حکمت 411
و فرمود: بيچاره فرزند آدم! مرگش نهفته است و بيماريهايش نهان است، شمار كردارش، نگهداشته است، و پشه اى دردمندش دارد. و آب در گلو گرفتنى كشدش و عرق او را بويناك سازد.حکمت 412
و روايت شده است، كه امام عليه السلام در ميان ياران خويش نشسته بود، كه زنى زيباروى، بر آنان گذشت. پس آن گروه، چشمها بر او دوختند، و امام عليه السلام فرمود: چشمهاى اين نران، به بالا برافكنده است نظير اين اصطلاح زبان فارسي، كه مي گوييم: سر به هوا شده اند. و اين، سبب هيجانشانست. پس، هر گاه، يكى از شما، به زنى بنگرد، كه او را خوش آيد، به همسر خويش نزديك شود. كه او زنى، همانند زنى (ديگر) است.و چون مردى از خوارج، اين بشنيد، گفت: »خدا او را كافر بكشد! چه دانشمند است!« و ياران برجستند، تا او را بكشند. و امام عليه السلام فرمود: مهلتش دهيد! كه دشنامى را دشنامى بايد، يا از گناهى درگذشتن.حکمت 413
و فرمود: ترا از خرد اين بس! كه راه هاى گمراهيت را از راه هاى رستگارى باز نمايد.حکمت 414
و فرمود: كردار نيك ورزيد! و اندكى از آن را خرد مشمريد! كه بى گمان، كوچكش بزرگست، و اندكش بسيار. و نبايد كه يكى از شما گويد كه آن ديگرى از من به كار نيك سزاوارترست، كه به خدا سوگند، چنين خواهد بود. همانا هر يك از نيكى و بدى را كننده ايست. و چون يكى از آن دو را رها كنيد، ديگرى به جاى شما آن را انجام دهد.حکمت 415
و فرمود: آن كه درون خويش نيكو سازد، خدا برون او نيكو دارد. و آن كه براى دينش كار كند، خدا، كار دنيايش بسنده دارد. و كسى كه آنچه ميان او و خداست نيكو كند، خدا، ميان او و مردم نيكو سازد.حکمت 416
و فرمود: بردبارى، پرده اى پوشاننده است. و خرد، شمشيريست بران. پس، رخنه ى خوى خويش را، به بردباريت بپوشان! و هوايت را به خرد بميران!حکمت 417
و فرمود: خداى را بندگانيست، كه به نعمت خويش ويژه داشته است. از بهر سود بندگان (ديگر) و تا آنگاه كه به ديگران بخشند، بر آنان پايدار دارد، و چون باز گيرند، آن نعمتها از آنان باز گيرد و به ديگرى دهد.حکمت 418
و فرمود: بنده را سزاوار نيست، كه به دو خصلت اطمينان كند. تندرستى و بى نيازى. بدان هنگام كه او را تندرست بينى، بيمار شود و بدانگاه كه بى نياز بينى، نادار گردد.حکمت 419
و فرمود: آن كه نياز خويش به مومن برد، چنانست كه حاجت به خدا برده است، و آن كه به كافر برد، از خدا شكوه كرده است.حکمت 420
و در يكى از عيدها فرمود: اين، عيد كسيست، كه خدا، روزه اش پذيرد و نمازش سپاس دارد. و هر آن روز كه در آن، خدا را نافرمانى نكند، عيد است.حکمت 421
و فرمود: بزرگترين حسرتها به رستاخيز حسرت مرديست، كه مالى بهنافرمانى خدا به كف آرد و براى مردى ميراث نهد، كه او به فرمانبرى از خداى سبحان ببخشد و بدان، به بهشت رود، و آن نخستين به دوزخ افتد.