به ذكر پروردگارشان، زمزمه مى كند و به آمرزش خواهى بسيارشان، گناهانشان پراكنده مى شود. »و آنان، به حقيقت، حزب خدايند، اى اهل ايمان! بدانيد! كه حزب خدا، رستگارانند.« قرآن كريم-22:58.اى پسر حنيف! از خشم خدا بترس! و چند گرده نان، ترا بس است، تا از آتش دوزخت نگاه دارد.
نامه 046-به يكى از فرماندهان خود
به يكى از كارگزارانشاما بعد از سپاس خدا و ستايش پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، تو از آنانى كه براى بر پاى داشتن دين، از آنان، يارى مى خواهم. و سركشى گناهكار را در هم مى كوبم، و گلوگاه نفوذ دشمن را مى بندم. پس، بدانچه تو را اندوهگين مى سازد، از خدا، يارى خواه! و درشتى و نرمى را به هم درآميز! آنجا كه مدارا سزاوارست، مدارا كن، و آنجا كه جز درشتى، ترا بى نياز ندارد، از درشتى، يارى گير! بر رعيت، فروتن باش! و گشاده روى. و با آنان به نرمى رفتار كن! آنان را برابر دار! و در نيم نگاه و ديدار و اشاره و درود، بر آنان، يكسان باش! تا زبردستان، در ستمكاريت بر آنان آز نورزند، و زيردستان، از عدل تو نوميد نگردند.
نامه 047-وصيت به حسن و حسين
به حسن و حسين عليهماالسلام آنگاه كه ابن ملجم كه-رحمت خدا از او دور باد!-وى را به شمشير زد فرمود:هر دوتان را به پرهيزگارى و ترس از خشم خدا، سفارش مى كنم. و آگاه باشيد! كه اگر دنيا شما را بخواهد، شما، آن را مخواهيد! و بر آنچه دنيا، از شما بازدارد، اندوه مداريد! به حق سخن گوييد! و براى پاداش (خداوندى) كار كنيد! و دشمن ستمكاران باشيد و ستمديدگان را يارى دهيد!شما دو تن، و همه ى فرزندان، و خانواده ام، و هر آن كه نامه ام به او رسد، را سفارش مى كنم، به پرهيزگارى، و داشتن ترتيب در كارو آشتى جويى، كه همانا، از نيايتان كه-درود خدا بر او باد!-شنيدم، كه مى فرمود: »آشتى دادن ميان مردم، از ساليانى نماز و روزه برتر است.«
خدا را! خدا را! در كار يتيمان نگريد! دهانهاشان را در نوبت مداريد! و در نزد شما تباه نشوند.و خدا را! خدا را! در كار همسايگانتان بنگريد! كه آنان، سفارش شدگان پيامبرتانند، (كه) همواره درباره شان سفارش مى كرد. چنان كه گمان برديم، به زودى، همسايه را از همسايه، ميراث نهد.و خدا را! خدا را! به قرآن نگريد! تا ديگران، در عمل به آن، بر شما پيشى نگيرند!و خدا را! خدا را! در نماز بنگريد! كه همانا، آن ستون دينتانست.و خدا را! خدا را! در خانه ى پروردگارتان نگريد! تا در اين جهانيد، آن را تهى مگذاريد! و اگر رها شود، خدا، به بخشايش، در شما ننگرد.و خدا را! خدا را! به مال و جان و زبان خويش به جهاد در راه خدا بكوشيد!و بر شماست، كه پيوند و بخشش به يكديگر را پايدار داريد. و از روى گرداندن و بريدن از يكدگر بپرهيزيد! و »امر به معروف« و »نهى از منكر« را رها مكنيد! كه بدكارانتان، بر شما فرمانروا گردند. و چون خدا را خوانيد، شما را نپذيرد.آنگاه گفت: اى فرزندان عبدالمطلب! نبينم، كه در خون مسلمانان فرو رويد، و گوييد: »اميرمومنان، كشته شد.« هان! كه جز كشنده ى مرا مكشيد!بنگريد! هر گاه من، بدين ضربت مردم، پس، قاتل را به ازاى هر ضربت، ضربتى زنيد. و مرد ابن ملجم. را مثله مكنيد! كه از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم، كه مى فرمود: »از مثله كردن، بپرهيزيد! اگر چه سگى درنده باشد.«
نامه 048-به معاويه
به معاويههمانا، كه سركشى و دروغگويى، دين و دنياى مرد را تباه مى سازد. و تباهيش را بر نكوهشگر، آشكار مى دارد. و دانم، در نسخه هاي ديگر «داني» است. كه آنچه را كه به سرنوشت، از دست داده اى، در نمى يابى. و به حقيقت، گروه هايى خواستند، تا چيزى را به ناحق به دست آرند. و به نام خدا سوگند خوردند. و خدا، آنان را دروغگو شمرد. پس، تو، از آن روز بترس! كه آن كه سرانجام كار خويش را نيكو ساخته است، شادانست، و آن كه شيطان را به رهبرى گرفته و با او به ستيز برنخاسته است، پشيمان شود.و تو، ما را به حكم قرآن فراخوانده اى، و خود، از قرآنيان نيستى. و ما، تو را پذيرا نشديم، كه حكم قرآن را پذيرفتيم. والسلام
نامه 049-به معاويه
و نيز به معاويهاما، پس از سپاس خدا و ستايش پيامبر، و همانا دنيا، آدمى را به خود سرگرم مى دارد، تا به ديگرى آخرت. نپردازد. و دنيادار، از دنيا، به چيزى نرسد، مگر آن كه درى از آز بر وى بگشايد، آزى بس شديد. و دنيادار، بدانچه از دنيا يافته است، هرگز خود را از نايافته ها بى نياز نبيند. و در پس آن، جدايى از گرد آورده ها و در هم ريختن استوار كرده است. و اگر از گذشته ها پند مى گرفتى، بازمانده را درمى يافتى. والسلام
نامه 050-به اميران سپاه خود
به فرماندهان سپاهاز بنده ى خدا-على بن ابيطالب اميرمومنان-به مرزداران.اما بعد از سپاس خدا و ستايش پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، فرمانروا را شايسته است، كه به افزونيى كه خدا در كار او پديد آورده و به آن برترى كه او را ويژه داشته است، رفتار خويش را بر فرمانبران، دگرگون نكند. و اگر خدا، نعمت خويش را بر او افزون داشته، سبب نزديكى او، به بندگان خدا شود، و بر برادرانش مهربان گردد.آگاه باشيد! كه شما را بر من حقيست، تا رازى را بر شما پوشيده ندارم، مگر در كار جنگ. و كارى را بى كنكاش با شما، نگذرانم، مگر راندن حكم شرعى. و هيچ حقى از شما را از جاى خويش، به پس نمى اندازم. و تا آن را به پايانش نرسانم، از آن، باز نمى مانم. و در حق خويش، بر من، برابريد. پس، چون چنين كردم، لازم آمد، كه خدا، نعمت خود را بر شما كامل كند. و حق من، بر شما، فرمانبرى از منست. و چون شما را به كارى فراخوانم، به پس ميفكنيد! و در آنچه كه به صلاح كار است، سستى مكنيد! و در سختيهاى راه حق فرو رويد! و اگر شما، در راه من، بر اين كارها پايدار نباشيد، هيچ كس، بر من، خوارتر از آن كس كه از شما، به راه كج رود، نيست. آنگاه، او را به سزاش رسانم. و وى را بر من، رخصتى نيست. پس، اين پيمان را از فرماندهان خويش بگيريد! و چيزى را كه خدا، بدان، كارتان را به درستى رساند، از آنان بستانيد! والسلام