خطبه 036-در بيم دادن نهروانيان
برحذرساختن مردم نهروان نهروان رودى است كه از كنار بيابان حروراء و نزديك شهر كوفه مى گذرد، قسمت بالاى اين رود را تامر مى نامند. گويند بعد از داورى، گروهى از پيروان على (ع) بيعتش را شكستند و پيمانش را گسستند، سر از اطاعتش برتافتند و آشكار به دشمنى و مخالفتش پرداختند. و بيشتر آنها در اين موضع گرد آمدند. سردسته اين گمراهان شخصى بود كه او را حرقوص بن زهير سعدى ملقب به ذوالثديه پستاندار مى خواندند. اميرمومنان آهنگ آنها نمود، و زبان به پند و اندرز گشود، اما آنها سر تسليم فرود نياوردند، و بسوى او و يارانش تيراندازى كردند. امام (ع) براى اتمام حجت به گفتار زير پرداخت. سپس پا در ركاب گذاشت، و بر ايشان تاخت. زنهار از گستاخى و كينه توزى دست برداريد، و گرنه در كرانه هاى اين رود و ميان چاله هاى همين چول جان مى سپاريد. اى گروه دغا كه چنين از خدا بى خبر و دور شده ايد، و به گمراهى و شر و شور گراييده ايد، بدانيد كه سرانجام با ننگ و رسوايى از اين جهان مى رويد، و دچار سرنوشت شومى كه در كمينتان نشسته است مى شويد. من كه از آغاز كار اين داورى را نيرنگ و ريو پنداشتم، و همه را از پذيرفتن آن باز داشتم. افسوس! هيچكدام سخنم را بگوش نسپرديد، و بهانه هاى بى سر و ته برايم آورديد. تا آنكه به دلخواهتان رفتار كردم، و اين بار گران را تا سرمنزل زيان بر دوش بردم. هيچگاه گزند شما توده بدكيش و سبكسر، و مردم بدانديش و بى پدر را نخواسته ام، و تا اين دم كه روبرويتان ايستاده ام به آزارتان نپرداخته ام. اما امروز ديگر به آشوبى كه برپا ساخته ايد پايان مى دهم، و براى اين گستاخيها و خيرگيها حدى مى نهم.