و فرمود: از آنگاه، كه حق به من نموده شد، در آن، شك نورزيدم.
حکمت 176
و فرمود: نه دروغ گفتم، نه مرا دروغ گفتند، نه گمراه شدم، و نه كسى را به گمراهى افكندم.
حکمت 177
و فرمود: آغازگر ستم را به فرداى رستاخيز، دست به دندان گزيدنست.
حکمت 178
و فرمود: كوچ، نزديكست.
حکمت 179
و فرمود: آنكه رو در روى حق ايستد، تباه شود.
حکمت 180
و فرمود: آن كه به شكيب رستگار نشود، به بيتابى هلاك شود.
حکمت 181
و فرمود: شگفتا! خلافت، به هم صحبتى و خويشيست؟!شريف رضى گفت: و از امام عليه السلام شعرى در اين باره روايت شده است:اگر به هم انديشى، كارهاى مردم را در اختيار گرفتى، پس، چه شد؟ كه راى دهندگان در آنجا نبودند.و اگر خويشاوندى را دليل گيرى، پس، ديگران از تو به پيامبر نزديكترند.
حکمت 182
و فرمود: آدمى، نشانه ايست، كه مرگها، به دنيا، بر او تير مى افكنند، و غارتزده ايست، كه رنجها بر او شتاب مى گيرند. و با هر جرعه اى، آبى در گلو گيرد و هر لقمه اى از آن، گلوگيرست. و بنده به نعمتى نرسد، مگر آن كه نعمتى ديگر را در بازد. و به روزى از عمر نرسد، مگر آن كه روزى از روزهاى مانده ى زندگى خويش، از دست دهد. پس، ما، ياران مرگيم. و جانهاى ما، آماج مرگ. پس، چگونه هستى را اميد داريم؟ كه اين شب و روز، بنايى را بالا نبردند، جز
آن كه به ويرانى بنا كرده ى خويش شتافتند، و گردآورده ى خود، پراكندند.
حکمت 183
و فرمود: اى فرزند آدم! آنچه بيش از روزى خويش گرد آوردى، به پاسداريش، گنجور ديگرانى.
حکمت 184
و فرمود: دلها را خواهشيست، و روى آوردن و برگشتنى. پس، به روى آوردن و برگشتنشان، به سوى آنها آييد! كه دل، چون به ناخواسته اى درماند، كور شود.
حکمت 185
و فرمود: چون خشم گيرم، كى آن را فرونشانم؟ آيا آنگاه كه از انتقام درمانم؟ كه به من گفته شود: اگر شكيبا مى شدى؟ يا آنگاه كه بر انتقام توان دارم؟ كه به من گفته شود: اگر مى بخشيدى.
حکمت 186
چون بر پليدى پليد جايى گذشت، گفت: اينست آنچه كه بخيلان، بدان بخل ورزيدند.و در خبرى ديگر روايت شده است، كه فرمود: اينست آنچه كه ديروز، بدان، همچشمى داشتيد.
حکمت 187
و فرمود: آنچه از مالت، كه بدان اندرز يافته اى، از كف نداده اى.
حکمت 188
و فرمود: همانا كه اين دلها، چون تنها، خسته گردند. پس، برايشان، ظرايف حكمت بجوييد!
حکمت 189
و چون سخن خوارج شنيد كه: »حكمى جز حكم خدا نيست.« فرمود: سخن حق است كه بدان، اراده ى باطل كنند.
حکمت 190
و در وصف اوباش مردم، فرمود: آنانند، كه چون گرد آيند، چيره شوند، و چون پراكنده شوند، شناخته شوند. و گفته شده است: بلكه امام عليه السلام فرمود: آنانند، كه چون گرد آيند، زيان رسانند، و چون پراكنده شوند، سودمند افتند. پس، گفته شد: زيان گرد آمدنشان، دانستيم. پس، سود پراكندگيشان چيست؟ و فرمود: صاحب هر حرفه اى، به شغل خويش باز رود، و مردم، از آن، بهره برند. چنان كه بناء به بنايى شود، و بافنده به بافندگى و نان پز، به نان پزى.
حکمت 191
جنايتكارى را آوردند، و گروهى از بيكارگان با او بودند، پس، امام عليه السلام فرمود:گشاده و خوش مباد! رويهايى كه جز به هنگام زشتكارى ديده نشوند.