خطبه 004-اندرز به مردم
و اين، از فصيح ترين سخنان امام عليه السلام است، و در آن، مردم را پند مى دهد و آنان را از گمراهى به راه راست هدايت مى كند و گفته مى شود كه آن را پس از قتل طلحه و زبير ايراد كرده است.در آن حال، كه در ظلمت و تاريكى به سر مى برديد، به وسيله ى ما، هدايت شديد و به نقطه ى اوج راه يافتيد. و به وسيله ى ما، از تاريكى، به فجر و روشنى رهنمايى شديد. ناشنوا باد، آن گوشى كه فرياد بلند پندآموز را نشنود! و چگونه سخنان آهسته را بشنود، آنكه فرياد بلند را درنيابد؟ دلش چنان بيمار شده است، كه هيچگاه از تپيدن باز نماند. پيوسته چشم مى دارم، تا عاقبت بى وفايى خود را دريابيد. و پيوسته به فراست در شما مى نگرم. به صفت اهل غرور. پرده اى كه از دين بر خود داشتيد، شما را از من پوشاند. و پاكى نيت، مرا بر كار شما بينا كرد. براى شما بپا خاستم و نشانه هاى حقيقت را در جاده هايى كه به گمراهى مى انجاميد، نشان دادم. و اين، در حالى بود، كه به هم بر مى خورديد، و دليل راه را نمى يافتيد. زمين را مى كاويديد و آب را نمى يافتيد.من، امروز، زبان بسته ى گويايى را براى شما به سخن مى آورم. آنكه از من تخلف ورزد، اراده اش، از وى دور شده است. از آنگاه كه حق به من نشان داده است، هيچگاه در آن شك نكردم. موسى عليه السلام، بر خود بيم نداشت، بلكه از چيرگى نادانان و به حكومت رسيدن گمراهان ترسيد.امروز، ما رو در رو ايستاده ايم. در شناخت راه حق و باطل. آن كه به همراه داشتن آب مطمئن شد، تشنگى نكشيد.خطبه 005-پس از رحلت رسول خدا
چون پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از دنيا رحلت كرد. عباس و ابوسفيان بن حرب نزد وى آمده بودند، تا با او به خلافت بيعت كنند، و آن، پس از بيعت با ابوبكر در سقيفه بود، در اين خطبه از بروز فتنه نهى مى فرمايد و اين، بيانگر اخلاق و دانش اوست.اى مردم! امواج فتنه را كه به كشتى هاى نجات مى خورد، بشكافيد! و از راه افتخار به حسب و نسب كنار رويد! و تاجهاى مفاخره را فرو نهيد! آنكه با پر و بال (خويش) برخاست، به رستگارى رسيد. تسليم شد، و ديگران را به راحتى رساند. اين، آبى ست، كه رنگ و بويش دگرگون شده است در اشاره به خلافت.و لقمه ايست، كه در گلوى خورنده اش مى ماند. آن كه ميوه اى را پيش از رسيدن بچيند، همانند كشاورزى است، كه در زمين ديگران بكارد.اگر گويم، گويند: بر فرمانروايى آزورز است. و اگر خاموش مانم، گويند: از مرگ ترسد. ترس از مرگ، از من به دور است! پس از تحمل سختيهاى كوچك و بزرگ، به خدا! كه پسر ابوطالب، به مرگ، انس بيشترى دارد، تا طفل به پستان مادرش. بلكه من، به نهفته هاى دانش راه يافته و استوار شده ام. كه چون، آنها را آشكار كنم، شما، همانند طنابى كه در چاهى ژرف به لرزه درآيد، بى آرام شويد!خطبه 006-آماده نبرد
چون در مقام صلاح انديشى، به امام عليه السلام گوشزد كردند كه طلحه و زبير را دنبال نكند، و به حال خود گذارد و آماده ى جنگ با آنها نشود، ايراد فرمود:به خدا سوگند! كه همچو كفتار نيستم كه در طول زمانى كه صياد، به سنگ، يا عصا، صدايى آهسته بر در لانه ى او ايجاد كند، در خواب فرو رود، تا كسى كه خواهان دستگيرى اوست برسد، و به نيرنگ، دست و پايش را ببندد. اما، من، به يارى روى آورنده ى به حق، رويگردان از حق را مى زنم، و به نيروى شنونده ى فرمانبر، شك كننده ى سركش را. تا روز مرگم فرا رسد. پس، به خدا سوگند! از هنگام مرگ پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم تا به امروز، همواره از حق خويش محروم و بر كار خود، تنها ايستاده بودم.خطبه 007-نكوهش دشمنان
كه در آن، پيروان شيطان را نكوهش مى كندشيطان را ملاك كار خود گرفتند و ابليس، آنان را آلت صيد خويش كرد، تا مردم را گمراه كند. آنگاه، در سينه هاى آنها تخم گذاشت، و جوجه آورد. و همچون كودكان، از دامانشان به حركت افتاد. و با چشمهاشان نگريست و با زبانشان سخن گفت. سپس، آنان را به لغزش آورد، و زشت ترين لغزشها را در چشمهاشان زينت داد. كار آنان، چون كار كسى ست، كه شيطان در قدرت، او را با خود شريك كرده است.و با زبان او، به سخن باطل زبان گشوده است.