حکمت 135 - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

عزیزالله کاسب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حکمت 135

و فرمود: كمى زن و فرزند، يكى از دو توانگريست.

يا: يكي از آسودگي هاست.

و فرمود: دوستى، نيمى از خرد است.

و فرمود: اندوه، نيمى از پيريست.

حکمت 136

و فرمود: شكيب، به اندازه ى رنج رسد. آن كه به گاه مصيبت، دست خويش به ران زند، كردار (نيكش) تباه گردد.

حکمت 137

و فرمود: بسا روزه دار، كه روزه اش، جز گرسنگى و تشنگى نيست. و بسا نمازگزار شب كه نمازگزاريش جز بيدارى و رنج نيست. چه نيك است خواب و روزه گشودن بيداردلان!

عارفان و خردمندان، خوابيدنشان از بيداري نادانان بهترست و روزه گشودنشان از روزه داري آنان نيكوتر.

حکمت 138

و فرمود: ايمانتان را به صدقه نگه داريد! و مالهاتان را به زكات، در پناه آريد! و خيزابهاى درد و رنج را به دعا از خويش برانيد:

از سخنان امام عليه السلام به كميل بن زياد نخعى

حکمت 139

كميل گفت: اميرمومنان على بن ابيطالب عليه السلام دست مرا گرفت و به سوى گورستان شد. چون به صحرا رسيد، نفسى اندوهناك كشيد و گفت:

اى كميل فرزند زياد! اين دلها، ظرفهايند. و بهترينشان، نگهدارترينست. پس، آنچه گويم، از من، ياد دار! مردم، سه گروهند: دانشمندى خداشناس. و دانشجويى كه به راه رستگارى خويش، گام بر مى دارد، و سديگر: مردمى نادان و فرومايه كه به هر بادى، به سويى روند. و از نور دانش، روشنى نخواهند و به پايه اى استوار، پناه نبرند.

اى كميل فرزند زياد! دانش از دارايى بهترست. دانش، ترا نگهدارد و تو مال را. خرج كردن از مال، بكاهد و دانش، به بخشش، فزونى گيرد. و برپا داشته ى مال، به نيستى مال، نيست شود.

اى كميل فرزند زياد! شناخت دانش، دين است، كه آن را پاداش دهند. و انسان، از آن، در زندگى، به طاعت و بندگى رسد، و پس از مرگ، از او، ياد نيك بازماند. و دانش فرمانرواست و مال، محكوم است.

اى كميل! مال اندوزان مردگانى به ظاهر زنده اند، و دانشوران، در هميشه ى روزگار، زنده اند. تنهاشان از پيش چشمها رفته است و يادگارهاشان، در دلها مانده. آگاه باش! در اينجا، دانش بسيارست

(و با دست، به سينه ى خويش اشاره كرد. اگر يادگيران آن را مى يافتم. آرى! تيزفهمى را يافتم، ليكن اعتمادى بر او نبود! آن كه دين را در راه دنيا به كار گيرد، و به پشتوانه ى نعمت خدا، بر بندگان او، ببالد، و حجت خدا را به زيان دوستان او، به كار گيرد، يا آن كه از حق مداران فرمان برد، (ليكن) او را بينشى نيست، كه نكته هاى پيرامون دين را دريابد. به نخستين شبهه كه بر خورد، شك در دلش زبانه زند. آگاه باش! كه نه اين و نه آن، يا آن كه در كامجويى شتابد، و خويش را به شهوت سپارد، يا آن كسى كه به گرد كردن مال، آز ورزد، اينان، هيچگاه، از پاسداران دين نيند. و از هر چيز، به چهارپايان همانندند. و چنين است كه دانش، به مرگ دانشوران، ميرد.

آرى! خدايا! زمين، از كسى كه دليل دين خدا را استوار دارد، خالى نماند و او، يا بر چشمها پديدارست، و يا از ستم، ترسان و از نظرها پنهان. تا دليلهاى دين خدا، تباه نگردد. آنان چند تن اند؟ و در كجايند؟ به خدا! كه شمارشان اندكست. اما، پايه و پايگاهشان به نزد خدا، بلند است. و خدا، دليلها و حجتهاى خويش را بدانان نگه مى دارد. تا آنگاه، كه آنان، دليلها را به همانندان خويش سپارند و تخم آن دليلها را در دل آنان بكارند، دانش، به بينشى راستين، به سوى آنان هجوم برده، و آنان روح يقين را با خويش همراه كرده اند، هر آنچه را كه نعمت زدگان دنيا بر خود ناهموار مى شمرند، آنان، بر خويش، هموار مى دارند و هر آنچه را كه نادانان، از آن مى رمند، آنان بر خويش همخو مى سازند. با تنهايى كه روح هاشان به عالم بالا درآويخته است، به دنيا نشسته اند. آنان، خليفه هاى خدا، در زمين، و دعوتگران دين اويند. دردا! و دريغا! كه چه سان به ديدنشان مشتاقم. اى كميل! گر خواهى، باز گرد!

حکمت 140

و فرمود: مرد، زير زبانش نهفته است.

حکمت 141

و فرمود: آن كه قدر خويش نشناسد، هلاك گردد.

حکمت 142

و به مردى كه از او اندرز خواست، فرمود:

از آنان نباش! كه بى كردار نيك، رستگارى آخرت خواهد، و به آرزويى



/ 97