حکمت 435 - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

عزیزالله کاسب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حکمت 435

چون خبر درگذشت اشتر-خدايش ببخشايد!-به او رسيد، فرمود: مالك! و مالك چه بود! و به خدا! گر كوه بود، نه چون ديگر كوه ها. و اگر سنگ بود، خاره بود. كه هيچ سم دار، بر آن بر نشود، و پرنده اى بر آن، پر نزند.

سيد رضى گويد: و »فند« كوهيست، جدا افتاده.

حکمت 436

و فرمود: اندك دوام يافته. نكوتر از بسيار از آن به ستوه آمده.

حکمت 437

و فرمود: گر در كسى خويى شگفت بود، همانندهاى آن را چشم مى داريد!

حکمت 438

و به هنگام گفتگو، به »غالب بن صعصعه«-پدر فرزدق-فرموده است: شتران بسيارت را چه كردى؟ و او گفت: حقهايى كه بر من بود، آنها را پراكند. اى اميرمومنان! پس امام فرمود: آن، بهترين راهش است.

حکمت 439

و فرمود: آن كه بى دانش دين داد و ستد كند، در ربا فرو افتد.

حکمت 440

و فرمود: آن كه مصيبتهاى كوچك را بزرگ شمارد، به مصيبتهاى بزرگ دچار آيد.

حکمت 441

و فرمود: آن كه به جوانمردى رسد، شهوتها بر او خوار آيد.

حکمت 442

و فرمود: آدمى، به هر بار كه به شوخى روى آرد، پاره اى از خرد خويش، دربازد.

حکمت 443

و فرمود: سرد مهرى تو، بر آن كه بر تو مهر ورزد، از بهره ات كاهد، و مهرورزيت بر آن كه از تو دورى جويد، تو را به خوارى آرد.

حکمت 444

و فرمود: زبير، پيوسته، مردى از دودمان ما بود، تا آن كه فرزند شوم او-عبدالله-پديد آمد.

حکمت 445

و فرمود: فرزند آدم را نازيدن نسزد: چه، در آغاز نطفه ايست و به پايان، مردارى و نه خويش را روزى دادن داند و نه مرگ از خويش راندن تواند.

حکمت 446

و فرمود: توانگرى و نيازمندى آدمى، آنگه از هم باز آيد، كه كردارش به درگاه بى نياز آيد.

حکمت 447

امام عليه السلام را از شاعرترين شاعران پرسيدند و فرمود: اين قوم، در گرو برى، به اسب تاختن نرفته اند، كه پايان راهشان نى گرو باشد. و اگر بايد، و به ناچار بايد، آن پادشاه گمراه را سزد.

منظور، امراء القيس است.

/ 97