حکمت 466 - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

عزیزالله کاسب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حکمت 466

و فرمود: پاداش كوشنده اى كه در راه خدا شهيد شود، بزرگتر از پاداش آن كس نيست، كه پاكدامنى ورزد. نزديك است، كه پاكدامن، فرشته اى از فرشتگان شود.

حکمت 467

و امام عليه السلام فرمود: خرسندى، ثروتى بى پايانست.

(شريف) رضى گفت: برخى كسان، اين سخن را از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم روايت كرده اند.

حکمت 468

به زياد بن ابيه فرمود، چون او را به جاى عبدالله بن عباس، بر فارس و پيرامون آن، فرمانروايى داد، و در سخنى دراز، كه ميان آن دو رفت، او را از دريافت پيشاپيش ماليات، بازداشت (و نيز فرمود): دادگرى به كار گير! و از تندى در غير حق، و ستم، بپرهيز! كه همانا، بيراهگى، به آوارگى انجامد. و ستمگرى، به شمشير.

حکمت 469

مكرر شماره ى 348-با اين تفاوت كه در آنجا »استهان« است و در اينجا »استخف« و هر دو، در معنى، يكى اند.

حکمت 470

و فرمود: خدا از نادانان، پيمان به يادگيرى نگرفت، تا از دانايان، پيمان به ياد دادن

گرفت.

حکمت 471

و فرمود: بدترين برادران آنست، كه براى او، به رنج افتند.

رضى گفت: زيرا »تكلف« همراه با به رنج افتادن است. و آن، بديست. و از لوازم برادريست، كه براى او، رنج برده مى شود، پس، او، بدترين برادرانست.

حکمت 472

و فرمود: چون مومن، برادر خويش را به خشم آورد، از او، جدايى گزيده است.

رضى گفت: گفته مى شود: »حشمه« و »احشمه« چون او را به خشم آورد، و گفته شده است: »اخجله« يا »احتشمه« خواستن آنست براى او. و آن، گمان بردن به جدايى اوست.

كلمات غريب

کلمه غريب 001

و در حديث امام عليه السلام است، كه: چون چنان شود، »يعسوب دين« با پيروان خويش، استقرار يابد، و مردم، چون ابرهاى پاييزى، به هم پيوندند، و بر او گرد آيند.

رضى گويد: »يعسوب«: سرورى بزرگ است، كه در آن روزگار، كارهاى مردم، به دست اوست. و »قزع« پاره هاى ابر بى آب است.

کلمه غريب 002

و در حديث امام عليه السلام است، كه: اين سخنران، شحشح است.

منظور از واژه ى »شحشح«، كسيست، كه در سخنورى مهارت دارد. و هر تند سخن، يا تند سير را »شحشح« گويند و »شحشح« در غير اين مورد، به معنى »بخيل« و »ممسك« است.

کلمه غريب 003

و در حديث امام عليه السلام است، كه: ستيز و دشمنى را رنجها و نابوديهاست.

منظور از »قحم« نابوديهاست. از آن روى، كه ستيز و دشمنى، در بيشتر وقتها، اشخاص را به نابودى و نيستى مى افكند. و از اين واژه است، تركيب »قحمه الاعراب« (يعنى: سختى باديه نشينان) و آن، چنانست كه خشكسالى، چنان آنان را فرا گيرد، كه همه ى مالهاشان از ميان رود، كه اين معنى، به مفهوم هجوم آوردن قحطى بر آنانست. درباره ى اين تركيب، به گونه اى ديگر نيز گفته شده است. و آن، اينست، كه از سختى و قحطى، به سرزمينهاى پرگياه كوچ كنند، يعنى: خشكيدن گياه، آنان را

وادار سازد، تا از بيابان، به شهر آيند.

/ 97