حکمت 224
و فرمود: آن كه به دست كوتاه بخشد، به دست بلند باز ستاند.شريف رضى گفت: و معنى اين گفته، آنست كه آنچه را كه آدمى از مال خويش، در راه خير و نيكى ببخشد، گرچه اندك بود، خداى تعالى، آن را پاداشى بزرگ دهد. و منظور از »دو دست«، در اينجا، دو نعمت است. و امام عليه السلام نعمت بنده و نعمت پروردگار را به بيان كوتاهى و بلندى، از يكديگر جدا ساخته است. كه نعمت بنده را كوتاه و نعمت پروردگار را بلند توصيف كرده است. زيرا كه نعمتهاى پروردگار، چندين برابر، بيشتر از نعمت بنده است. از آن روى، كه نعمتهاى خداوندى، اصل نعمتهاست و همه ى نعمتها، بدان باز مى گردند، و از آن، جدا مى شوند.حکمت 225
به فرزندش »حسن«-سلام بر آن دو باد!-فرمود: ديگرى را به مبارزه مخوان! و اگر ترا بدان خوانند، بپذير! كه آن كه به مبارزه خواند، ستمگرست. و ستمگر، به خاك افتاده است.حکمت 226
گزيده ترين خويهاى زنان، بدترين خويهاى مردانست. (و آن،) خودپسندى و ترس و بخيلى است. پس، چون زن، خودپسند باشد، كسى را از خويش بهره ندهد، و چون بخيل بود، مال خويش و مال همسرش نگاه دارد. و چون ترسو بود، از هر چه بر او عرضه شود، دورى جويد.حکمت 227
امام عليه السلام را گفتند: خردمند را توصيف فرماى! پس، فرمود: (خردمند)، آنست كه هر چيز، به جاى خويش نهد. پس امام عليه السلام را گفتند: نادان را توصيف فرماى! وفرمود: چنين كردم.هر آنچه در وصف خردمند گفتم، نادان، به خلاف آنست.شريف رضى گفت: اين، بدان معنيست، كه نادان، هر چيز را به جاى خويش ننهد. پس، ترك صفت خردمند، صفت نادانست. زيرا كه وصف نادان، به خلافت وصف خردمندست.