوشش در روزه دارى به روزهاى واجب. اندامهاى خويش را آرام داشته اند و چشمهاشان به زير افكنده است و جانهاى خود را خوار داشته اند و دلهاى خود را زبون كرده و خودپسندى از خويش به در برده اند. از آن روى، كه رو به خاك نهادن، نشانه ى فروتنيست، و به زمين نهادن اندامهاى شريف، اظهار كوچكيست،

و به پشت رسيدن شكمها، در روزه دارى، ابراز ناچيزيست. و در زكات، رساندن بهره هاى زمين، و جز آنست، به ناداران و نيازمندان.

به اين كردارها بنگريد! از سركوبى جوانه هاى نازش و بازداشتن از برآمدن خودپسندى. به يقين نگريستم و كسى از مردم جهان را نيافتم، كه به چيزى از چيزها تعصب ورزد، مگر كه انگيزه ى آن، فريب دادن نادانان است، يا دليلى كه به خرد نادانان بچسبد. پس، شما به كارى تعصب مى ورزيد، كه براى آن، علتى شناخته نيست. اما، شيطان، به خاطر گوهر آدم، بر او تعصب ورزيد. و او را در آفرينش سرزنش كرد، و گفت: من از آتشم و تو از خاك.

اما، مالداران، از كامجويان امتهايند و نعمتها، آنان را به سركشى انداخت. و گفتند: »ما، به دارايى و فرزند، افزونيم، و عذاب نشويم.« قرآن كريم-35:34. پس، اگر ناگزير به گناهكارى شويد، بايد تعصب شما، به صفتهاى نيكو و كردارهاى پسنديده بود، خصلتهاى نيكويى، كه، بزرگواران و دليرانى از دودمانهاى عرب، و اميران قبيله ها، بدانها، برترى يافته اند. خصلتهايى چون اخلاق نيك و خردهاى بزرگ، و كارهاى عظيم، و آثار پسنديده. پس، به خصلتهاى نيكو، تعصب بورزيد! از نگاهدارى حق همسايه و وفاى به پيمان، و فرمانبرى از نيكوكاران و نافرمانى از خودپسندان و فضيلت جويى، و خوددارى از سركشى، و بزرگ شمردن كشتن ديگران و داد دهى آفريدگان خدا، و فروخوردن خشم و پرهيز از تباهكارى در زمين. و بپرهيزيد! از آنچه كه بر امتهاى پيشين، به عقوبت كردارهاى بد و كارهاى زشت، بر آنان فرود آمد. و در بد و نيك حالهاشان بينديشيد! و بپرهيزيد از اين كه همانندشان باشيد.

و اگر در احوال دوگانه شان بينديشيد، آن كار را برگزينيد! كه به بزرگى قدر آنان افزود، و دشمنان را از ايشان بركنار داشت، و تندرستى را بر آنان فراخ گسترد، و نعمتشان را گشاده داشت،

/ 97